صیغه ى طلاق که جاری می شد گویا بنایی در درونش فرو می ریخت. بیشتر از خودش دلش برای دختر خردسالش می سوخت که از این پس می بایست بدون سایه ى پدر، بزرگ می شد... بیشتر بخوانید...
بتول خانم بي خيال لباس مي شست و زير لب براي خودش چيزي مي خواند. چادرم را جمع كردم، روي پله ي ايوانشان نشستم و چشم دوختم به دستهايش كه به لباسهاي داخل تشت، چنگ مي زد... بیشتر بخوانید...
ثــریا منصوربیگی رمان نویس و فیلمنامه نویس حوزه رمان و داستان دفاع مقدس است که در سال های 1390 و 1392 در همین زمینه مورد تقدیر قرار گرفته است. بیشتر بخوانید...