بانویی که مسیحا نفسی را به دنیا آورد
مریم مقدس بانوی پاکدامنی بود که از دم مسیحایی روح القدس توانست به پیامبری اوالوالعزم باردار شود. مولانا از این واقعه بی بدیل بسیار زیبا سروده است.
فاطمه قاسم آبادی/
در قسمت قبل در مورد ارادت مولانا به زنان مقدس ادیان توحیدی، از جمله حضرت مریم (س) گفتیم . این باربه بررسی جایگاه فرزند این بانوی بزرگوار عیسی مسیح، که پیامبر اولوالعزم بوده است، می پردازیم.
از بطن مریم روح الله می آید
از حضرت مسيح (ع) در آثار مولانا به عنوان يك پيامبر الهي یاد می شود و با لقب روح الله ياد مي شود . توصيف هایی كه در « مثنوي » و « ديوان كبير » يا آثار منثور مولانا از حضرت عيسي (ع) ميشود، عمدتاً بر مبناي آيات قرآن در مورد آن پيامبر بزرگ شكل مي گيرد .
قرآن مجيد در سوره مريم وقتي خلوت گزيني حضرت مريم (س) را مطرح مي گويد اينگونه مي فرمايد :
« و در كتاب آسماني از مريم ياد كن آنگاه كه از خاندان خويش در گوشه اي شرقي كناره گرفت . و از آنان پنهان شد؛ آنگاه روح خويش [جبرئيل] را به سوي او فرستاديم كه به صورت انساني معتدل به ديده او در » [1]
فرزندی حیات بخش برای همه
همان طور كه روح خدايي در مريم دميده و او باردار شد مسيح (ع) نيز قادر است روح حيات را بر هر چيزي بدمد آنگونه كه در سورة آل عمران آمده است :
« من از گِل براي شما چيزي به هيئت پرنده مي سازم و درآن مي دمم و آن به اذن الهي پرنده [ اي جاندار ] مي شود. » [2]
مولانا از اين آيه برداشتي معنوي مي كند و مي گويد :
” پير با پيروي از عمل مسيح ، موجب زنده شدن سالك به لحاظ معنوي و در واقع مظهر اسم « محيي» خداوند مي شود .” تكاپوي مولانا براي وصول به حقايق در وراي ظاهر و تبديل نبودن مس وجود به زر ، موجب مي شود كه عيسي (ع) را داراي قدرتي حيات بخش و الگوي انسان ها بداند .
مولانا روح را به عيسي (ع) و جسم را به مريم (س) تشبيه مي كند . از نظر او آلام جسم ، يعني رنج هاي جسماني حاصل از مجاهدت هاي معنوي مانند نماز خواندن و روزه گرفتن انسان را به هدف خلقت نزديك مي سازد كه همان لقاي حق رؤيت خداوند مي باشد .
اگر انسان عبادات و اذكار را انجام ندهد عيساي روح مجال رشد و بالندگي پيدا نمي كند . آنگونه كه در « فيه مافيه » مي گويد: ” « تن » همچو مريم است و هر يك عيسي داريم . اگر ما را درد شود عيساي ما بزايد و اگر درد نباشد عيسي هم از آن راه نهاني كه آمد باز به اصل خود پيوندد ، الّا ما محروم مانيم و از او بي بهره !”
جان از درون به فاقه و طبع از برون به برگ ديـو از خـودش به هيضه و جمشيد نـاشتا
اكنــون بكن دوا كه مسيح تـو بر زميست چون شد مسيح سوي فلك فوت شد دوا[3]
عیسی(ع) نماد عقل و خرد
از منظر ديگر ،در مثنوی معنوی مولانا، عيسي (ع) نمادي است از عقلانيت و خردورزي و به تعبير سنايي :
« از خرد پر داشت عيسي بر فلك پرّيد او »
آنگونه كه مولانا در دفتر دوم مثنوي مي گويد:
« حتي مركب عيسي (ع) نيز در اثر همراهي با وي ، برخوردار از تعقل مي شود و جز و عاقلان به حساب مي آيد. »
آن خر عيسي مزاج دل گرفت در مقام عاقلان منزل گرفت[4]
و مجال روح دركسب معرفت آنقدر زياد است كه جالينوس در مقابل تأثير نفس مسيحا عاجز است :
صد هزاران طب جالينوس بود پيش عيسي و دَمش افسوس بود[5]
آسمان چهارم مقام عیسی (ع) است
مولانا به تبعيت از سنت اسلامي ، مقام حضرت عيسي (ع) را در آسمان چهارم مي داند و نتيجه ميگيريد كه :
