اینجا انتهای راه است!
دادگاه خانواده هر روز شاهد حضور خانوادههايي است که روزگاري نه چندان دور در کنار هم ميخنديدند،اما حالا به انتهاي راه رسيدند، برخي اينجا هستند تا طلاق توافقي بگيرند و خيلي زود از همديگر خلاص شوند. برخي ديگر از زنها طلاق را از همسرانشان خريدهاند تا مرد برگه طلاق را امضا کند.
سرویس اجتماعی به دخت/
پا در حياط دادگاه خانواده که ميگذاري، ياد گذر ايام خوش اين دختران و پسران آزارت ميدهد، ايامي که حالا آنها به نقطه پاياناش رسيدهاند. اينجا، تو فقط بايد سکوت کني و ببيني چهرههاي خسته و افسردهاي را که آشنايي چند سالهاي با هم دارند. نگاه خسته مادران و پدراني که زير سايه ديوار تکيه دادهاند و با حسرت و درد فقط دختران و پسرانشان را نگاه ميکنند و در دل ميخواهند که آنان دوباره به زندگي بازگردند. چشمان گريان دختران جواني که زندگي چند سالهشان را پاشيده ميدانند و نميدانند بعد از طلاق چه سرنوشتي در انتظارشان است و در نهايت نگاه کودکاني که با غم و بغض به پدران و مادرانشان خيره شدهاند. هنوز نفهميدهاند که کودکيشان را بايد بيپدر يا بيمادر سپري کنند. کودکان گاهي لبخند ميزنند و با همبازيهایي که پيدا کردهاند در اين حياط ماتم زده ميدوند و بلندبلند فرياد شادي سر ميدهند و گاهي هم گريانند و خستهاند از اين روزها که بايد در حیاطی سرد کنار پدر و مادر، تنها شاهد دعواي هر روزه آنان باشند. مردان و زنان اين دادگاه تاب و تحمل بريده از اين اتاق به آن اتاق ميروند و هر جلسه بايد به قاضي توضيح دهند که ما حرف همديگر را نميفهميم.
شش سال زندگی دراین پیچ و خم ها
مريم، همسرش اعتياد دارد. او هفت سال با همسرش زندگي کرد و حاصل اين زندگي يک دختر بود. حالا بعد از هفت سال زندگي ديگر نميتواند با مردي معتاد سر کند. مريم شش سال درگير طلاق است. او روايتي تلخ از شش سال حضورش در دادگاه دارد: «اينجا يادآور شش سال از بدترين روزها و ساعتهاي عمرم است. چهره خسته مردان و زناني که در اين شش سال با آنها آشنا شدم، روح و روانم را به هم ميريزد. من اين زنان را از عمق وجودم درک ميکنم و ميفهمم وقتي درباره نگاه سرد قاضي حرف ميزنند، ميفهمم وقتي درباره مشکلات حضانت حرف ميزنند، وقتي قوانين، دست پاي مادران را ميبندد. شش سال زمان کمي براي من نيست.»
شش سال از زندگي اين زن در اين پيچ و خمها گم شده است. در صحبتهاي او غم تنهايي و وحشت از آينده مبهم موج ميزند. ساعتهايي که بايد در کنار دختر کوچکاش باشد، در دادگاه حاضر است. حالا ديگر طلاق برايش به آرزوي دست نيافتني تبديل شده است.
دلايلي نه چندان محکمهپسند
دادگاه خانواده هر روز شاهد حضور خانوادههايي است که روزگاري نه چندان دور در کنار هم ميخنديدند،اما حالا به انتهاي راه رسيدند، برخي اينجا هستند تا طلاق توافقي بگيرند و خيلي زود از همديگر خلاص شوند. برخي ديگر از زنها طلاق را از همسرانشان خريدهاند تا مرد برگه طلاق را امضا کند؛ اين را دختر جواني که کلافه به نظر ميرسد اعلام ميکند: «شوهرم اعتياد شديد دارد و تقريبا دو سال است که درگير طلاق هستم و از اين اتاق به آن اتاق ميروم. کسي متوجه مشکلات من نيست، از اين رفتوآمد خسته شدهام. امروز همسرم آمده تا طلاقم را بدهد. او از من سه ميليون تومان پول گرفت تا برگه طلاق را امضا کند.»
