قوانین شهرنشینی را رعایت می کنیم؟
وقتیکه عبور سریع یک اتومبیل در یک روز بارانی خیست میکند، وقتیکه عبور عابران پیاده از میان ماشینها آنهم درست در زمانی که چراغ عبورشان قرمز است؛ حرکت ماشینها را کند میکند و …
اینها همه نشانه این است که در این شهر، قواعد شهرنشینی و شهروندی نادیده گرفتهشده است.
نسیم شهسواری/
درست از همان روزهایی که زندگیهای شهرنشینی به سبک و سیاق امروزیاش شروع شد، قوانین و قواعدی هم در کنار آنها شکل گرفت، قواعد و قوانینی که به کمک انسانهای جویای تمدن آمد تا بتوانند شهرها، جوامع و سبک جدید زندگیشان را اداره کنند؛ قواعدی که همه آدمهایی که در یک شهر زندگی میکنند وزندگی پرهیاهو شهری را برای ادامه زندگی خود برگزیدهاند، آنها را میدانند و ملزم به رعایت آن هستند.
اما آیا این روزها وقتی از خیابانهای این شهر عبور میکنیم، وقتی در روزهای سرد و بارانی و پاییزی رهگذر خیابانهای این شهر هستیم، نیمنگاهی به قواعد و اصول یک زندگی شهرنشینی داریم؟
گاهی بد نیست نگاه نقادانهتری را به خودمان و عملکردمان داشته باشیم.
وقتیکه عبور سریع یک اتومبیل در یک روز بارانی خیست میکند، وقتیکه عبور عابران پیاده از میان ماشینها آنهم درست درزمانی که چراغ عبورشان قرمز است؛ حرکت ماشینها را کند میکند و به ترافیک این شهر شلوغ دامن میزند، وقتی ماشینها دوبله پارک شده در خیابانها، حرکت ماشینها را در یک عصر سرد پاییزی کندتر از قبل میکند:
اینها همه نشانه این است که در این شهر، قواعد شهرنشینی و شهروندی نادیده گرفتهشده است.
مهم نیست که عابر پیاده باشیم و یا راننده، مهم نیست رهگذر باشیم و یا کاسب، و مهم نیست که در محله خودمان هستیم یا از محله که در آن زندگی میکنیم دور هستیم، مهم این است که بهعنوان شهروند این شهر در هر مقام و موقعیتی که قرار داریم، قوانینی را که برای زندگی بهتر در یک شهر وضع گردیده است، رعایت کنیم.
این روزها اگر گذری در خیابانها داشته باشیم، چه بسیارند رانندگانی که خط سفید در سر چهارراه ها برایشان خطی ناآشنا، چراغ راهنمایی برای شان بیرنگ و قوانین و تابلوها و هشدارهای رانندگی برای شان بیمعنی است.
این روزهای اگر رهگذر این شهر سرمازده باشیم خواهیم دید که چه قدر بسیارند عابرانی که چراغهای راهنمای و محل های مجاز عبور را نمیشناسند و چه قدر بیشترند کاسبان و فروشندگانی که عرصه عبور رهگذران را تنگ کردهاند؟
بخواهیم یا نخواهیم این روزها در خیابانهای ما، بسیاری از قوانینی که برای آسودگی یک شهر متمدن و بزرگ وضع گردیده است، نادیده گرفته میشود و هر کس به نوبه خود و در مقام خود این شهر را بهجایی بدتر و ناامنتر برای زندگی تبدیل میکند.
ایکاش از ظواهر تمدن بیرون بیاییم و باطن آن را که همان رعایت قوانین و بایدهای جامعه است، جدی بگیریم و یادمان باشد که آنکه قانونمندی را به سخره میگیرد، خود گناهکارترین است.
این شهر و همه شهرهای بزرگ کوچک این کشور باید جایی برای زندگی باشد، سعی کنیم با رعایت قوانین شهروندی، شهرمان را بهجایی بهتر برای زندگی کردن تبدیل کنیم.
/انتهای متن/