این بانوی جوان بخشش را سرلوحه زندگی اش قرار داده بود

به گزارش به دخت به نقل از ایران، مریم رحیمی خواهر این زن فداکار با بیان اینکه اعضای بدن خواهرش به خواست خود او به بیماران نیازمند اهدا شد، گفت: خواهرم بعد از اینکه متوجه شد برادرزاده اش داوطلب اهدای عضو شده است نام خود را در سایت داوطلبان اهدای عضو ثبت کرد و منتظر بود تا کارت داوطلبی برایش صادر شود.

وی ادامه داد: محبوبه فرزند آخر خانواده بود. 4 خواهر و یک برادر بودیم. خواهرم از همان کودکی توجه ویژه‌ای به پدر و مادرمان داشت. برادرم کارمند دانشگاه بود و 35 سال قبل وقتی او را به دانشگاه همدان منتقل کردند همه خانواده نیز همراه او به همدان رفتیم و زندگی جدیدی را در آنجا آغاز کردیم. خواهرم تحصیلاتش را ادامه داد و کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه تبریز به پایان برد. علاقه زیادی به عکاسی داشت و همیشه می‌گفت عکاسی کردن از زیبایی‌های زندگی مردم و لبخند آنها بسیار دلنشین است. او هیچگاه ازدواج نکرد و همیشه توجه خاصی به پدر و مادرمان داشت. همیشه سعی می‌کرد به آنها رسیدگی کند و هیچگاه آنها را تنها نمی‌گذاشت. علاوه بر آن همیشه به فکر دیگر اعضای خانواده بود و سعی می‌کرد تا آنجا که می‌تواند به آنها کمک کند. بسیار به نماز اهمیت می‌داد و می‌گفت خدا بهترین دوست و همراه او است و هیچگاه احساس تنهایی نمی‌کند.
وی درباره سانحه تصادف و مرگ مغزی خواهرش گفت:‌سال 80 محبوبه آتلیــــه عکاسی اش را در همدان برپا کرد و مشغول کار شد. علاقه زیادی به این کار داشت و از اینکه می‌توانست زیبایی‌ها و لبخند مردم را در آتلیه اش ثبت کند خوشحال بود. سوم آذرماه روز تلخی برای خانواده ما بود. برادرمان که از جانبازان جنگ بود از دنیا رفت. مرگ تنها برادر اتفاق تلخی در زندگی ما خواهرها بود. بعد از مرگ پدر و مادر او برای ما مانند پدر بود و همگی علاقه خاصی به او داشتیم. در روزهایی که کنار فرزندان برادرم بودیم دختر برادرم از اهدای عضو و داوطلب شدن برای این کار گفت. او با نشان دادن کارت اهدای عضو گفت برای این کار داوطلب شده است و اگر مرگ مغزی شد دوست دارد همه اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شود. خواهرم وقتی متوجه این موضوع شد با قدردانی از کار برادرزاده مان در سایت اهدای عضو ثبت نام کرد و گفت دوست دارد بعد از مرگ با اهدای اعضای بدنش به چند بیمار نیازمند زندگی ببخشد.
مریم رحیمی ادامه داد: آن روز وقتی خواهرم این حرف‌ها را زد تصور نمی‌کردیم که کمتر از دو ماه بعد او به آرزویش برسد. عصر روز شنبه خواهرم برای انجام کاری به یکی از شهرستان‌های اطراف همدان رفت و شب در مسیر بازگشت وقتی سوار بر خودروی مسافرکش شده بود دچار سانحه شد. راننده به علت خواب آلودگی نتوانسته بود خودرو را کنترل کند و با واژگون شدن آن خواهرم که در صندلی عقب نشسته بود از ماشین به بیرون پرتاپ شده بود. چند دقیقه بعد خواهرم و دیگر مسافران مجروح به بیمارستان بعثت همدان منتقل شدند و زمانی که ما به بیمارستان رسیدیم پزشکان گفتند مهره‌های کمر او بشدت آسیب دیده است. محبوبه 12 روز در بخش مراقبت‌های ویژه بستری بود و علائم نشان از بهبودی او داشت اما ریه‌های او از کار افتادند و مرگ مغزی شد. پزشک معالج خواهرم گفت مهره‌های 4 و 5 بشدت آسیب دیده و باعث مختل شدن عملکرد ریه شده است. وی ادامه داد:‌ وقتی از مرگ مغزی خواهرم اطمینان پیدا کردیم تصمیم گرفتیم آخرین خواسته اش را برآورده کنیم. او عاشق لبخند و شادی مردم بود و با اهدای اعضای بدنش می‌توانست این شادی را به چند بیمار نیازمند اهدا کند. ساعتی بعد با رضایت ما اعضای بدن خواهرم به 5 بیمار نیازمند اهدا شد و او با این فداکاری نامش را برای همیشه زنده نگه داشت.

/انتهای متن/