در کنار اينها، مرداني هستند که از عمق وجود همسرانشان را دوست دارند و حاضر به طلاق آنها نيستند اما مراحل طلاق را از راه قانوني طي ميکنند. اينجا هر سن و سالي ميبيني، دختران و پسراني کم سن و سال که در دوران عقد خود به آخر زندگي مشترک رسيدهاند يا زنان و مرداني که چندين سال با هم زندگي کردهاند و با داشتن چند فرزند و حتي نوه حالا روي صندليهايي سرد و پراسترس دادگاه نشستهاند تا وقت رسيدگي به پروندههايشان برسد و امروز هم از چندين سال زندگي مشترکشان براي قاضي گله کنند. آمارها ميگويند بيشترين گروه سني طلاق در زنها 25 تا 29 سالگي و براي مردها 30 تا 34 سالگي اتفاق ميافتد. چهرههاي جوان و پيري که هريک دلايل خاصي براي گرفتن طلاق دارند. دلايلي که گاهي به نظر قاضي غيرموجه و به نظر خودشان موجه است. محمد، 57 سال سن دارد و داراي چهار فرزند است. او حالا به اين نتيجه رسيده که همسرش براي زندگي زناشويي مناسب نيست. به اعتقاد او حالا ديگر طلاق مد جامعه ايراني شده است. خودش ميگويد: «دعواي بين من و همسرم از زماني شروع شد که بنده تصميم گرفتم خانهاي 90 متري در چهار طبقه با يک شريک که دو طبقهاش به نام من و دو طبقه هم به نام شريکم بود، بسازم. زنم مدام تاکيد داشت که يک طبقه را بايد به نام او کنم و من هم با اين کار مخالف بودم. يک روز او به همراه پسر کوچکم تصميم گرفت مرا بکشد، به همين علت آمدم تا طلاقاش را بدهم.»
امروز وقت امضای طلاق است
زن ديگري در گوشهاي از حياط منتظر وقت دادگاه است. او ميگويد: «دو سال است که ازدواج کردهام. شوهرم ابتدا به من گفت سيگار هم نميکشم اما بعدا متوجه شدم که قاچاقچي موادمخدر است و اعتياد شديد هم دارد. من قصد جدا شدن نداشتم تا اينکه شش ماه پيش، ماموران پليس او را در حال فروش مواد مخدر گرفتند و هفت سال محکوم شد.چند ماه است که درگير گرفتن طلاق هستم و چند بار هماهنگي انجام شد تا همسرم در دادگاه حاضر شود اما نميدانم چرا نيامد. امروز هم منتظرم تا او در دادگاه حاضر شود.» زن و مرد دیگری هم در کنار کودکشان نشستهاند. امروز وقت امضای طلاقشان است. مرد ميگويد: «من عاشق همسرم هستم اما وقتي زن طلاق ميخواهد ديگر نميتوان با او زندگي کرد. طلاقاش ميدهم تا به هر آنچه که دوست دارد برسد و هر چه هم دارم ميدهم تا او و کودکم شاد باشند.» زن هم اضافه ميکند: «همسرم معتاد است و چندين بار ترکاش دادم اما دوباره شروع به کشيدن مواد کرد. من براي تربيت پسرم مجبورم طلاق بگيرم.» بااينحال برخي از زنان ديگر هم هستند که جزو روحهاي سرگردان دادگاه محسوب ميشوند. روند رسيدگي به پرونده اين زنان سالهاي سال است که طول کشيد؛ زناني که درگير خيانت همسرند يا زناني که نبود تفاهم را دليل اصلی طلاق ميدانند. فاطمه پنج سال است که اتاق به اتاق اين دادگاه را طي کرده و او نداشتن تفاهم را علت اصلي جدا شدناش ميداند. در ابتداي ازدواج اين زن، حق طلاق جزو شروط اصلياش بود اما چون اين حق جزو شروط ضمن عقد زن بود و از سوي محضر کتبي نوشته نشد، قاضي اين حق فاطمه را رد ميکند. او تاکيد دارد: «چهار سال با همسرم زندگي کردم. اصلا حرف هم را نميفهميم. مدام کتک ميخورم، چند بار در بيمارستان بستري شدم و ديگر تحمل اين زندگي را ندارم. قاضي هم ميگويد بايد برگردم سر زندگيام، اين مساله برايم کابوس است. کاش ميشد کسي براي ما کاري کند. اينکه نميتوانم از حق و حقوقم دفاع کنم و همسرم هر وقت بخواهد به دادگاه ميآيد و هر وقت نخواهد هم نميآيد، روح مرا آزار ميدهد.»
