دخترها مقصّر نيستند
اگر دختران ما ميخواهند مانند پسران رفتار كنند، پاسخ را بايد در «تشويق»ها و «توبيخ»ها يافت. «فرصتهايي كه به پسران داده شده و از دختران گرفته شده است و يا حداقل آنان اينطور گمان ميكنند که رفتار پسرانه، بیشتر مورد تمجيد اطرافيان است.
سمیه ملاتبار/
انسان از كودكي چنين است. وقتي رفتاري را اتفاقي بروز ميدهد، چشمش به نگاه اطرافيان است. كودك اينطوريست. اگر خنده ديد، تكرار ميكند و اگر اخم، فوراً آن رفتار را ترك مينماید. پس رفتار عموم افراد جامعه را، تشويقها و توبيخها شكل ميدهد و هر فرد از اعضاي جامعه به نوبه خود همين تشويق و تنبيه را درباره ديگران اعمال مينمايد.
مردم، افراد مشهور را از اينجهت الگوي خود قرار ميدهند كه ميدانند اگر موفق نبود، مشهور نميشد و اگر به كمالي دست نيافته بود، موفق نميگشت. چيزي كه در خودشان نمييابند. نقصي در خود حس ميكنند كه در او نيست، پس او كاملتر است. پس بايد مثل او رفتار كرد تا كامل شد.
بر اساس همين استدلال بسيار ساده، آدمهايي هستند كه با رفتارهايشان، استانداردسازي کرده و ارزش ميسازند. يعنی چه؟ یعنی اگر ميبينيد که بیشتر دخترها ميخواهند پسر بنمايند، به خاطر تشويقها و توبيخهایی است که از ارزشهاي اجتماعي و «رفتار خواص» شكل گرفته است؛ اما سؤال مهم اينجاست. خواص چطور رفتار خود را توليد ميكنند؟
تشویق اطرافیان مهم است مخصوصا خواص
اين نيز يك فرآيند پيچيده دارد كه بماند براي جاييكه پرسش مستقيماً به رفتار خواص و كيفيت توليد آن تعلّق بگيرد! پس بدانيم دختران جامعه ما مقصّر نيستند اگر ميخواهند پسرانه رفتار كنند زيرا رفتار پسرانه بیشتر مورد تمجيد اطرافيان است. وقتي ريمل را زيادي به چشم ميكشند و دُم آن را طولانيتر از معمول و چهرهاي خشن از خود مينمايانند؛ چهرهاي كه بيشتر مردانه است تا زنانه. وقتي آرايشهاي لطيف اروپايي جاي خود را به آرايشهاي تند خليجي ميدهند، آنچه در پشت اين رفتار پنهان شده، تشويق اطرافيان است؛ «چه خوشگل شدی»!…
پس دختر بيچاره ما مقصّر نيست، او كوتاهي نكرده است. او يك پاسخ متقابل و متناسب به كنشهاي محيط بروز داده، واكنشي قابل قبول از نظر خودش. او همانطوري خواسته بشود كه جامعه از او خواسته است بشود. او مقصّر نيست، اطرافيان چه تقصيري میتوانند داشته باشند وقتي ارزشها تغيير كرده است؟
در واقع تغییرات اخیر در ارزشهای اجتماعیٰ خواص را به اين نتيجه رسانده كه از رفتار مستقل و مردانه يك دختر يا زن استقبال نمايند و از زنانهبودن آن رانوعي ضعف و ذلت و حقارت بدانند، نوعي وابستگي غير پسنديده و واپسگرايانه.
