خاکم به سر ز داغ تو، این باورم نبود
نیمه خرداد است و سوگ نبودن پیری از جماران سخت بر دلها نشسته است. نیمههای خرداد است و قلم شاعرانه سیاوش دیهیمی[1] هممیل شکفتن دارد.
جاده، راه و انتظار رسیدن، نیمههای خرداد است، برق طلایی گنبدی از دور دستهها روشنایی خورشید را افزون کرده است.
نیمه خرداد است، میروم تا گوشهای امن در خنکای دلنشین حرمش آرام بگیریم.
نیمههای خرداد است و یاد مردی که انتظار فرجش را از نیمه خرداد میکشید، عجیب در دلها زنده میشود
نیمههای خرداد است و قلم شاعرانه سیاوش دیهیمی هممیل شکفتن دارد.
نیمه خرداد است و سوگ نبودن پیری از جماران سخت بر دلها نشسته است.
تا ماییم و بی حضور تو شبها گریستن
شبها ز سوز داغ تو تنها گریستن
چون شمع از گداز جگر سوز درد و داغ
آتش به سر نهادن و شب را گریستن
بر زانوی ملال، سرغم گذاشتن
با قامت دوتای تمنا گریستن
دریا شدن، به موج نشستن، به سرزدن
در خیز و تاب شیون و غوغا گریستن
از مویه، موی کندن و از پویه در خروش
از دست بی وفایی دنیا گریستن
با سینه ای که هر چه در او هست حسرت است
این جا به غم نشستن و آنجا گریستن
چون موج، سر به صخره آشفتگی زدن
بی تاب پا کشیدن و دریا گریستن
با گردباد، رو به بیابان گذاشتن
با ابر نوبهار به صحرا گریستن
در آتش فراق، دمادم گداختن
در مویه ملال، سراپا گریستن
پرسیدن ترا ز نسیم و گل و بهار
در باغ، بی حضور تو شیدا گریستن
با خاکیان نشستن و از ناله سوختن
با عرشیان خلوت بالا گریستن
خاکم به سر ز داغ تو، این باورم نبود
بر شانه سر نهادن و غم را گریستن
یک عمر بی حضور دل ما گریستی
زین پس فراق و ما و به شبها گریستن
[1] – سیاوش دیهیمی متولد 1319 کرمانشاه است. وی در سالهای نخستین دهه 30 به شعر روی آورد. او در خانواده اهل موسیقی و ادبیات زندگی کرده است و درحوزه هنر، همپای تحصیل وکار و شغل و ازدواج و خانواده، موسیقی و ادبیات را نیز ادامه داده است.
/انتهای متن/