یادش بخیر…

یادش بخیر :
تو دبستان که زنگ تفریح تموم می شد ، مامور آبخوری دیگه نمی ذاشت آب بخوریم.

0

یادش بخیر :

زمستون اون وقتا تمام عشقمون این بود که رادیو بگه مدرسه ها بخاطر برف تعطیله.

یادش بخیر :

مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت و سر صف به ما میداد و بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سرکلاس ها.

یادش بخیر:

آلوچه و تمبر هندی ، بستنی آلاسکا ، همشون هم غیربهداشتی بودند.

یادش بخیر:

دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم….

یادش بخیر:

مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون.

/انتهای متن/

درج نظر