سلام بمبئی، ضعیف و پرفروش
“سلام بمبئی” با فیلمنامه ای غیر منطقی و کلیشه ای، شخصیت پردازی های سطحی بازی های تصنعی و کارگردانی ضعیف تنها به مدد جذابیت های بصری شاد هندی توانسته در گیشه به فروش خوبی برسد و این نیست مگر به دلیل فقدان فیلم خوب ارزشی و در عین حال شاد.
نفیسه ترابنده/
“سلام بمبئی” فیلمی به کارگردانی و نویسندگی “قربان محمدپور” و تهیه کنندگی “جواد نوروزبیگی” می باشد؛ فیلمی که با مختصات سینمای هند ساخته شد و توانست رکورد سریعترین زمان رسیدن به فروش میلیاردی را بشکند.
خلاصه داستان:
علی(محمدرضا گلزار) همراه دوست و همکلاسی اش احمد( بنیامین بهادری) در هواپیمایی در حال بازگشت به هندوستان هستند. فیلم در فلش بکی داستان شخصیت های خود را در 10 سال قبل روایت می کند، زمانی که علی و احمد در دانشگاه هند دانشجوی رشته پزشکی هستند. علی بر اثر اتفاق ساده ای عاشق همکلاسی پولدار خود کاریشما (دیا میرزا) می شود و احمد عاشق دختر همسایه سونیا (شایلی محمودی).
“سلام بمبئی” به سبک سینمای فیلم فارسی و فیلم هندی دهه ی 70 و 80 روایتی از عشق و عاشقی دو شخصیت مرد خود یعنی علی و احمد می باشد.
زن هندی که مسلمان می شود
شخصیت زن اصلی فیلم “کاریشما” است؛ دختری از طبقه مرفه و پولدار جامعه هند. به دلیل شباهت های فرهنگی و اجتماعی هند و ایران شخصیت کاریشما برای مخاطب ایرانی بسیار قابل درک می باشد، دختری احساساتی و معصوم که قربانی قدرت، حرص و طمع مردان اطراف خود می شود. کاریشما یک شب مانده به عروسی خود با سوراج خودکشی می کند، چراکه سوراج انتخاب پدر و برادر اوست که اصرار دارند برای حفظ روابط کاری آنها با هم وصلت نمایند. بستری شدن کاریشما در بیمارستان در اوج ناامیدی از زندگی نقطه آغازی بر رابطه او با علی است. علی که به بهانه آوردن جزوه های درسی به بیمارستان آمده با دیدن کاریشمای افسرده برای او از زیبایی های زندگی می گوید. علی با هدیه دادن کتاب اشعار حافظ به کاریشما او را با دنیای جدیدی آشنا می کند، دنیایی زیبا و پر امید. کاریشما با معاشرت با علی از او نیرو و انگیزه زندگی می گیرد و به دختری بانشاط و سرزنده تبدیل می شود، دختری که دیگر خودکشی را راه حل مشکلات خود نمی داند و یاد می گیرد تا به کمک نیروی عشق و امید برای آینده زندگی خود بجنگد. تلاش کاریشما برای متقاعد کردن خانواده خود و به هم زدن نامزدی و قرار عروسی با سوراج با وجود علی به ثمر می نشیند.
کاریشما در حضور عاقدی روحانی و با بوسیدن قرآن با علی محرم می شود. گرچه فیلمساز می توانست لحظه اسلام آوردن کاریشما را باشکوه تر نشان دهد تا معجزه عشق و ایمان را به تصویر بکشد اما با بی ذوقی تمام در صحنهای کوتاه از این موضوع مهم رد می شود. به ویژه آنکه بالافاصله بعد از نمایش صحنه عقد، علی و کاریشما در مکانی شبیه به کاباره به تماشای رقص و آواز گروهی هندی می نشینند، آوازی با نام “سلام بمبئی” که حدود ده دقیقه از فیلم را به خود اختصاص می دهد.
یک اتفاق و یک فداکاری
اتفاق ناگوار فیلم درست فردای روز عقد اتفاق می افتد. علی غیبش می زند. کاریشما در ابتدا با دریافت پیامی از علی گمان می کند او برای فوت مادرش به ایران آمده است اما خاموش بودن تلفن علی و بی توجهی او به ایمیل های مکرر کاریشما او را به فکر می اندازد. کاریشما که در نبود علی سرگردان و پریشان شده مصرانه به دنبال او می گردد تا در می یابد علی نزد سوراج گروگان است و شرط زنده ماندنش ازدواج کاریشما با سوراج است. اوج فداکاری و عشق حقیقی یک زن به مرد مورد علاقه اش موجب می شود تا کاریشما از خود بگذرد تا علی زنده بماند.
