این صندلی مال جوانها نیست
همیشه در خاطرم هست که در مترو یا اتوبوس وقتی سالمند یا فردی که توان ایستادن نداشت، از راه می رسید، دلخوش بود به این که در بین مسافرین جایی برای نشستن دارد، اما گویی این فرهنگ رفته رفته دارد فراموش می شود.
خدیجه فتحی/
چند باری مجبور شدم که با دختر کوچکم با مترو رفت و آمد کنم. دختر م را بغل می کردم و وسایل مورد نیازش را در کوله پشتی ام می گذاشتم که حجم و وزن کوله خیلی زیاد می شد ولی امیدوار بودم که در مترو حتما کسانی هستند که به خاطر شرایط من جایی برای نشستن به من بدهند.
اما عملا قضیه این طور نبود که فکر می کردم.
وقتی وارد مترو می شدم همیشه شلوغ بود حتی جایی نبود که من تکیه بدهم و یا حتی از میله ای دستم را بگیرم که مشکلی پیش نیاید. اوایل فکر می کردم که الان یک نفر از مسافرانی که مرا با این شرایط می بیند، جایش را به من می دهد اما هر دفعه بعد از چند ایستگاه می فهمیدم که اشتباه کرده ام. در آن شرایط حتی حاضر بودم که یک نفر حداقل کوله پشتی ام را ازمن بگیرد تا بارم کم شود و بهتر بتوانم در مترو با بچه بایستم.
شاید باورش سخت باشد که نهایتا گاهی هم چند خانم مسن بودند که جای شان را به می دادند و من واقعا شرمنده آنها می شدم. ظاهرا آنها بیشتر از دیگران مرا و شرایط سختم را درک می کردند. در عوض
با کمال تعجب می دیدم که جوان تر ها همین طور به من زل می زدند بی آنکه برایشان مهم باشد که زنی با بچه در وسط مترو به شکل معلق ایستاده است!
دلم می خواهد به آنها بگویم:
اگر مرام و معرفت قدیمی ها فراموش شده ، نظم و اخلاق شهروندی که اتفاقا در آن طرف دنیا خیلی هم مهم است و به دقت رعایت می شود، باید درنظرگرفته شود . صندلی در اتوبوس و مترو مال ناتوان ها و کهن سالان است نه مال …
/انتهای متن/