وکالت در طلاق جنبه مي خواهد
در کنار اين زناني که با مشکلات بسياری درگير طلاقاند برخي از مردانی هستند که هنگام ازدواج همسرانشان وکالت در طلاق را از آنها گرفتهاند و هماکنون درگير پرونده طلاق شدند. مرداني که عاشق زندگي هستند و زناني که با يک بهانه تصميم به طلاق گرفتند. عباس، يکي از اين مردان است که دو سال از زندگي مشترکاش ميگذرد. او درباره حضورش در دادگاه ميگويد: «اول زندگي، زن و مرد با هم به مشکل برميخورند. ما هم نمونه آن هستيم اما همسرم تحمل مشکلات را ندارد و ميخواهد طلاق بگيرد. متاسفانه در ابتدای زندگی برای طلاق به او وکالت دادم و حالا دستاش کاملا باز است. به نظرم داشتن وکالت در طلاق جنبه ميخواهد.» دکتر شهلا کاظميپور، جامعهشناس، علت اصلي طلاق را نبود تفاهم بين زن و مرد، نبود تفاهم فرهنگي، عدم تجانس تحصيلي، اختلاف سني، مشکلات جنسي و عشقهاي زود گذر ميداند. با اين همه، آنطور که قاضيهاي حاضر در دادگاه ميگويند، بسياري از دلايلي که زن و مرد ارائه ميدهند محکمهپسند نيستند و به همين علت طول دادرسي پروندههاي طلاق طولانيتر ميشود.
يارانهها هم علت طلاق شد
موضوع بسيار جالب و البته غمانگيزي که قاضي دادگاه خانواده به آن اشاره ميکند اين است که بحث يارانه هم جزو يکي از علتهاي طلاق شده است. به گفته عباس ارجمندي، رئيس شعبه هفتم دادگاه خانواده شهر ري، خانمهاي بسياري براي طلاق به دادگاه مراجعه ميکنند و معتقدند همسرانشان معتاد هستند و چون پول هدفمندي يارانهها به حساب سرپرست خانوار ريخته ميشود آنان ميخواهند خود سرپرستي کودکانشان را برعهده گيرند تا اين پول به حساب آنها ريخته شود.
آسيبهایي زن و مرد در طلاق
بيش از 70درصد متقاضيان طلاق را، زنان تشکيل ميدهند و در 80درصد طلاقها خانمها مهريه خود را بخشيدهاند. به اعتقاد بسياري از جامعهشناسان مهمترين علتي که زنها را وادار به طلاق ميکند مشکلات مالي همسر، بيکاري و اعتياد است. خيلي از زناني که به دادگاه خانواده آمدهاند حاضرند همه حق و حقوق خود را ناديده بگيرند اما حضانت فرزند خود را داشته باشند. مهسا يکي از اين زنان است.