اما چه بلایی بر سر ارزشها آمده است؟چه کسانی آنها را تغيير دادهاند؟ خواص؟ كدام خواص؟ آنانكه بازيگرند؟ آنانكه بازيكن اند؟ آنانكه مسئوليتی در نظام اسلامي دارند؟ روزي وزيرند و روزي مشاور وزير؟ رئيس مركز ميشوند و با اينكه زناند و مردانه رفتار مينمايند؟
چطور میشود یک دختر بود؛ ادای پسرها را درنیاورد اما مانند حضرت معصومه منحصربهفرد شد و تاریخی؟ چطور میشود باور کنیم دختربودن و دخترماندن، فینفسه باعث خاصبودن است؟ چقدر جامعه و خانواده در ایجاد این حس دخیل بودهاند؟ بیتوجهی به خلقت دخترانه از کجا آمده؟
خانواده و جامعه این طور ارزش گذاری کرده اند
توران ولیمراد؛ عضو شورای مرکزی و مسول کمیته تحقیقات و مطالعات جامعه زینب (س) و عضو و دبیر ائتلاف اسلامی زنان گفت: اگر دختری آگاهانه و به انتخاب خودش، “ادای پسرانه” درمیآورد، بهنظر میرسد ریشه در ارزشگذاریهایی دارد که در خانواده و جامعه دیده شده است. بهعبارت سادهتر، دغدغهی شما این است که چرا یک دختر باید سعی کند برای خاصشدن ادای پسربودن را دربیاورد؟ برای پاسخ باید برگردیم به خانواده و جامعه، که برای پسر چه ارزشهایی قائل است که یک دختر از آنها محروم است. عزیزتربودن، آزادی عمل، ارزشگذاری اجتماعی و اقتصادی، داشتن امکانات و فرصتهایی که از دختران گرفته میشود و امثال این ارزشگذاریها که باعث میشود یک دختر از دختربودن خود ناراضی باشد. آنچه از باورها و اعتقادات و عملکردها که در همه قالبها از محاوره و ادبیات و هنر گرفته تا وضعیت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی خودش را نشان میدهد.
نگرش خانواده و جامعه نسبت به پسران و ایجاد امکانات و فرصتها، متناسب با آن نگرش و از طرف دیگر نگرش نسبت به دختران که از طرف خانواده و جامعه که زمینهساز کنش و عملکرد و رفتار با آنها است، نقش و جایگاه آنها را تعیین میکند. متاسفانه در جامعه ما، جملهی “زنان و دختران نمیدانند و نمیتوانند” یک باور است که خودش را در همه شکلها و همه ابعاد نشان میدهد که زنان و دختران درحال مبارزه با این باور هستند.
رضایت و یا عدم رضایت فرد از این نقش و جایگاه، باعث میشود که وقتی نقش و جایگاه جنس مقابل ارزشمندتر معرفی شده، فرد خودش را به آن شکل و رفتار دربیاورد.
پسران دختر نما
ولی مراد اضافه می کند: درچند دهه گذشته بیشتر شاهد بودیم که دختران در شکل ظاهری و عملکرد پسرانه ظاهر شوند ولی مشکل به همینجا ختم نمیشود. متاسفانه امروز با پسرهایی روبرو هستیم که مایل هستند اداهای زنانه دربیاورند. از برداشتن زیر و بالای ابرو، نقاشیهای صورت، بلندکردن مو، نه در شکل درویشی بلکه به عنوان ابزاری برای هویت زنانه، اداهای زنانه و حتی رقص با ادا و اطوارهای زنانه نشان از شرایط ناسالم برای جوانان است.
لازم است که برای خانوادهها و جامعه با ارزشهای مردانه و زنانه در نقش و جایگاه مناسب و ارزشمند با هویت زنانه و مردانه موردبازبینی و بازسازی و در همان راستا فرهنگسازی شود. در این صورت دیگر دختر و پسر از هویت خود احساس سرشکستگی و سرخوردگی نمیکنند.
البته باید توجه کرد که بعضی از تلاشها و رفتارها که توسط دختران انجام میشود و جامعه آنها را خاص پسران میداند، نه به عنوان اختلال بلکه یک انتخاب آگاهانه است که این افراد این تعریف در جامعه را صحیح نمیدانند و دنبال اصلاح نگرش خانواده و جامعه هستند. کارهایی که بی هیچ منطقی جامعه برای پسران مجاز میداند و برای دختران غیرمجاز. از جوشکاری گرفته تا تحصیل در بعضی رشتههای تحصیلی و اشتغال به بعضی شغلها تا پست ریاست جمهوری. تبعیضهایی که در حق دختران و زنان بهدلیل پدرسالاری بر زنان و دختران تحمیل شذه است و دختران و زنان درجهت رفع آنها اقدام میکنند.
آزادی سالم در اختیار دختر قرار نمی دهند
شیما که خودش یک نویسندهاست و دغدغهی اجتماعی دارد، درباره چرایی رفتارهای پسرانهاش میگوید: بعضی دخترها در محیط مردانه بزرگ میشوند، رفتارهای آموختهشان پسرانهست. مثلا چند برادر دارند و خواهر ندارند، مثل خود من. در مرحلهی هویت و شناخت جنسی از زندگیم، دچار مشکل شده بودم. وقتی بچه بودم، اصلا دوست نداشتم لباس دخترانه بپوشم یا لاک بزنم بلکه همیشه دوست داشتم با پسرها بازی کنم. مادرم هم کارمند بود و من بطور طبیعی گرایشم به رفتارها و کارهای مردانه بیشتر شده بود. درحال حاضر هم اهل لباسزنانهپوشیدن نیستم و حتی بااینکه قسمتی از موهایم سفید شده، رنگ نمیکنم. دختر دو سالهی من هم اصلا دوست ندارد تل و یا گیرهی مو به موهایش بزند. حتی دامن و پیراهن را هم دوست ندارد به تن کند. دقیقا مانند من شده است.
