داستان بلند/ مدافع عشق 26
آقا به علی اکبر می گوید که اجازه می دهد تا به سوریه برود. زهرا خانم هم بالاخره راضی می شود و روز رفتن علی اکبر می رسد. همه جمع می شوند تا علی اکبر را راهی کنند. علی اکبر همه را شگفت زده می کند که می خواهد ریحانه را عقد کند بعد برود و حالا…