سرویس فرهنگی به دخت/
به نام نامی سر، بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلی، سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین، ما رایت الا تن
به آسمان بنگر، ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یحب الجمال محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک، همه بودن سروران را سر
زهیر گفت حسینا بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس، اجنمی گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر روی پای مولا سر
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
بروی چادر زهرا گذاشت سقا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
/انتهای متن/