خانه ی کوچک پرنور بهتر از کاخ تاریک است

زندگی باکیفیت می شود اگر زن‌ها بپذیرند که از بخشش، محبت و دوستی کردن در زندگی ارزش شان کم نمی‌شود و مردها بدانند که از خوش اخلاقی و رفتارخوب است که خانه شان روشن می شود و نه از زرق و برق های آنچنانی .

0

نسیم شهسورای

داشتن یک‌خانه گرم و دوست‌داشتنی که در آن زندگی موج بزند و آدم‌ها از همه خستگی‌ها به آن پناه بیاورند ثمره ی یک زندگی باکیفیت است، یک زندگی باکیفیت که در آن آدم‌ها مسیرشان روشن است و می‌دانند به کجا می‌روند و می‌خواهند این مسیر، روشن و مقصدش معلوم باشد، وقتی کیفیت را از یک زندگی بگیری، آن زندگی مانند گشتن در دایره ایست که تو حرکت می‌کنی اما جلو نمی‌روی، زندگی بی‌کیفیت پیشرفت، ثمره و دستاوردهای قابل‌اعتنا ندارد و تو در آن تنها به روند ناقصی زنده‌مانی تن در می‌دهی و همیشه همین زندگی‌ها هست که جاده‌اش کوتاه است و یک تابلوی بزرگ بن‌بست در انتهای آن دیده می‌شود.

هیچ‌کس نمی‌خواهد که انتهای جاده زندگی‌اش بن‌بست باشد، هیچ‌کس دوست ندارد که چرخه ی معیوب زندگی بی‌کیفیت را تجربه کند، اما آیا این دوست‌ داشتن برای ساختن یک زندگی باکیفیت کافی است؟ یا این خواستن تنها نخستین قدمی است که باید در این مسیر رو به رشد برداشت.

زندگی باکیفیت علاوه بر خواستن،  به داشتن مهارت و دانستن بایدها و نبایدهای بسیاری بستگی دارد.

  پیش‌تر از این گفتیم که زنده کردن عادت‌های خوب در خودمان یک‌قدم مهم برای رسیدن به یک ازدواج و زندگی باکیفیت است اما دست یافتن به این زندگی و این نوع از سبک زندگی اصول و راهکارهای دیگری دارد، اصول راهکارهایی که با ماشین‌حساب‌های روی میز و  فاکتورهای کمی قابل‌درک و شناخت نمی‌باشند.

محبتِ رفتی برگشتی

این روزها در جامعه  و در فرهنگ عمومی ما تفکرات نادرست با بنیان ضعیف، کم نیستند، تفکرات نادرستی که بسیاری از آن‌ها توقعات ناسنجیده و انتظارات دور از ذهن را برای جوانان در ابتدای زندگی و یا در ازدواج ایجاد می‌کند.

یادم است هنوز چند روزی از عقد سلما و حمید نگذشته بود که بین آن‌ها یک دلخوری ساده ایجادشد؛ دلخوری‌ای که اگر داستان آن را برای هرکسی تعریف می‌کردی، می گفت که در این دلخوری ساده اول زندگی هیچ‌کس به‌اندازه سلما مقصر نیست. البته که سلما این را نمی پذیرفت. چون خیلی وقت ها  به نادرست به دختران ما آموخته‌شده است که شما زن هستید همیشه در همه دعواها و دلخوری‌ها حق با شماست و  آن همسرتان است که باید برای دلجویی و جبران و معذرت‌خواهی پا پیش بگذارد، اما به نظر شما این تفکر و این نگرش به روابط زناشویی به چه میزان سازنده است و آدم‌ها  را برای رسیدن به یک زندگی باکیفیت کمک می‌کند؟

 این تفکر یک مقدمه ی ناگوار برای شروع دوری‌ها و جدا شدن دنیاها در ابتدای یک زندگی است. بودن محبت رفت و  برگشتی، دوجانبه و آگاهانه یک ستون مهم برای ساختن یک زندگی باکیفیت است، در زندگی باکیفیت هم مرد و هم زن مستحق و نیازمند دریافت محبت‌اند و این‌گونه نیست که مرد به‌حکم مرد بودنش در دایره محبت کردن تنها باشد. در زندگی باکیفیت زن‌ها باید بپذیرند که از بخشش، محبت کردن و دوستی کردن‌ها در زندگی ارزش شان کم نمی‌شود، در یک زندگی باکیفیت زن‌ها نیز باید بدانند که در ساختن پایه‌های محبت در زندگی آن‌ها نیز به میزان مردان سهیم‌اند و مؤثر.

اخلاق و دیگر هیچ

بعد از ازدواجِ شیما و سیاوش یک‌شب به خانه آن‌ها رفتیم. خانه و زندگی آن‌ها هیچ‌چیز کم نداشت و انصافاً باید اعتراف کنم که خانه شان بسیار هنرمندانه و باسلیقه چیده شده بود؛ اما در همان زمان حضور کوتاه ما در خانه شیما و سیاوش من و آقای همسر شاهد دعوای کوچک آن‌ها در آشپزخانه بودیم؛ دعواهایی که ریشه ی بسیاری از آن‌ها بی‌اخلاقی، زبان تند و لحن بی‌ادبانه ی  سیاوش بود، وقتی از خانه‌شان بیرون آمدیم، لازم دیدم که از آقای همسر بابت همه ی خوش‌اخلاقی و کردارها و رفتارهای پسندیده‌اش در  سال‌های زندگی تشکر کنم.

بعد در طول مسیر با خودم فکر کردم که چه قدر حال هوای ذهنم متفاوت‌تر از زمانی است که پا در خانه شیما گذاشتم. اول که رفتم  زرق‌وبرق زندگی‌شان چشم آدم را می‌گرفت اما الآن با خودم فکر می‌کنم که چه‌بسا شش سال بعد، زندگی شیما و سیاوش کیفیت زندگی من و آقای همسر را نداشته باشد و این‌یک واقعیت شیرین است که اخلاق، ادب و خویشتنداری زن و مرد است که در لحظه‌لحظه‌های زندگی می‌تواند نیروی محرکی برای ساختن زندگی باکیفیت باشد.

اگر می‌خواهیم زندگی‌مان باکیفیت باشد قبل از زرق‌وبرق‌های ظاهری باید چشم مان را به اخلاق بدوزیم و خودمان را به اخلاق مجهز کنیم چراکه خانه ی کوچک پرنور بر کاخی تاریک برتری دارد، اخلاق نور است،  زندگی مان  را روشن کنیم.

/انتهای متن/

 

درج نظر