درد بر من ریز و درمانم مکن
روز گرامی داشت بزرگ شاعری چون عطار در ماه آسمانی رجب، ما را غزلخوان شعرهای پرآوازه دیوانش کرده است، عارفانهای از مسافر اقلیم عشق را با هم میخوانیم.
این بهار، بهار تلاقیهای دلنشین است، بهاری پر از لحظههای ناب، برای نو شدن، تازه شدن و سرشار شدن.
این بهار پر از همزمانیهای شگفتانگیز است از شکوفه باران بهاری میلاد بانویی مهربان تا همراهی یک ماه ناب بندگی با سالروز بزرگداشت شاعری که تمامی زندگیاش عشق بود و خدا بود و وصال.
عطار ، مسافر هفت شهر عشق که غزل غزل و واژه واژه شعرش را تقدیم آسمانها کرد، شعرهایی که بوی بندگی و نیاز داشت، شعرهایی برای نو شدن دلها برای عبودیت در ماهی که خنکی نسیم بهشت را با خود دارد.
آتش عشق تو در جان خوشتر است
دل ز عشقت آتش افشان خوشتر است
هر که خورد از جام عشقت قطره ای
تا قیامت مست و حیران خوشتر است
تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است
درد عشق تو که جان می سوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است
درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است
می نسازی تا نمی سوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است
چون وصالت هیچ کس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوشتر است
خشکسال وصل تو بینم مدام
لاجرم در دیده طوفان خوشتر است
همچو شمعی در فراقت هر شبی
تا سحر عطار گریان خوشتر است
/انتهای متن/