داستان/ دَوار3
سارال و پدرش به مرد جوان زخمی پناه می دهند. حسام نامزد سارال به مرد جوان حسادت می کند و از عمه می خواهد تا سارال را شب به خانه ی خودش ببرد. سارال به حسام می گوید به شرط اینکه به جنگ نرود، با او ازدواج…
رمز عبور خود را بازیابی کنید.
کلمه عبور برایتان ایمیل خواهد شد.
رمز عبور خود را بازیابی کنید.
کلمه عبور برایتان ایمیل خواهد شد.