مدافع عشق

ریحانه که دستش به شدت مجروح شده و بخیه خورده، چند روزی در خانه استراحت می کند. اما برای آنکه کمی دلش باز شود،…

علی اکبر ریحانه را از ترک موتور پیاده می کند. ریحانه عصبانی پیاده می شود و شروع می کند به دویدن. در حال گریه در…

ریحانه شب در خانه علی اکبر می ماند. صبح هم به دنبال علی اکبر می رود تا پشت ترک موتورش سوار شود. اما ...

دو هفته است که از عقد ریحانه و علی اکبر می گذرد. ریحانه هر کاری می کند تا علی اکبر را جذب کند، موفق نمی شود. او حتی…

ریحانه تمام تلاشش را می کند تا علی اکبر مجبور می شود به همه اعلام کند که ریحانه همسر اوست و برای همین برای دیدن…

علی اکبر به همراه خانواده اش به خواستگاری ریحانه می رود اما از ریحانه تقاضای ازدواج صوری می کند تا بتواند راهی جبهه…

ریحانه بالاخره خانه فاطمه را به مقصد خانه ی عمه اش ترک می کند و همانجاست که مادرش خبر فوت پدر بزرگ را به او می…

ریحانه در بازگشت از سفر راهیان نور مجبور می شود به خانه دوستش فاطمه بیاید اما نیمه شب وقتی برای رفتن به دستشویی به…

بعد از بازگشت از سفرراهیان نور خانم عکاس، ریحانه ، که پدر ومادرش خانه نبودند، مجبور می شود همراه دوستش فاطمه به…

داستان از عکاسی شروع می شود برای یک مجله و سوژه ای که برای روی جلد آن باید پیدا می کرد خانم عکاس... حالا او به…

  دو کوهه حسینیه باصفایی داشت که اگر آنجا سر به سجده می گذاشتی، بوی عطر از زمینش به جانت می نشست. سر روی مُهر می…

در قسمت قبل، داستان تا آنجا پیش رفته بود که ریحانه دختر عکاس داستان ما، به خاطر رفتن به سفر راهیان نور، حاضر شد…