من می گویم شما بگریید
” کتاب من می گویم شما بگریید” مجموعه از مرثیههای عاشورایی است که آن را علیرضا قزوه گرد آورده است شامل اشعار سیف فرغانی، مولانا جلالالدین بلخی، محتشم کاشانی، اقبال لاهوری و شاعران صاحب اثر و هم نوقلم معاصر.
فاطمه قاسم آبادی/
چندین قرن از غروب غریبانه عاشورا و کربلای ۶۱ هجری می گذرد؛ غروبی که خود طلوع یک پیام و آفتابی دیگرگونه در حافظه معنوی بشریت بود و براستی می توان گفت تا به امروز کمتر هنر و رسانه ای به اندازه شعر توانسته زیبایی و عظمت حماسه ایمان ساز و ستم ستیز حسین (ع) را به تصویر بکشد.
اشعار و مرثیه هایی هستند که گاه انسان را تا مرز جنون و عزا پیش می برد و گاه با رویکردی اندیشمندانه تفکر و اندیشه ای را که زمینه ساز شکل گیری واقعه عاشورا بود معرفی و نقد می کند و البته گاهی هم با تماشای زیبایی شناسانه و تامل برانگیز دست به دامان این فرمایش پیامبر کربلا حضرت زینب(س) می شود که فرمود: «ما رایت الا جمیلا» و شاعر هم تحت همین فرموده سرود:
گرچه روزی تلخ تر از روز عاشورا نبود
آنچه ما دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود
کتاب من می گویم شما بگریید، مجموعه از مرثیههای عاشورایی است که آن را علیرضا قزوه در 263 صفحه و پنج فصل آورده است.
مرثیههای عاشورایی از اشعار سیف فرغانی، مولانا جلالالدین بلخی، محتشم کاشانی، اقبال لاهوری و شاعران صاحب اثر معاصر، همچون حمید سبزواری، محمدعلی مرادش و دهها شاعر معروف و مشهور معاصر و شاعران نوقلم، تشکیل شده است.
فصل های کتاب
علیرضا قزوه این مجموعه را در پنج فصل تنظیم کرده است.
فصل اول آن به این حسین کیست، با کربلا، با حسین، و فصل دوم را ای پدر جان همرهان بستند بار… به شهیدان هاشمی، حضرت علیاصغر(علیهالسلام)، حضرت علیاکبر(علیهالسلام) و حضرت ابوالفضل العباس(علیهالسلام) اختصاص داده است.
وی در فصل سوم به ناله عشق است و آتش میزند (دمی با اصحاب وفادار امام حسین(علیهالسلام)) و فصل چهارم را به گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود یک شب و روز عاشورا) و فصل پنجم را به (زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم) بعد از عاشورا اختصاص داده است و هر فصل را با شاعرانی آورده شده است که مرثیهای در این باب سرودهاند.
علیرضا قزوه در مقدمه کتاب مینویسد:
این سالهای آخر، شعرهایی از اینجا و آنجا از برخی مداحان آشنا و نامآشنا میشوم که به جای آنکه دل را بارانی کند، دل را به درد میآورد. برخی نیز داعیة خودنمایی دارند، حال آنکه اصل در کربلا گم شدن است و به اصل خویش رسیدن.
همین انگیزهای شد تا این اشعار را در دفتری فراهم آورم و هدیهاش کنم به مداحان دلسوخته بهخصوص آنان که به لحن عاشورا تکلم میکنند و حنجرهشان وقف امام حسین(علیهالسلام) و یاران او است.
میتوانستیم به جای این شعرها اشعاری انتخاب کنیم که زرق و برق الفاظش امروزیتر باشد، اما فرمان از دل گرفتم و حکایت چنین شد که میبینید. در این دفتر ضعفهای دستوری و زبانی و بهخصوص محتوایی کمتر به چشم میآید. حریر نور، شعری از محمدعلی مجاهدی را از متن میخوانیم:
چون دید به نوک نیسرش را خورشید / بر خاک، تن مطهرش را خورشید/
آرام، حریر نور خود را گسترد/ پوشاند برهنه پیکرش را خورشید
نکات مهم در مورد اشعار عاشورایی
در یک فراز و نگاه نه چندان مطول و مفصل در ارتباط با سروده های عاشورایی و حسینی می توان آنها را با دو رویکرد مورد تقسیم بندی و بررسی قرار داد: یکم: نگاه تاریخی ، دوم: نگاه محتوایی (بر اساس درونمایه و موضوع)
یکی از مهم ترین مسایلی که در مورد شعر های عاشورایی مورد توجه است و به خصوص در این سالها به خاطر تاکید رهبر انقلاب بسیار به آن پرداخته می شود، همین بحث مستند و تاریخی بودن و نگاه محتوایی به اشعار است.
متاسفانه بعضی از اشعار که بدون توجه به این دیدگاه سروده و توسط برخی مداحان خوانده می شون،د بازتاب های منفی بر روی ذهن مردم و زیبایی و عظمت عاشورا دارند.
کتاب “من می گویم شما بگریید” خوشبختانه جزو آن سری از کتاب هایی به شمار می رود که در آن نویسنده به جمع آوری اشعار شاخص روی آورده است و از لطیف ترین و پر محتوا ترین اشعار در این مجموعه استفاده کرده است.
یکی از اشعار کتاب را با هم می خوانیم :
ای قوم،در این عزا بگریید
بر کشته ی کربلا بگریید
با این دل مرده ،خنده تا کی؟
امروز در این عزا بگریید
فرزند رسول را بکشتند
از بهر خدای،ها بگریید
از خون جگر سرشک سازید
بهر دل مصطفا بگریید
وز معدن دل به اشک چون دُر
بر گوهر مرتضا بگریید
دل خسته ی ماتم حسینید
ای خسته دلان ،هلا بگریید!
در ماتم او خمش مباشید
یا نعره زنید یا بگریید
تا روح که متصل به جسم است
از تن نشود جدا بگریید
در گریه سخن نکو نیاید
من می گویم شما بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید
چشم از پی چیست؟تا بگریید
در گریه به صد زبان بنالید
در پرده به صد نوا بگریید
/انتهای متن/