” روح از طريق انجام فرايض و اعمال ديني ، همچنين زهد و تهذيب نفس قادرست كه از قيود جسماني رها شود و مانند عيسي (ع) حتي پيش از مرگ جسماني به سوي آسمانها عروج بگيرد و اين شايد با « موت اختياري » هم افق باشد كه عرفا آن را شرط سلوك مي دانند و بزرگاني مانند شيخ اشراق بر اين است كه سالك تا وقتي به اين مرتبه نرسيده است نبايد ادعاي معرفت داشته باشد.” مولانا نيز در این باره مي گويد :
بمير اي دوست پيش از مرگ اگر عمر ابد خواهي كه ادريس از چنين مردن بهشتي گشت پيش از ما
همچنين در « فيه مافيه » گويد :
« و يك چيز اندر احوال آدمي ، همچنان است كه پر فرشته را آورده اند و بر دُم خر بسته اند تا باشد كه آن خر از پرتو صحبت فرشته ، فرشته گردد ، زيرا كه ممكن است او همرنگ فرشته گردد ». [6]
چرخ چارم هم ز نور تو پرست حاش لله كه مقامت آخورست
تو ز چرخ و اختران هم برتري گرچه بهر مصلحت در آخوري[7]
بارداری الهی
از مهم ترين موارد اشاره مولانا به حضرت عيسي (ع) باردار شدن مريم (س) به عيسي مي باشد كه مولانا اينگونه به تصوير كشيده است :
مـريما بنگــر كه نقش مشكــلم هــم هلالم هــم خيال انـدر دلم
چون خيالي در دلت آمد نشست هر كجا كه مي گريزي با تو هست
جــز خيــالي عــارضيّ باطلي كــو بود چون صبح كـاذب آفلي
من چو صبح صادقم از نور رب كه نگردد گــرد روزم هيــچ شب[8]
و از ممثل شدن روح القدس بر مريم اينگونه سخن مي گويد كه استشهاد به آيات قرآني در سوره مريم است :
آن پنــاهم من كه مخلصهات بـوذ تو اعــوذ آري و من خـود آن اعوذ
آفتي نبــود بهتـر از نــاشنــاخت تو بر يـار و نــداني عشـق بــاخت
يــار را اغيــار پنــداري همــي شــاديي را نــام بنهــادي غمــي
اين چنين نخلي كه لطف يار ماست چون كه ما دزديم نخلش دار مـاست[9]
و در فراز ديگري پسر خدا دانستن عيسي (ع) توسط مسيحيان را اينگونه رد مي كند كه :
جهــل ترســا بين امــان انگيخته ز آن خداوندي كه گشت آويخته
چون به قول اوست مصلوب جهود پس مر او را امن كي تاند نمـود
و رهبانيت متداول در مسيحيت را نيز كه نوعي مواجهة منفعلانه با مشتهيات نفساني است رد مي كند و مي گويد :
برمــكن پـر را و دل بــركن از او ز آنكه شرط اين جهاد آمد عـــدو
چون عدو نبود جهاد آمــد شهــوتت نبــود نبـــاشـد امتثـال
صبر نبود چــون نبــاشد قيل تو خصم چون نبود چه حاجت حَيل تـو
هين مكن خود را خصي رهبان مشو ز آنكـه عفت هست شهـوت را گرو
بي هوا نهي از هــوا ممكن نبــود غــازيي بر مــردگان نتــوان نمود[10]
معجزات پیامبر
مولانا در آثار خود به معجزات عيسي (ع) نيز عنايت دارد و از توان احياگري و شفاي مريضان كه قرآن نيز به آن تصريح دارد و مي فرمايد :
« … [ و ياد كن ] به اذن من نابيناي مادرزاد و پيس را بهبود مي بخشيدي و ياد كن كه مردگان را به اذن من زنده [از گور] بيرون مي آوردي … » [11]
و مي گويد:
« اهل معرفت هر صباح بر در صومعه مسيح جمع مي شدند جهت طلب شفا به دعاي آن حضرت »:
صومعه عيسي است خوان اهل دل هان و هـان اي ، مبتلا اين در بهـل
جمع گشتندي ز هـر اطراف خلق از ضرير و لنـگ و شلّ واهـل دلـق
بــر در آن صــومعه عيسي صباح تــا به دم او شـان رهـاند از جُناح
او چو فارغ گشتي از اوراد خويش چاشتگه بيرون شدي آن خوب كيش[12]
ادامه دارد…
[1] مريم ، 16-17
[2] آلعمران ، 49
[3] فيه مافيه ، ص 21
[4] مثنوي معنوي ، دفتر دوم ، بيت 1858
[5] مثنوي ، دفتر اول ، بيت : 528
[6] فيه مافيه ، ص 107
[7] مثنوي معنوي ، دفتر پنجم ، ادبيات : 2547-2548
[8] مثنوي معنوي ، دفتر سوم ، ابيات : 3773-3776
[9] مثنوي معنوي ، دفتر سوم ، ابيات : 3780-3783
[10] مثنوي معنوي ، دفتر پنجم ، ابيات : 578-574
[11] مائده ، 110
[12] مثنوي معنوي ، دفتر سوم ، ابيات : 298-301
/انتهای متن/