زنانی که در احیای ادبیات نقش داشتند

از دیرباز، زنان در ادبیات، به ویژه داستان، نقش ویژه ای داشته اند. زنانی که خالق آن ها نویسندگان مرد بوده اند؛ اما شخصیت زنانۀ آنها راهگشایی بوده برای شناساندن شخصیت این جنس از بشریت.

1

سرویس فرهنگی به دخت/

تا قبل از حضور و ورود نویسندگان زن در عرصۀ داستان نویسی، این نویسندگان مرد بودند که چهرۀ نه چندان واقعی از زنان، ترسیم می کردند. زنانی که وجودشان در داستان چندان کامل نبود و معرفی شان منوط به میزان شناخت نویسنده از شخصیت زنان بود. زنانی غیرایرانی که معرف کامل زنان اروپایی بودند. البته بودند رمانهایی که به زیبایی، شخصیت هایی ملموس و باورپذیر به خواننده معرفی می کردند. رمان هایی همچون؛ مادام بوارى، آناكارنينا، ربه کا، زن هاى بور و مشكى هيچكاك و…

هرچند در گذشته های دور، در ایران، طبق تعاریف خاص از رمان و داستان امروزی، ما کمتر آثاری به سبک رمان های نویسندگان اروپایی داشته ایم. اما با ورود نویسندگان زن در این عرصه، تا حدودی مشکل پرداختن به شخصیت زنان برطرف شد.

شاید بتوان شهرزاد قصه گو را یکی از معدود زنان قصه گویی دانست که نقش مهمی در شناساندن زنان با پیچیدگی های شخصیتی، در هزار و یک شب داشت و تصاویری هرچند افسانه ای اما زیبا از زنان به تصویر کشاند.

از (دورۀ قاجار تا سال ١۳٢٠ش، سقوط رضا شاه)، كه دورۀ پیدایش ادبیات معاصر ایران است، شمار نویسندگان زن در حدی نیست كه بتوان از كار آنان به‌عنوان یك جریان ادبی قابل توجه یاد كرد.
در آن دورۀ زمانی، محدودیت‌های اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و شغلی، فضا را برای آفرینش های زنانه تنگ می ‌كرد. زنان یا چنان گرفتار امور خانه بودند كه نمی ‌توانستند كارهایی را هم كه توانایی خلق شان را داشتند بیافرینند و یا هنوز به صرافت داستان‌نویسی نیفتاده بودند. برخی هم كه می ‌نوشتند، موجودیت خود را پشت نام‌های مستعار پنهان می ‌كردند. فضا چنان بود كه آنان اگر هم می ‌خواستند، به نوشتن ترغیب نمی ‌شدند زیرا امكانی برای نشر آثار خود نمی ‌دیدند. کوشش زنان در آن دوره صرف كسب حقوق اولیۀ خویش می ‌شد و هنوز امكان گشایش درهای مراكز ادبی را به روی خود نیافته بودند. شركت آنان در جنبش ادبی بستگی به موقعیتی داشت كه در جامعه به دست می ‌آوردند. در اوایل سدۀ بیستم میلادی، گروه كوچكی از زنان تحصیل كرده كه در راه به ‌دست آوردن كم ترین امكانات با مخالفت‌ها و تهدیدهای بسیار رو به رو می ‌شدند، آغاز به گشودن مدارس دخترانۀ خصوصی در شهرهای بزرگ و تدریس در آن ها كردند، كانون‌های زنان را بنیاد نهادند و مجله های ویژۀ خود را منتشر كردند.(1)