اما دستهی دومی هم هستند، دخترهایی که دوست ندارند کم بیاورند. برای همین سراغ کارهای مردانه میروند. انگار بهشان القا شده که کارهای دخترانه چیپ هستند.
دستهی دیگری هم دیدهام که میشود گفت دچار اختلال شخصیتی شدهاند. هیچ علاقهای به ارتباط با همجنسهایشان ندارند و برعکس به حرفهای مردانه علاقه نشان میدهند که ممکن است ریشه در هر چیزی داشته باشد؛ مثل عدم اعتمادبهنفس؛ نیاز به دیدهشدنی که مسیرش را درست طی نکرده است. عقدههای کودکیای که بدلیل توجه ویژهی والدینش به پسرِ خانه سرباز زده است که میشود واژهی عقدههای فروخوردهشده را برایش استفاده کرد. اما مهمتر از همه بنظرم نیاز به آزادیست که بعضی خانوادهها از دخترانشان دریغ میکنند یعنی چون آزادی سالم دراختیار دختر قرار ندادهاند، دختر هم تمایل به پسرشدن داشته است.
خانوادهی من در عین مردسالاری، دختردوست بودهاند
مهدیه که 28ساله است و مهندسی کامپیوتر خوانده، میگوید: یکی از بزرگترین مشکلاتم که بعد از ازدواج بروز کرد، این است که خیلی جاها مثل زنها نمیتوانم احساس خودم را تخلیه کنم. که فکر میکنم ریشه در خانوادهام دارد. در خانهی پدریام، پدرم نقش اصلی را در تربیت من داشت و من خیلی بیشتر از پدرم پیروی کردم تا از مادرم. درحال حاضر هم، کلاسی میروم که بتوانم این مشکلم را حل کنم و به روال عادی زندگیام برسم چون به مشکلات شخصیای در تعامل با همسرم برخوردهام.
مهدیه همچنین میگوید: اتفاقا خانمی در کلاسمان هست که رانندهی کامیون میباشد و همه کارهای فنی را هم خودش انجام میدهد که واقعا از این وضع اظهار خستگی میکند. مخصوصا اینکه همه افراد خانوادهاش او را همانطور پذیرفتند و طور دیگری نمیتوانند ببینندش. من اتفاقا در کارهای عملی، خیلی دخترم. چون در خانوادهای بودم که در عین مردسالاری، خیلی دختردوستبودند. ولی این موارد را در خانوادههایی که دختر جایگاه خودش را ندارد و پسرها پررنگ هستند، دیدهام که دختر هم مجبور میشود که برای اینکه ثابت کند چیزی کم ندارد، مثل پسرها وارد میدان شود.
جامعه به پسرها بیشتر اعتماد میکند
آیه که تنها دختر خانوادهاش است، میگوید: جامعه گاهی به اسم دین، رفتاری از خودش نشون میده که واقعا درست نیست و اگه کمی تاریخ خوانده باشیم و از ائمه خبر داشته باشیم، می دانیم که بزرگان دینی ما این طور رفتار نمی کردند. مثلا ما حضرت معصومه را داریم که در اوج جوانیشان، رهبری کاروان خانوادهشان را برعهده داشتند. از یک کشور به کشور دیگر و قطعا بزرگترین شخص خانواده هم نیستند و مجرد هم بودند. حتی معصوم هم نیستند ولی بهشان اعتماد شده است. ما از این مدل اعتمادها به دخترهامان در جامعه نداریم. جامعه همیشه دخترها را تحت اسم یک مرد؛ حالا یا پدر یا مادر یا شوهر قرار میده و اینجا نمیشه انتظار داشت که من بعنوان دختر اعتمادبهنفس دخترانه خودم را داشته باشم. پسرهای ما خیلی وقتها اعتمادبهنفسهای بهتری دارند. چون جامعه بهشان بیشتر اعتماد میکند.
متأسفانه دخترها درحالحاضر، رسما برای رفتارهای دخترانهشان، حتی برای رفتن به یک سفر هم، نیاز به حمایت یک مرد دارند و به تنهایی اجازهی رفتن به سفر هم ندارند.
/انتهای متن/