داستان/ ناشکری

برگشتم نگاهش کردم، تسبیحش از لبۀ تخت آویزان بود. آرام آرام دانه ‌های گرد و سبز رنگش را از بین انگشتانش رد می ‌کرد. صدای آرام صلواتش سکوت خانه را می‌ شکست. بغض گلویم را گرفته بود، دوباره برگشتم و صورتش را بوسیدم. لبخند گرمی تحویلم داد و…

داستان/ عروسک باربی

نزدیک غروب بود. سرکلاس مابین خواب و بیداری به محدثه پیام دادم چه خبر از شیوا؟ هفت هشت ساعتی می ‌شد که از عملش می ‌گذشت، پرسیدم: به هوش اومد این عروسک باربی؟ نت گوشی ام ضعیف بود و هی قطع و وصل می‌ شد تا اینکه پیام محدثه ظاهر شد: انیس برای…

داستان/ دوری راه

مریم ابراهیمی شهرآباد در رشته ­ی زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده­ است. نویسنده رادیو معارف و همکار شبکه کودک و نوجوان "هد هد" است. وی ویراستار حرفه­ ای هم هست.