پسرانه عصر 2012

تصمیم گرفتیم دوباره پسرانه بنویسیماما…اما قبول کن سخت است از پسرانه بربادرفته مان بی درد سخن گفتن… بی درد نوشتن…

5

سرویس ما و زندگی به دخت/

نمی دانم از کجای پسرانه عصر 2012 بنویسم…

نمی دانم از زیر ابروهای برداشته پسرانمان شروع کنم یا از بازوهای دخترانه مان…

از لباس های آب رفته مان بنویسم یا از مردانگی از یاد رفته مان…

یا نه، بیا با هم برویم سری به گیم نت محله مان بزنیم.

آنجا پر است از پسرانه هایی به قاعده 20، 25 سال.

راستی کمی آن طرف تر هم دانشگاه است. سری هم به آنجا بزنیم بد نیست. عشوه بازاریست برای خودش. کلی ادا و اصول پسرانه عایدمان می شود.

یا نه، اصلا بی خیال این داستان ها.

آبروریزیست گفتن این حرف ها در این دخترانه…

کارشناسانه تر به قضیه نگاه کنیم بهتر است. ناسلامتی لیسانسه ایم خیر سرمان!

می گویند سن ازدواج بالا رفته است. این را من نمی گویم دیگر، همین به اصطلاح کارشناسان نخبه مان می گویند. (احتمالا غیب می گویند به نظر خودشان مطلب به این روشنی را…!)

اولین دلیلش را هم مشکلات اقتصادی جوانان ذکر می کنند و نبود امکانات برای تشکیل زندگی…!

لابد پول ، عقل معاش هم با خود می آورد جدیدا!!!

انصافا پسر 18 ساله مان را اگر پول بدهیم دامادش کنیم، زندگی چرخان است؟!

عینک دودی های 2012 مان را برای مدتی برداریم بد نیست!

18 ساله های ما هنوز قدرت انتخاب رشته سال های آتی دانشگاهشان را هم ندارند و کلی دکان درست شده است که پول یامفت بهشان بدهند تا برایشان انتخاب رشته کنند، چه برسد به انتخاب همسرو…

پسرانه های امروز ما پر است از بازی های کودکانه دیروز. پر است از بی ارادگی، پر است از بی هدفی، بی خیالی، بی …

دخترانمان که حتما ذوق نمی کنند با این حرفها ، چون از دخترانه نوشتن خود فاجعه ایست سوزناک که واگذارش می کنیم به بخش دخترانه خودتان… باید کمی هم از آن طرف ماجرا نگاه کرد به این داستان غم انگیز…

کودکی که در جریان است همه خبط و خطاهایمان به بی عقلی مان استدلال می شود، نوجوان که هستیم غلط هایمان را به بچگی مان چشم پوشی می کنند، جوان که می شویم می گویند جوان است و جاهل و با جهالت راهی مان می کنند به ساختن یک زندگی مستقل.

برانداز که می کنی مجاب می شوی که سن ازدواج بالا نرفته است، سن کودکی زیادی طولانی شده است!

بچگی و بازی و بی عقلی راه یافته به بیست و چند سالگی مان. بد نیست زندگی پدرهایمان را هم ورقی بزنیم و 18 سالگیشان را تماشا کنیم. مردی می بینیم به قاعده 30، 40 ساله های 2012، بلکه هم بیشتر…

و این تفاوت 18 امروز است با 18 دیروز. فرقی به قاعده کودکی تا مردانگی.

در پسرانه مان بدجور گم شده ایم رفیق. از این جماعت کارشناس که چیزی در نمی آید، بیا خودمان به فکر باشیم لااقل…

یا علی

دردائیل/انتهای متن/

نمایش نظرات (5)