هدفم از ازدواج آرامش بود
خوشبختی به همین سادگی
دوستی، عشق، آرامش، خوشی و … بدست آمدنی است؟ آسان و یک شبه بدست می آید؟ سارا که خود را خوشبخت می داند، می گوید می شود رسید به همه اینها اما با تقلا و گذشت، با زحمت و گذشت، با زمان و گذشت و … با گذشت.
سارای ۳۰ ساله از زندگی مشترک با همسرش نصرالله ۳۴ساله اینطور تعریف می کنه :
من خوشبختی رو فراتر از آرامش نمی دونم و از اونجا که با هدف، ازدواج کردم و هدفم رسیدن به آرامش بود، می تونم بگم الان خوشبختم و حاضر نیستم به خاطر هیچ مسئله ای آرامش زندگیم رو به هم بزنم. اگر بندرت این اتفاق افتاده باشه، تمام تلاشم رو کردم که به سرعت اوضاع را به حالت قبل برگردونم.
گذشت، ابزار مهم مون
ابزاری که ما رو زود به حالت عادی برمی گردونه گذشت مون هست و اینکه خیلی راحت اشتباهات همدیگرو می بخشیم.
بازگو نکردن نقاط ضعف همدیگه حتی تو اوج عصبانیت و سکوت در اون لحظات از مواردی هست که رعایت می کنیم تا زودتر همه چی مثل اولش بشه…البته قرار نیست همون اولش اینا رو بدونیم…ما هم بمرور هم رو بهتر و بیشتر شناختیم و برای آرامش مون تلاش کردیم.
خودمون شرایط روهموار کردیم
من و همسرم دوتامون از خانواده ی مرفهی هستیم ولی به دلایلی مجبور شدیم روی پای خودمون بایستیم و زندگی ساده ای رو شروع کنیم؛ زندگی ای که برا هر دومون با اون سطح از رفاه که قبلا داشتیم، تا حدودی غریب بود. تو این مسیر بالا و پایین زیاد داشتیم ولی من سعی کردم به آنچه که خدا روزی مون کرده قانع باشم و البته ازش بخوام اگه بصلاح مونه روزی مون رو بیشتر کنه، اگرنه هم که هیچ…
شرایط رو خودمون باید هموار کنیم
چه اون وقتی که خواستیم این زندگی مشترک رو شروع کنیم و چه اون موقع که خواستیم بچه دارشیم- که امروز صاحب یک پسر و یک دختر هستیم- یک نکته ی مهم وجود داشت و اون این بود که هرگز منتظر نشدیم که اول شرایط جور بشه….می دونستیم که شرایط رو خودمون باید هموار کنیم و درست نیست که تصمیماتمون رو به آینده موکول کنیم، بلکه می تونیم به خواسته هامون برسیم و در کنارش شرایط رو هم هموار کنیم که خب اعتقاد به اینکه در هموار کردن این شرایط دست خدا همراه ماست و باور به صفت رزاق بودنش، باعث شد ما از تک و تا نیفتیم.
زن و شوهر لباس همند
نمیشه گفت پای مشکل به زندگی باز نمیشه اما به نظر من خدا در و تخته رو با هم جور می کنه . وقتی خطبه ی عقد جاری شد باید بدونی که خدا بیشتر راه رو رفته، تو فقط باید یه کوچولو تکمیلش کنی.
منظورم اینه که انگار همه ی زن و شوهرها برای هم ساخته شدند، برای اینکه لباس هم باشند، برای اینکه حتی تحمل عیب های همدیگه وسیله ای بشه برای بالا رفتن شون، برای آدم تر شدن. اگه باور داشته باشیم که هر چیزی که پیش میاد بصلاحمونه، اونوقته که در مواقع سخت و مشکلات تحملم ون رو بالاتر می بریم.
خانواده بالاترین سرمایه است
من شاید اگر ازدواج نمی کردم الان یه آرشیتکت بودم و حتی پولدار. ولی مطمئنم حسرت یه زندگی با عشق و آرامش رو می خوردم . الان نه آرشیتکتم نه پولدار اما یه خانواده ی خوب دارم که با کل دنیا عوضش نمی کنم. خانوادم بزرگترین سرمایه های زندگی منه.
پ.ن.
تو صحبتای سارا کمتر اسم نصرالله رو شنیدیم چرا که سارا عادت داره همسرش رو “آقامون” صدا کنه.
سارا میگه ما از اول هم رو “آقامون” و “خانومم” خطاب کردیم، این حالت تو عصبانیت ها و بحث هامون هم جا خوش کرد و باعث تلطیف و صمیمیت بیشتر در اون لحظات شد.
/انتهای متن/