زندگی جاریست؛ بسمالله… از آغاز راه
خواندن شعر متمایل به طنز استراحتی است برای طبعهای شعر دوستانه؛ تا معنا را از لابهلای شکر خندهای شعر فارسی بخوانند.
امروز به بهانه همه طنازیهای رضا احسان پور پای شعرهایش مینشینیم.
شاعر که باشی قلم در دستت آرام و قرار ندارد و تمام سوژهها را بهانه میکند تا تو بنویسی و صفحات سفید کاغذ را با واژههای شعرت نگارگری کنی.
شاعر طنزپرداز که باشی غمها را سختی و بدیها را در زیر واژههای نمکین شعرت پنهان میکنی و حرفهای بسیاری میزنی.
میهمان سفره طنز که باشی دانه دانه شعور و بینش و معنا را از عمق خندههای در شعر نشسته میچشی.
خواندن شعر متمایل به طنز استراحتی برای طبعهای شعر دوستانه است ؛ تا معنا را از لابه لای شکر خندهای شعر فارسی بخوانند.
امروز به بهانه همه طنازیهای رضا احسان پور پای شعرهایش مینشینیم.
خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم
عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با «اگر» یا «شاید» آن را بد کنیم
دل به دریا میزنم من… دل به دریا میزنی؟
تا توکّل بر هر آنچه پیش میآید کنیم
جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم
میتوانی، میتوانم، میشود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا «نباید» را «فقط باید» کنیم
زندگی جاریست؛ بسم الله… از آغاز راه…
نقطههای مشترک را میشود ممتد کنیم
آخرش روزی بهار خندههامان میرسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم
/انتهای متن/