این سریال ها را برای مخاطب عاقل می سازند؟!
این روزها دو سریال نسبتا پربیننده روی آنتن دو شبکه سیما رفته که با همه تفاوت هایی که دارند، هر دو در یک چیز مشترکند: دست کم گرفتن مخاطب و عقل و شعور او.
انوشه میرمرعشی/
گاهی وقتها آدم شگفت زده می شود از این بی حرمتی که سازندگان مجموعه های تلویزیونی نسبت به «عقل» مخاطبان دارند؛ عقلی که در روایات اسلامی ما «اول ما خَلَق» است و پیامبر درون.
البته مجموعه های تلویزیونی فراوانی را هم می توان نام برد که در آن عناصر داستان بر مبنای عقل پایه ریزی شده، شخصیت ها و حوادث روی یک خط منطقی عمل می کنند؛ هرچند ممکن است این شخصیت ها خطا و اشتباه هم داشته باشند.
ولی هستند مجموعه های تلویزیونی ای که نویسنده و کارگردان آنها، مبنا را بر تحمیق بییننده گذاشته و بر همان اساس هم ساعت های زیادی از عمر مخاطبان را هدر می دهند و در ضمن اعصاب آنها را هم خط خطی می کنند. در چنین مجموعه هایی فقط کشش داستانی –کش دار شدن داستان!- و اشک درآور! بودن است که مهم است و بس. و اینکه متاسفانه نمونه های زیادی از این نوع مجموعه های داستانی را می توان نام برد .
مثلا در طول فصل تابستان امسال و بعد از پایان ماه مبارک رمضان دو سریال با نام های «تنهایی لیلا» و «تعبیر وارونه یک رویا» از شبکه سه و یک سیما به روی آنتن رفتند و با تأسف بسیار در هردوی آنها، این بی حرمتی نسبت به عقل و شعور مخاطبان وجود دارد.
تنهایی لیلا
تنهایی لیلا مجموعه ایست که با نویسندگی «حامد عنقا» و با کارگردانی «محمدحسین لطیفی» به روی آنتن رفته است. داستان آن درباره دختری بزرگ شده و تحصیل کرده در آمریکاست که به دنبال ارثیه مادری اش راهی ایران می شود و در روستایی که زمین ارثیه ای در آن قرار دارد با پسر جوان و مجردی که متولی امام زاده روستاست، مواجه می شود که در برخوردهای بعدی عاشق او می شود و نهایتا با او ازدواج می کند. او در طول یک سال زندگی مشترک با «محمد» عقایدش تغییر می کند و به فردی متدین و مومن تبدیل می شود. با بدخواهی ها، حسادت ها و حماقت های افرادی زیادی هم مواجه می شود اما پای ایمان و اعتقادش می ماند…
اما برای اینکه معلوم شود چرا نویسنده محترم سوژه ای به این خوبی را با پرداخت بسیار بد به فیلمنامه ای احمقانه تبدیل کرده، فقط چند پرسش را مطرح می کنیم:
آیا دختری مانند لیلا که در آمریکا بزرگ شده، درس خوانده و کار کرده و مهم تر از همه عکاسی خوانده نمی توانسته از تخصص و امکاناتش برای به دست آوردن روزی و نجات از مشکلات مالی استفاده کند؟
آیا یک انسان عاقل که معتمد محل است ، برای گرفتن سند جهت آزاد کردن لیلا به فردی که او را آدمی بدخواه می داند، مراجعه می کند ؟
آیا عاقلانه است که فرض شود در محله ها و روستاهای کوچک مردم به راحتی گذشته افراد را فراموش می کنند یا اصلا خبردار نیستند که مثلا یک دعوای مهم بر سر حق و حقوق شریک یک آدم کلاهبردار و وارثان این شریک مطرح بوده است؟
و…
واقعا نویسنده تنهایی لیلا مخاطب را چه فرض کرده که اصلا لازم ندانسته ابتداییات منطق را در فیلمنامه نویسی اش رعایت کند؟ شاید نویسنده با خودش فکر کرده که دهه چهل یا پنجاه شمسی است و مخاطب نه اطلاعات حقوقی دارد، نه قوانین انتظامی را می شناسد و نه …
سوال مهم و اصلی این است که چرا جناب حامد عنقا مخاطب آگاه و فهیم را تا این حد «احمق» فرض کرده است؟
تعبیر وارونه یک رویا
مجموعه داستانی شبکه یک هم که به نویسندگی و کارگردانی فریدون جیرانی ساخته شده و تعبیر وارونه یک رویا نام دارد، داستان خباثت دشمنان جمهوری اسلامی برای ترور دانشمندان هسته ای و تلاش مامورین اطلاعاتی در حفظ امنیت کشور و مبارزه با عوامل دشمن را روایت می کند. مضمونی بسیار عالی و پرکشش و ساختاری محکم که بیننده را پای جعبه جادو نگه می دارد و در ضمن غرور ملی اش را هم تقویت می کند.
تا 20 قسمت اول ماجراهای این مجموعه در بستری از منطق، هوشمندی و بر مبنای عواطف پاک انسانی و خانوادگی استوار بود، اما متاسفانه به یکباره شخصیت های اصلی داستان که ماموران وزارت اطلاعات هستند، روش منطقی و عُقَلایی خود را تغییر می دهند و در شرایط خاص و پر خطری که مثلا رویا، هاشم جاوید را کشته، فیلمنامه تغییر مسیر می دهد.
یعنی در شرایطی که قاعدتا ارگان های مربوطه باید با دقت بیشتر و سنجیده تر کار کنند، بیننده با فیلمنامه ای مواجه می شود که فرض را بر این گذاشته که بیننده اصلا تا حالا فیلم ها و سریال های پلیسی- امنیتی ندیده و ابتدایی ترین مسائل امنیتی را درک نمی کند. گاهی آدم فکر می کند فیلمنامه نویس اصلا می خواسته دستگاه های درگیر این موضوعات را و روش ها و کارهای شان را بشدت احمقانه و ناشیانه نشان بدهدکه حتی عرضه حفاظت از نیروهای شان را ندارند چه برسد حفاظت از منافع کشور.
و خلاصه اینکه انتظار این است که سازندگان و تولیدکنندگان فیلم و سریال در سیما مخاطب را دست کم نگیرند و احمق ندانند. این انتظار زیادیست؟
/انتهای متن/