داستان/دَوار 4
سارال و پدرش، جوان زخمی به نام کارال را پناه می دهند. حسام که خاطر خواه سارال است در خانه ی عمه، از سارال خواستگاری می کند و سارال به او جواب مثبت می دهد به شرط آنکه جبهه نرود. روز بعد مادر حسام به او خبر می دهد که شب آماده باشد برای بله…