او میگوید: «همسرم معتاد است اما نتوانستم دلايلم را در دادگاه ثابت کنم. چند وقت پيش با همسرم صحبت کردم و قرار شد مهريه و نفقهام را ببخشم تا او راضي به دادن طلاق و حضانت پسرم شده است.»
با اين حال طلاق پيامدهاي بسياري روي زن و مرد دارد. بررسي جامعهشناسان نشان ميدهد که بيشترين آسيبهاي مطرح شده در طلاق روي زنان است. زن پس از طلاق دچار پسلرزههاي روحي و رواني ميشود. وقتي زن ميبيند زندگياي که با هزار اميد و آرزو شروع کرده بود از هم پاشيده است ياس و نااميدي در دلش، ريشه ميکند و اين موضوع موجب افسردگي زن ميشود. دکترهادي معتمدي، آسيبشناس، درباره آسيبهايي که بعد از طلاق به زنان وارد ميشود، ميگويد: «ترس و تنهايي، افسردگي، سرخوردگي، انزوا، کاهش رضايت از زندگي، پذيرش نقشهاي چندگانه و تعدد نقشها، کشيدن مشکلات تربيتي کودکان، مشکلات ناشي از حضانت فرزندان، دلتنگي، نگاه منفي جامعه نسبت به زن تنها و تضعيف موقعيت و کاهش فرصتهاي شغلي از جمله پيامدها و آسيبهاي جديای است که طلاق بر زنان وارد میکند.» مردان معمولا براي فرار از تنهايي به دوستانشان روي ميآورند؛ البته از ديگر تبعات طلاق روي مردان هم استعمال مواد مخدر و الکل است. مردان تحت چنين شرايطي براي فراموش کردن مشکلات خود سعي ميکنند از اينگونه مواد به عنوان آرامش بخش استفاده کنند.
بیمه طلاق
چند سال پيش سازمان بهزيستي کشور آييننامهاي را درباره طرح جامع حمايت از زنان در جريان طلاق تدوين کرد. در آن طرح مسئولان در نظر داشتند بيمه طلاق را براي حمايت از زنان اجرايي کنند.
بيمه طلاقي که به اعتقاد بسياري از جامعهشناسان مهمترين اقدامي است که بايد از سوي نهادهاي دولتي در حمايت از زنان انجام گيرد. براساس اين طرح قرار بود هنگام ازدواج دفترچهاي براي حمايت از زن باز شود تا هر ماه مقداري پول به اين دفترچه واريز شود و در نهايت اگر زن دچار مشکل در زندگي شد اين پول به او واگذار شود يا اگر زن زندگياش ماندگار شد بعد از 30 سال پول بازنشستگي از سوي اين صندوق دريافت کند. دکتر معتمدي دراينباره ميگويد: «در قوانين مدني کشور حق طلاق به عهده مرد است.
بيشتر وقتها زنها براي گرفتن طلاق بايد يک پروسه طولاني را طي کنند. بنابراين چند سال پيش طرحي را در سازمان بهزيستي کشور پيگيري کرديم تا در کنار قاضي، يک مشاور و يک روانپزشک حضور داشته باشد و دلايل زن و مرد را براي طلاق بررسي کنند و با همفکري قاضي، دوران دادرسي پرونده طلاق را کاهش دهند.
در طرح جامع حمايت از زنان در جريان طلاق حتي به مبحث مهريه هم توجه شده بود. اينکه دارايي زن و مرد هنگام ازدواج ثبت شود و اگر زن و مرد در طول زندگي دچار مشکل شدند ميزان افزوده داراييها بين زن و مرد تقسيم شود و سکه هم تا سقف 200 عدد و تا ميزاني که قانونگذار معين ميکند به زن داده شود. اين اقدام براي مرداني است که توانايي پرداخت مهريه را ندارند. بااينحال اين طرح هم اکنون مسکوت مانده و کسي توجهاي به اين مساله ندارد.
هدی هاشمی
همشهری ماه/انتهای متن/