نیمه دیگر فیلم تلاش علی بعد از آزادی برای پیدا کردن کاریشماست که می گویند با سوراج ازدواج کرده و به آمریکا رفته است. فیلم به سبک فیلم های هندی بیشتر لحظاتش نمایش سوز و گداز علی و کاریشما در غیاب یکدیگر است.
پایان فیلم هم بسیار تصنعی ، کلیشه ای و غیر منطقی است. کاریشما بعد از ده سال برای علی پیغام می فرستد که روزهای پایانی عمر خود را می گذراند، هرگز با سوراج ازدواج نکرده و به خاطر حفظ جان علی خود را از او مخفی نگه داشته است و از او می خواهد به دیدار او و دخترشان رویا بیاید. کاریشما که بیماری او را از پا انداخته با دیدن علی و سپردن رویا به او با خاطری آسوده می میرد.
عشق حد و مرزی ندارد
دختر دیگر فیلم سونیاست؛ دختری هندی که همسایه خانه علی و احمد است. سونیا و احمد بی آنکه بتوانند با یکدیگر ارتباط کلامی داشته باشند، عاشق هم می شوند. سونیا انگلیسی نمی فهمد و احمد هندی بلد نیست. صحنه های رویارویی احمد و سونیا و ترجمه صحبت های سونیا توسط علی برای احمد بار طنز فیلم را به دوش می کشد و فیلمساز سعی دارد ضمن رعایت خط قرمزها این صحنه ها را به تصویر بکشد. در واقع فیلمساز می خواهد بگوید عشق و علاقه مرزی نمی شناسد و دو انسان فارغ از زبان، ملیت و دین می توانند به یکدیگر علاقه عمیقی پیدا کنند، پیامی که بسیار سطحی و در قالبی ضعیف و سخیف بیان می شود.
مادر ایرانی
“سلام بمبئی” زن دیگری نیز دارد که گرچه حضور فیزیکی پررنگی ندارد اما صدا و یادش در تک تک لحظات زندگی شخصیت اصلی مرد فیلم حضور دارد. مادر علی نماد تمام مادران ایرانی و دلسوز است که برای موفقیت فرزند خود سختی دوری و دلتنگی را تحمل می کنند، مادری که صحبت ها و نصیحت هایش همواره به علی آرامش می دهد. یکی از دلایل اعتماد کاریشما به علی هم همین احترام و عشق علی به مادرش است. یادمان بیاید اولین جمله ای که کاریشما درباره علی به مادرش می گوید این است که علی برای مادرش احترام زیادی قائل است. مادری که پسرش را به یاد خدا و خواندن نماز توصیه می کند. تنها صحنه حضور این مادر هم زمانی است که علی را هنگام رفتن از زیر قرآن رد می کند.
“سلام بمبئی” در یک نگاه
“سلام بمبئی” محصول مشترک سینمای هند و ایران است، گرچه به جز حضور دو بازیگر مرد ایرانی جلوه خاصی از ایرانی بودن در فیلم وجود ندارد. در این فیلم مانند دیگر آثار هندی داستان براساس اتفاق جلو می رود، بدون آنکه منطق روایی خاصی داشته باشد.
“سلام بمبئی” با فیلمنامه ای غیر منطقی و کلیشه ای، شخصیت پردازی های سطحی و نادرست، بازی های تصنعی و کارگردانی ضعیف تنها با بهره گرفتن از حضور محمدرضا گلزار و بنیامین بهادری در کنار المان هایی چون جذابیت های بصری هندوستان و رقص و آوازهای شاد هندی توانسته در گیشه به فروش خوبی برسد. بی شک این فروش میلیاردی و استقبال بی نظیر مخاطب عام نشانه ارزش این فیلم نیست بلکه هشداری به مسئولان است تا بدانند فقدان فیلم خوب با مضامین ارزشی و اخلاقی والا و با ساختی قوی که در عین حال شاد باشد، موجب شده تا فیلمی چنین ظعیف به فروش خوبی برسد.
/انتهای متن/