قصه پرغصه سوختگی فاطمه کپرنشین

فاطمه دخترک کپرنشین شهرستان عنبرآباد با چهار برادر و خواهر قد و نیم قد دیگر به همراه یک پدر از کارافتاده و پدر بزرگ فرتوت …وقتی یک و نیم ساله بوده مادرش تنور را آتش می کند تا نان بپزد که…

0

دارا و ندار ؛ غنی و فقیر ؛ سیر و گرسنه ، بی درد و دردمند ؛ بی غم و غمدار ؛ ارباب و رعیت ؛ مصدر نشین و حاشیه نشین ، قاطع پا و پابرهنه ، ظالم و مظلوم ؛ قاتل و مقتول ؛ سارق و مال باخته ؛ هر دو محترمانه در کنار هم زندگی می کنیم و از دردهای پیدا و پنهان پابرهنگان و بیغوله نشینان و کپرنشینان و حاشیه نشینان خبر نداریم و اگر خبر هم داشته باشیم کک مان نمی گزد چراکه در زندگانی روزمرّه خود غرق شده ایم  .

مقام معظم رهبری (ح) در جملاتی بسیار ناب و طلایی رسالت انبیا را اینگونه معرفی می فرمایند :

“پیغمبران آمده اند تا گردن کلفتهای جامعه ، مفت خورهای جامعه ، زالو صفتان جامعه ، استثمارگران جامعه ،زراندوزان جامعه ، بی دردان و بی غمان مرفه جامعه رو سر جای خودشون بنشونند و مستضعفان ، محرومان و پا برهنگان رو به حقوقشان برسانند .”

اگر مادر آن دو دختر کپرنشین در حدود دو ماه پیش در روستای محطوط آباد عنبرآباد در دل آتش کپر سوخت و فرزندانش بی مادر شدند … اگر آن مادر با چند بچه قد و نیم قد در چند سال پیش در روستای رحمت آباد عنبرآباد در دل شب طعمه حریق آتش شدند و در آتش فقر زنده زنده سوختند … اگر خانه حسن رئیسی در مهتابی زیارت جزغاله شد و تمام وسایلش خاکستر شدند …. اگر کپر علی در عبدالله آباد طعمه حریق شد و زندگیش بر باد فنا رفت ….

1 (3)

2 (2)

اگر صورت و بدن لیلا آتش گرفت و تا آخر عمر امکان ازدواجش منتفی شد …. اگر مدرسه کپری آسیاباد آتش گرفت و نزدیک بود قصه شین آباد تکرار شود …. اگر دو کنتوک با وسایل محقرش در محله باقرآباد زهکلوت با آتش نابود گشت … اگر هنوز که هنوزه انگشتان فاطمه دوساله در آسیاباد بعد یکسال سوختگی در تنور داخل کپر خوب نشده و بهم چسبیده  …. اگر هر ساله از جمله امسال تعداد زیادی از کپر ها در دل آتش می سوزند و فریاد فقر را سر می دهند و نعره جانکاهشان گوش عالم وآدم را کر می کند اما متاسفانه ناله هایشان در دل آتش خاموش می شود و صداهای مظلومانه اشان به گوش صاحبان زر و زور و تزویر نمی رسد  ؛ تقصیر من و توست که تو صحنه نیستیم پیامبر رحمت (صلّ الله علیه و آله وسلّم) از مردم ، با مردم و در مردم بود اما من و تو چی ؟

بماند ؛ و اما قصه پرغصه سوختگی فاطمه یکساله ؛

1 (13)

1 (18)

فاطمه با چهار برادر و خواهر قد و نیم قد دیگر به همراه یک پدر از کارافتاده و پدر بزرگ فرتوت در یک خانه کپری زواردررفته در روستای آسیاباد از توابع بخش جبل بارز جنوبی شهرستان عنبرآباد زندگی می کند .

فاطمه یک و نیم ساله بوده که مادرش تنور رو آتش می کند تا نان بپزد که در این حین بچه می آید روی دوش مادر و ناگهان سُر می خورد و دستش کامل می رود زیر آتش و دستش به حدی می سوزد که انگشتان دختربچه کباب می شود و بهم می چسبد به دلیل صعب العبور بودن منطقه و نداشتن بودجه و نبود وسیله نمی تواند بچه را به درمانگاه برساند بعد سه روز مبلغ 30000 تومان از پسر عموی شوهرش قرض می کند و بعد سه ساعت طی مسیر به اولین درمانگاه روستایی در روستای کوشکمور می رسد دکتر کوشکمور بعد از معاینه و مداوای اولیه می گوید که چرا او را الان آوردید ؟  دیگر از دست ما کاری برنمی آید و امکاناتش را نداریم باید او را اعزام کنید به شهرستان جیرفت ؛ ولی متاسفانه به دلیل نداشتن بودجه دوباره برمی گردند به خانه  ، بعد مدتی مبلغی را قرض گرفته و بچه رو می برند به بیمارستان جیرفت اما متاسفانه دکتر نیز اعلام می دارد که بچه رو خیلی دیر آوردید دیگرکاری از دست ما بر نمی آید و باید بچه رو ببرید کرمان ؛ جای تاسف و تاثر فروان اینکه هنوز که هنوز است انگشتان این بچه به هم چسبیده و خانواده مذکور توان مداوای آن را ندارند و فعلا در روستای دور افتاده و صعب العبور آسیاباد زندگی می کنند با توجه به دختر بودن این بچه ؛ اگر دستان وی مداوا نشود قطعا آینده فاطمه تباه خواهد شد لذا ما برآنیم که با عنایت امام زمان (عج) و همت شما خیرین گرامی در اسرع وقت و به شکل فوق العاده دستان کوچک فاطمه را مداوا نماییم قابل ذکر اینکه از سوختن دستان فاطمه حدود یکسال می گذرد و الان فاطمه دو و نیم ساله می باشد پدر فاطمه دیسک شدید دارد و توان کار کردن را ندارد و از طرفی پای چپ پدر بزرگ فاطمه رو به دلیل سیاه شدن قطع کردند و او نیز در کپر فاطمه زندگی می کند و وضعیت اسفناکی دارد که داستان وی نیز حکایت از محرومیتی جداگانه دارد .

​​1 (2)

1 (4) 

کپری که فاطمه در آن زندگی می کند با دیوارهای سنگی بدون حفاظ و سقفی پر از منفذ که بادهای شدید آن منطقه امان سقف را بریده است خیرین گرامی اگر می خواهند برای فاطمه و چهار برادر و خواهر و پدر و مادر فاطمه اقدامی نمایند باید دو تا کار اساسی انجام شود اول اینکه مداوای فاطمه در اسرع وقت انجام گیرد و ثانیا باید جهت تحول اساسی در زندگانی آنان ؛ زمینی در نزدیکی شهرستان عنبرآباد (روستای عبدالله آباد) خریداری شود تا آنان در گام اول کپر خود را به آنجا منتقل کنند و در گام دوم با کمک خیرین گرامی برای آنان خانه ای ولو کوچک ساخته شود تا از این آوارگی و آن روستای جهنم درّۀ دورافتادۀ بدون امکانات نجات پیدا کنند.

برای کمک به این خانواده و فاطمه کوچک می توانید به روستای آنها در عنبر آباد مراجعه کنید یا از طریق حساب بانکی گروه خیریه محسنین به آنها کمک مالی نمایید.

شماره کارت بانکی مدیر گروه “خیریه دانشجویی محسنین”:

6104337243040183


ایمیل مدیر گروه:
bourbour@elenoon.ir

/انتهای متن/

 

درج نظر