سفر چین و ما چین اسکندر
در قسمت قبلی در مورد نوشابه زن دلیر و با تدبیر ایرانی و نقش او در اسکندر نامه صحبت کردیم. در این قسمت به سفرهای دیگر اسکندر از جمله سفر به چین می پردازیم و به مغایرت نگاه نظامی با نگاه اسکندرنسبت به زنان می پردازیم.
فاطمه قاسم آبادی/
سفر اسكندر به چین در شرفنامه، از نظرگاه جهانبینی شاعر، بسیار جالب و حائز اهمیت است. در این جا از ویژگیها و سجایای شایان دقت چینیان بحث میشود.
خاقان چین، در خردورزی، حاضر جوابی و هوشیاری برتر از اسكندر است. خاقان نه تنها جلوگیر جنگی احتمالی میشود، در عین حال مردم خود را از پرداخت جزیه و خراج نیز میرهاند. نظامی تدبیر و هوشیاری او را چنین توصیف میكند:
“سركردهی مقدونی از خاقان چین كه در جامهی ایلچیان به اردوی او آمده بود، خراج هفت ساله می خواهد. خاقان در پاسخ میگوید كه:«من خرسندم، به شرط آن كه زندگی هفت ساله آیندهی مرا كتباً تضمین كنی.» اسكندر از این جواب خوشش میآید، و به خراج یك ساله قانع میشود.
خاقان مهلتی یك روزه میستاند تا فردا خراج بیاورد و بر گردد. ولی بامدادان با لشگری گران به سوی اردوگاه اسكندر میرود. رومیان از دیدن قشون، هراسان میشوند و به گمان این كه چینیان معاهده را زیر پا نهادهاند و به ستیز آمدهاند، به آنان حملهور میشوند. در همین لحظه خاقان پیش میآید و نشان میدهد كه در اندیشهی نبرد نیست و از آن رو با خود قشون آورده كه تسلیم او، حمل بر ناتوانی و ضعف نشود.
چرا كه او برای دفاع از كشور خود مجهز است. اما از آنجا كه ستارهی بخت اسكندر را روشن میبیند، راضی به پرداخت خراج و جلوگیری از قتل و كشتار شده است. اسكندر كه از این رفتار عاقلانهی خاقان خوشش آمده بود، از اندیشهی خراج گرفتن از چین باز میگردد و به عنوان میهمان و دوست به دربار خاقان میرود.”
فرهنگ چین باستان
نظامی از فرهنگ سرشار و باستانی چینیان با احترام یاد میكند. از مهارت بیمانند آنان در موسیقی و رقص و از برتریی كه در مناظره و مسابقهی نقاشی و پیكرنگاری بر هنرمندان یونانی و رومی دارند، سخن میگوید:
“خاقان چین، سه هدیهی گرانبها به اسكندر تقدیم میكند: اسبِ سواری، بازِ شكاری و كنیزی زیبا. همین كنیز را قلم نظامی، دختری به چندین هنر آراسته تصویر میكند.
اسکندر و زنان اسکندر نامه
کنیز چینی، هم بسیار زیبا، هم خوانندهای ماهر و هم پهلوانی شكست ناپذیر است. اسكندر نیز فقط به خاطر همین خصلت نهایی، او را نمیپسندد و به مجالس خود دعوت نمیكند و به پیش كنیزان خود میفرستد و به فراموشی میسپارد.
ناگفته نگذاریم اسكندر كه در پایان منظومه، از هر جهت ایدهآل نویسنده است، دربارهی زنها، اندیشههای محافظهكارانه و منفی دارد.
به نظر او، زن برای حرمخانه آفریده شده است. او باید از زندگی اجتماعی كناره گیرد. اما نظامی، چنان كه میدانیم، به تمامی، دشمنِ چنین طرز اندیشه است.
از این رو، پی در پی و با دلایلی مستدل، این جنبهی منفی خصلت قهرمان خود را افشا میكند و میكوشد نقش زنان را در جامعه، و قدرت آنان را در پیروزی بر هر دشواری ثابت كند.
این گفتهی ما را، توصیف تمثالهای زن نظیر «نوشابه»، «روشنك»، «ماریا قبطی»، «كنیز چینی» و جز اینها كه در اسكندرنامه آمده، تأیید میكند.
اما اسكندر در موضوع زن، می توان گفت «خرافه پرست» است. او هم به جهت طرز تفكر خود، و هم با برخی كارهایی كه در صحاری قیبچاق از او سر زد، حاضر به حفظ عزّت زن نیست.
بیگمان، نظامی كه پوچی و بیمعنایی اندیشههای اسكندر را دربارهی زنان به ثبوت میرساند، میكوشد در معاصران خود تأثیر كند و مناسبات آنان را نسبت به زن دگرگون سازد.
و نیز در این اثر، او چند همسری را تقبیح میكند و مردان را به قناعت به یك همسر و اجرای عدالت فرا میخواند وعلیه عادت زشت و دیرینهی بردهداری شاهنشاهی بر میخیزد.
/انتهای متن/