بیمارستان

دکتر دایسون رئیس تیم جراحی بیمارستان و استاد زینب که تنها حامی او در دانشگاه است به او پیشنهاد ازدواج می دهد و زینب…

زینب با معدل بالا دیپلم گرفت و نفر اول کنکور پزشکی شد. بخاطر شخصیت و وقار خاصش در همه جا از جمله در دانشگاه مورد…

هانیه به دنبال علی راهی جبهه شد. وقتی معلوم شد که درگیری در خط مقدم خیلی سنگین شده، با آمبولانس عازم خط شد و درآنجا…

جنگ که شروع شد، علی راهی جبهه شد و هانیه هم بدنبالش به بیمارستان صحرایی نزدیک جبهه رفت تا هر چه ممکن است نزدیک او…

بچه دوم هانیه بدنیا آمد در حالی که از علی هیچ خبری نبود. حتی معلوم نبود زنده است یا نه. ساواک هانیه را هم هر چند…

یکی از مشکلاتی که زوج‌های نابارور با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، عدم حمایت بیمه‌ها و استرس ناشی از مسائل مالی و روند…

برگشتم نگاهش کردم، تسبیحش از لبۀ تخت آویزان بود. آرام آرام دانه ‌های گرد و سبز رنگش را از بین انگشتانش رد می ‌کرد.…

فرید مرا به اتاق عمل برد. هشت ساعت در اتاق عمل بودم. پانزده روز بعد فرید دوباره مرا به اتاق عمل برد و جای بخیه­ها…

سامانه هوشمند حمل‌ونقل اسنپ از تولد دومین نوزاد در یک خودروی اسنپ خبر داد.

انقلاب که نزدیک به پیروزی رسید زندانیان سیاسی آزاد شدند، اول هانیه و بعد هم علی آزاد شدند. شاه فرار کرد و امام به…

سرخی تو از من. زردی من از تو. سرخی تو از من. زردی من از تو... شعله ها کم کم کوتاه می شوند. پویا یک آمپول می اندازد…

لیلا صادق محمدی شاعر و نویسنده کودک و نوجوان و داستان نویس است که با نشریاتی چون کیهان بچه­ها، پوپک، سلام بچه­ها،…