آرشیو دسته بندی

داستان بلند

رمان/ ماه من14

مستانه قرار است با آیدا ملاقات کند و از این بابت استرس دارد. او یاد روزی افتاده که برای اولین بار آیدا را دیده است. سمیر باید خودش می آمد برای تمام کردن، اما ظاهرا قرار است همه چیز را فردا آیدا تمام…

رمان /ماه من 13

سمیر بعد از مرگ تامای و اتفاقات شوم خانوادگی اش می ترسد کسی را دوست داشته باشد و به او نزدیک شود. او از مستانه بخاطر اینکه آرامش می کرد می ترسید. می ترسید مستانه را از دست بدهد، اما خودش ناخواسته با…

رمان/ ماه من12

سمیر یاد تامای افتاده. یاد بلایی که پدرش سر آنها آورد. بعد از سوزاندن دست سمیر رفته بود سراغ تامای. کاری کرده بود که تامای خودش را آتش زده بود. در واقع آتش زده بود به زندگی سمیر.

رمان /ماه من11

سمیر توی اتاقک گل خانه به عکس قدیمی خودش و تامای نگاه می کند. یاد گذشته ی تلخ می افتد. پدر دستش را سوزانده بود تا تامای به او تار یاد ندهد.

رمان /ماه من10

سمیر توی باغ دوستش زندگی می کند. هر شب کابوس می بیند که مستانه خودش را دار زده. سمیر می ترسد که باز اتفاق بدی در زندگی اش بیفتد. یاد خاطرات تلخ کودکی و نوجوانی افتاده.

رمان /ماه من9

آیدا با مستانه قرار گذاشته تا او را ببیند. او در شب سرد و تاریک خوابگاه به گذشته فکر می کند و به آشنایی با سمیر و اینکه بالاخره چه کسی عشق حقیقی سمیر است.

رمان / ماه من ۸

آیدا به مستانه زنگ می زند و با او قرار می گذارد که فردا او را ببیند،. بعد هرچه سعی می کند به سمیر پیام دهد یا تماس بگیرد سمیر گوشیش را جواب نمی دهد. آیدا یاد روزهایی می افتد که سمیر را برای بار اول…

رمان/ ماه من7

مستانه هنوز در حال کنکاش در گذشته است. یاد روزی می افتد که سمیر دیوانه می شود و او را کتک می زند. نلفن زنگ می خورد. آیدا می خواهد مستانه را ببیند. برای فردا صبح قرار می گذارد. مستانه به این فکر می کند…

رمان/ ماه من6

مهرنوش بعد از دیدن رسول به هم می ریزد. وسط تمرین نمایش شروع می کند به گریه کردن. سمیر او را دلداری می دهد. در راه برگشت به خانه مهرنوش با خودش فکر می کند برای فراموش کردن گذشته، سمیر اسباب بازی خوبی…

رمان/ ماه من5

مهرنوش بازیگر مقابل سمیر از سر تنهایی و برای فراموش کردن عشق قدیمی اش با سمیر دوست شده است . اما حضور مستانه کمی این دوستی را پیچیده کرده. مهرنوش شب یلدا مشغول مرور خاطرات آشنایی اش با سمیر است.

رمان/ ماه من 4

مستانه و سمیر بعد از سه ماه آشنایی با هم ازدواج می کنند، البته ازدواج موقت. اما بعد از مدتی فاصله ی مستانه و سمیر بخاطر حضورش در یک تئاتر بعنوان بازیگر هر روز زیادتر می شود؛ مستانه احساس می کند این…

رمان /ماه من3

مستانه شب یلدا تنها در خانه نشسته و گذشته اش را مرور می کند، همسرش سمیر خانه را ترک کرده است. مستانه به تمام حرف ها وگذشته ی سخت سمیر شک کرده. او در حال مروز زندگی گذشته خودش و اشتباهاتش با سمیر است.