شادی کردن چه سخته!
وقتی حرف از شادی کردن دخترها به میان می آید، گاهی این بزرگترها چنان سخت می گیرند که خیلی از دختر ها مثل همین شادی خانم از خیر هر نوع شادی کردن می گذرد!
فریبا انیسی/
آخه دختر خوب! این چه طرز نگاه کردنه؟
- دارم تمرین می کنم وقتی تو خوابم یه چشمی گوشیم رو چک کنم. شمام تا از خواب بیدار می شین اول یه چشمی گوشیتون رو چک می کنین؟
شادی این را گفت و با یک چشم بسته زل زد به صفحه گوشیش. ما که مات مانده بودیم تو کار کسی که مادرش می گفت: یه تخته اش کمه.
- دیگه چه کارهایی بلدی؟
ماری سرتق پرسید.
شادی گفت: دیشب یه آهنگی رو انقدر ریپلی کردم دیگه حس کردم آخرای آهنگ خواننده اش داره می گه غلط کردم اینو خوندم.
ماری ابروهایش را بالا انداخت و منتظر ماند.
ادامه داد: دانسته هایم را هم مرور می کنم؛ مثلاً آیا می دونستید که اون زنی که برای اولین بار عبارت: « مردا همه مثل همن» رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشو تو بازار گم کرده بود؟! یا اینکه پشت هر آدم افسرده ای یه آدم بی خیال داره کباب می خوره و از تعطیلات لذت می بره… یا وحشتناکترین جمله مامان ها تو خونه: «بیا اینجا ببینم این چیه؟» یعنی آدم سکته می کنه در جا…
نیلا بلا گفت: خوبه، در واقع کاری می کنی که شاد باشی تا بتونی جهانی شاد برای خودت و دیگران به وجود بیاری.
چشمان شادی بی حرکت روی نیلا بلا ثابت ماند.
نیلا ادامه داد: اما لازم نیست با فشار روی خودت یا دیگران مثلا مامانت این کار رو انجام بدی، قدرشناس بودن بخصوص نسبت به پدر و مادرت کاری آسونه، که آثاری بزرگ هم داره. اولین قدم برای این کار اینه که به داشتههایت قانع باشیو برای همه چیز شکرگزار باشی.
شادی من و من کنان گفت: نمیشه که، آخه اون وقت همه به من ایراد می گیرن، تصمیمای منو مسخره می کنن.
– فراموش نکن که تو یه انسانی، تجلی شکوه هستی، پس از همه نعمت های روی زمین نهایت لذت را ببر، البته با رعایت اصولی که به آن معتقدی،…بادت باشه تو بر تمام اتفاقات زندگی کنترل نداری اما صاحب تصمیمی که می گیری هستی، بنابراین سعی کن محکمتر تصمیمگیری کنی. گزینههایی را انتخاب کن که نسبت به آنها احساس خوشایندی داری…. صرفا به خاطر اینکه مادرت از هنرپیشه ها خوشش نمی آید، نرو تو خط هنرپیشگی…
شادی سر به زیر انداخت.
نیلا ادامه داد:
از تو در تاریخ خلقت فقط یک مورد وجود داشته که اونو مادر تو به دنیا آورده، دیگه کسی دقیقا مثل تو وجود نداره؛کسی که ترکیبی از استعدادها، علائق، ایدهها، انرژی و اثرانگشت و حتی ویژگیهای عجیب تو را داشته باشه. یادت باشه که زنجیرهای از اتفاقات در تاریخ رخ داده تا الان تو اینجا باشی. پس برای تک تک دقایق زندگیت ارزش قائل شو. برای این کار کافیه سعی کنی خود واقعی ات رو بشناسی و بهش احترام بذاری…
شادی دوباره زیر لب گفت: اینا که می گی یعنی چی؟!
و نیلا بی توجه به حرفی که از دهان شادی بیرون آمده بود ، اضافه کرد :
بهتره بیشتر از اینکه درگیر افکارت باشی، به حرف قلبت گوش بدی. در این صورته که میتونی به جای هیاهوی دنیا به صدای روحت گوش کنی. اگه چنین اتفاقی بیفته، بر تمام امور زندگیات اشراف داری. راهنمای درونی ات همیشه راهنمایی ات میکنه، روحت میدونه که دقیقا به چه چیزی نیاز داری. بنابراین سعی کن که فقط در مسیر پیروی از شادی گام برداری تا به تمام خواستههایت برسی.
و باز این شادی بود که داشت زیر لب می گفت(معلوم نیست با خودش یا به نیلا): واقعا اینطوری شادی بدست میاد؟ مثل اینکه خود شادی هم چیز سختی شد ها! هم فهمیدنش هم بدست اومدنش! ما که بی خیال شادی کردن شدیم!
/انتهای متن/