روایتی زنانه از بازنمایی نقش همسران رزمنده ها

فیلم سینمایی «ویلایی ها» به کارگردانی «منیر قیدی» روایتی زنانه است از تلاش های زنان در پشت جبهه با محوریت زندگی همسران فرماندهان نظامی در سال های دفاع مقدس؛ روایتی که اگر چه به تمامی تصویرگر واقعیت ها وارزش های زندگی این زنان نیست ولی نفس پرداختن به چنین سوژه بکری را باید قابل تحسین دانست.

0

 محبوبه ذالیانی/

فیلم سینمایی «ویلایی ها» روایتی زنانه از پشت صحنه جبهه و در واقع نمایش گوشه ای از مشکلات همسران فرماندهان نظامی در سال های دفاع مقدس است؛ همسرانی که به خواست خود خانه و آشیانه شان را رها کرده و در اردوگاهی در اندیمشک در شرایطی سخت و گرمای طاقت فرسای سکنی گزیده اند، فقط و فقط برای اینکه نزدیک همسران شان باشند.

 این اردوگاه قبل از انقلاب از طرف یک شرکت فرانسوی به عنوان خانه کارگران خط آهن تهران- جنوب ساخته شده بود که با حضور خانواده های فرمانده­هان جبهه حال و هوای دیگری به خود می گیرد.

داستان فیلم

بار اصلی این فیلم را بازیگران زن بر عهده دارند؛ عزیز با نقش آفرینی «ثریا قاسمی» پیرزنی است که همراه نوه‌هایش وارد این منطقه می‌شود. پس از مدتی، سیما (عروس عزیز با بازی طناز طباطبایی) از تهران می‌آید تا بچه‌های خود را به خارج از کشور ببرد. سیما که پاسپورت سفر به کانادا را دارد و ظاهراً با همسرش(داود) به دلیل اختلاف در برخی باورها به مشکل خورده است، قصد دارد فرزندانش را از عزیز بگیرد و به کانادا ببرد که با واسطه فرمانده اردوگاه، خانم خیری و گم شدن پاسپورتش در جمع ویلایی‌ها ماندگار می‌شود. الیاس راننده بسیجی است که هر وقت از راه می رسد، همه زنان نگران و آشفته می‌شوند؛ برای خبرهای بد احتمالی که دارد.

فیلم با این جمله آغاز می شود: «هایس آمد». هایس، خودرو ون تقریباً قراضه ای است که مواد خوراکی و مایحتاج زنان و بچه ها را در این اردوگاه فراهم می کند اما این هایس همین که از راه می رسد دلهره ای در زنان ایجاد می کند و هر کدام با نگاهی نگران و مضطرب به یکدیگر نگاه می کنند؛ ” یعنی این بار نوبت کیست؟”

هایس با وجود تمام خدمات و پشتیبانی که از ادوگاه می کند، معمولا پیام آور شهید شدن یکی از رزمنده ها و بیوه شدن یکی از زنان مستقر در خانه های ویلایی است.

خانم خیری با بازیگری پریناز ایزدی فرمانده زنان این اردوگاه، خانم تحصیلکرده ای است که درسش را رها کرده و با دوقلوهایش راهی اردوگاه شده است تا نزدیک همسرش باشد. این زن فرمانده مسئولیت های مختلفی به عهده دارد که یکی از آنها رساندن پیام شهادت رزمنده به همسرش است. نگاه نگران زنان از لحظه ای که خانم خیری چادرش را سر می کند و خودش را به هایس می رساند، او را دنبال می کند تا زمانی که پاکت را می گیرد و با قدم های شل و وارفته به سمت همسر شهید می رود. با دنبال کردن مسیر راه رفتن خانم خیری همه متوجه می شوند که این بار نوبت بیوه شدن کدام یک از آنهاست و در این لحظه صدای ناله و شیون آن همسر بلند می شود، همراه با گریه کودکش.

نکته جالب در این فیلم ذکاوت کودکانی است که تعدادشان هم کم نیست. در این فیلم با کودکانی مواجه می شویم که رفتارشان کم از بزرگترها ندارد. به عنوان مثال بچه ها بطور خودجوش ماشین  فرماندهی را که بعد از مدتها به خانه و پیش خانواده اش آمده، می شویند.

در این فیلم خانم خیری نقطه مقابل سیما قرار دارد. سیما که سودای رفتن به خارج و فرار از وضعیت آشفته کشورش به قیمت از دست دادن همسرش را در سردارد در یک سو قرار گرفته و در سوی دیگر خانم خیری قرار دارد که دانشگاه را رها می کند و خود را به اندیمشک می رساند تا نزدیک همسرش باشد. او فرماندهی خانواده ها را به عهده می گیرد از خود می گذرد و گاهً دوقلوهایش را هم حتی نادیده می گیرد تا نقش سازنده و مثبت داشته باشد.

یکی از سکانس های زیبای فیلم لحظه نمایش بمباران هوایی است.؛ لحظه ای که با پیش زمینه های مختلفی مثل فرو ریختن ناگهانی شیشه ها یا به صدا درآمدن آژیر آغاز می شود. در این لحظه ترس عمیقی فراگیر می شود، هر زنی دست کودکانش را می گیرد و به سمت پناهگاه می دود. در سکانسی دیگر که بمباران هوایی از فاصله نزدیک به زمین صورت می گیرد زنان و کودکان حتی فرصت رسیدن به پناهگاه را پیدا نمی کنند و در میانه راه از رفتن باز می مانند. در اینجا زنان چادرهای خود را به روی خود و کودکان شان می کشند تا این پارچه های گل دار و رنگی سرشان، پناهگاه و مأمنی برای آنها باشد، وقتی مردان شان بالای سرشان نیستند.

 

نگاهی به فیلم

«ویلایی‌ها» به کارگردانی «منیر قیدی» اثر متفاوتی در مختصاتی زنانه است. کارگردان سعی دارد  تماشاگر را با وضعیت واقعی، موقعیت ملتهب تاریخی و جغرافیایی، فرهنگ عامه همسران رزمندگان و… مواجه کند. مشخص است که این کارگردانی فیلم اولی با پشتوانه  سال ها تجربه و فعالیت در پشت صحنه، به سراغ موضوع بکر وضعیت زنان رزمنده که در نزدیکی جبهه زندگی می کرده اند، رفته است.

در «ویلایی ها» با زنانی مواجه می شویم که در میدان جنگ نیستند و نمی جنگند اما طوری روز خود را به شب می رسانند که انگار روزی هزار بار جان می کنند. با هربار آمدن هایس، با هر بار ی که یکی از زنان می بیند، با بی خبری از حال همسر، با نگرانی از آینده فرزندی که ممکن است بدون پدر شود، با فشار روانی که همسرش کجاست و در چه شرایطی به سر می برد و با پنهان کردن درون آشفته و ایجاد آرامشی ظاهری در خود وقتی که همسرش را بعد از هفته ها می بیند؛ دارد هر لحظه می جنگد.

در نهایت البته به نظر می رسد که کارگردان با همه تلاشی که کرده، شاید در تصویر درست و واقعی از یک اردوگاه محل اقامت همسران فرماندهای جنگ  با همه مختصات و جلوه هایش، گاهی به اغراق و گاهی به ارائه تصاویری نه چندان واقعی هم پرداخته است؛ اگر چه نفس انتخاب این سوژه و تلاش برای پرداختن به زنانی که باری بزرگ از جنگ را به دوش می کشیدند و بعضا همنوز هم به دوش می کشند، کاری ارزشمند و در خور تحسین است از یک زن کارگردان.

/انتهای متن/

درج نظر