در آستانۀ سال ١۳٠٠ ش، تعدد نشریات زنان نشان از افزایش اوقات فراغت و رشد سوادآموزی زنان طبقۀ متوسط شهری و شرکت آنان در شغل های تازه‌ای مانند روزنامه‌نگاری، دارد. آنان همگام با تحولات اجتماعی جدید، از كنج اندرونی ‌ها به عرصۀ جامعه آمدند و در زمینه‌های گوناگون فرهنگی آغاز به فعالیت كردند. ولی اغلب آنان در آغاز مدافع برنامۀ ناسیونالیستی و تجددطلبانۀ رضاشاه بودند، زیرا اعتقاد داشتند كه چنین دولتی می‌تواند اصلاحاتی را كه انقلاب مشروطه در انجام آن ها ناكام مانده بود، تحقق بخشد. اما اصلاحات از بالای رضاشاهی از سال ١۳١٤ش به بعد به زیان هرگونه ابتكار مستقل فردی بر صحنۀ كشور تمام شد. شاه وقتی پایه‌های اقتدار خود را استوار كرد، نشریات و سازمان‌های باقی‌ماندۀ زنان را ممنوع و كانون بانوان دولتی را جانشین آن ها كرد.(2)

در سال‌های مورد نظر ما(دورۀ قاجار تا سال ١۳٢٠ش) نخست، زنان درباری و سپس زنان برخاسته از خانواده‌های ممتاز (از نظر مالی یا فرهنگی) شانس نوشتن یافته‌اند، زیرا هم امكان تحصیل داشتند و هم فراغت مالی، به‌ دلیل موقعیت ممتازشان مجبور نبودند با مشكلات زنان معمولی دست‌ و پنجه نرم كنند و استقلال رأی و اعتماد به ‌نفس بیش تری داشتند. فخرالدولــه و تاج‌السلطنه دختران ناصرالدین‌شاه بودند، تاج‌ ماه آفاق‌الدوله و بی ‌‌بی ‌خانم فرزند سركردگان نظامی عصر قاجار بودند و كلثوم‌خانم نیز از طریق شوهربه دربار وابستگی داشت.
هرچند در تاریخ ادبیات ایران، داستان‌سرا در مقایسه با شاعر اعتبار كم تری داشت، اما پژوهشگران احتمال می ‌دهند كه در ایران باستان، زنان نیز به داستان‌سرایی در دربار شاهان می‌پرداخته‌اند؛ زیرا قصه‌گویی شفاهی هنر زنان بود و شهرزاد قصه‌گو، راوی هزار و یك شب، چهرمان صاحب‌نام این گروه است.(3)

امیرارسلان (نوشته‌شده در سال‌های آغازین دهۀ١٢٦٠ش) از نخستین آثار روایی موجود است كه یك زن ایرانی در پدید آمدن آن نقش مؤثری داشته است. زمانی كه نقیب‌الممالك داستان‌سرایی شبانۀ خود را آغاز می ‌كرد تا ناصرالدین‌شاه را خواب دررباید، فخرالدولـه پشت در نیمه ‌باز اتاق خواجه سرایان جا می ‌گزید و گفته‌های نقیب الملک نقال‌باشی را با دخل و تصرف در جزییات می ‌نوشت. او زنی تحصیل كرده و شیفتۀ رمان‌های فرانسوی بود و در جوانی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت.(4)

فخرالدولـه به اندازۀ نقال‌باشی در شكل گرفتنِ این آخرین رمان سنتی و طلیعۀ رمان نو فارسی نقش دارد. حضور یك زن در جایگاه داستان‌نویس نشان از عمق تغییر و تحولات جامعۀ ایرانی در اواخر سدۀ نوزدهم میلادی دارد. (5)

از دیگر زنان فاضل این عصر، كلثوم‌خانم، همسر عبداللطیف طسوجی تبریزی بود كه در دورانی كه از هزار مرد، یکی سواد نوشتن و خواندن نداشت و خط آموختن به زنان را گناهی غیرقابل بخشایش می ‌دانستند، وی با شوهر خویش در ترجمۀ هزار و یك شب مشاركت داشت… او در این كار سهمی بزرگ دارد. (6)

نخستین نویسندگان زن هدف از داستان‌نویسی را تربیت و تهذیب اخلاق همجنسان خود می‌دانستند و می‌كوشیدند كتاب‌هایی اخلاقی برای دختران بنویسند و با دادن پند و اندرز مستقیم، آنان را از خطرهایی كه در پیرامونشان وجود دارد آگاه سازند. رمان در دست آنان همچون تازیانۀ عبرت بود. از این رو پایان اندوهبار داستان‌های عاشقانه ‌شان را به‌ گونه‌ای طراحی كرده‌اند كه حس نفرت و پشیمانی را در دختران مخاطب دامن بزند. (7)

شاید بتوان این دسته از نویسندگان زن را به عنوان آغازگران تحول شخصیتی در زنان آن دوره معرفی کرد. زنانی که تلاش می کردند راه درست زیستن را از طریق داستان به دیگران نشان بدهند.

ایراندخت تیمورتاش و زهرا كیا ـ نخستین زنانی كه كتاب داستان منتشر كرده‌اند ـ درست هنگامی كه شخصیت اصلی به تنگنا می‌افتادند به ‌ناگاه در مقام اندرزگو به صحنه می ‌آمدند و زنگ خطر را به صدا درمی ‌آوردند. (8)

این نویسندگان، در واقع نقش مبلغان یا نصیحت کنندگان را به خوبی ایفا می کردند.

نویسندگان مجلۀ عالم نسوان یك دهه پیش از تیمورتاش و كیا، شروع به داستان‌نویسی كردند و مانند آنان فقط به زنان شهری توجه داشتند… و از هرگونه توجه یا بحث جدی در مورد زنان دهقان یا عشایری كه به ‌طور مختلط در كنار مردها كار می‌كردند، پرهیز داشتند . (9)

این نویسندگان زن پیشرو، که با قلمی ساده و نه چندان پیچیده، خالق ادبیات زنانه بودند، بستری گشودند برای زنان امروزی تا با جسارت و صراحت از ذهن و تفکر واندیشۀ زن بنویسند.

امروزه زنان بی شماری به فهرست زنان نویسنده پیوسته اند. زنانی که با حس های غریزی و نوع جنسیت شان، می توانند زیباترین حس های زنانه و مادرانه را به خواننده منتقل نمایند.

این قشر به علت ظرافت های روحی خاص زنانه توانایی برقراری ارتباط با هم جنسان خودشان را دارند. قادرند انتقال دهندۀ ذهنیات زنانه و احساسات خاص این جنس باشند. می توانند بازگو کنندۀ مشکلات و دغدغۀ های هر گروه سنی از این جنس مخلوق باشند. در به تصویر کشاندن واقعیت های زندگی زنان و ایجاد حس همذات پنداری توانمندند. به خصوص اگر با مفاهیم ادبی وهنری هم آشنا باشند و بدانند چه مسئولیت خطیری بر دوششان گذاشته شده است.

  1ـ یاسمین رستم‌كلایی، برنامه گسترده برای زنان ایران نو، رضاشاه و شكل‌گیری ایران نوین، استفانی كرونین، ترجمۀمرتضی ثاقب‌فر، جامی، 1338، برگ ٢٤۵

 2ـ  یاسمین رستم‌كلایی، همان کتاب، برگ 237

 3- زهره زرشناس، میراث ادبی روایی در ایران باستان، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ، برگ ۷٦.

 4-  دوستعلی معیرالممالك، رجال عصر ناصری، یغما، س ٨، برگ ۵۵٦
5ـ كریستف بالایی، پیدایش رمان فارسی، ترجمۀمهوش قویمی و نسرین خطاط، تهران، انتشارات معین و انجمن ایران‌شناسی فرانسه، ١۳۷۷

 6ـ محمدجعفر محجوب، ادبیات عامیانه ایران، به كوشش حسن ذوالفقاری، تهران، نشر چشمه، ١۳٨۳، برگ ۳٩٦

 7- محمدهادی محمدی و زهره قایینی، تاریخ ادبیات كودكان ایران، ج ۵، تهران نشر چیستا، برگ۳٩٨

8- محمدهادی محمدی و زهره قایینی، تاریخ ادبیات كودكان ایران، ج ۵، تهران نشر چیستا  برگ ٤٠٠

9- یاسمین رستم‌كلایی، همان کتاب، برگ ٢٤۵

منیژه جانقلی/انتهای متن/

نمایش نظرات (1)