بله برون ماری سرتق
بله برون مراسم مهمی است با کلی آداب و رسوم که ماری سرتق دارد تدارکش را می بیند… البته با کمک عمه گوهر.
سرویس ما و زندگی به دخت/
ماری سرتق بالاخره به سرش زد وتصمیم گرفت راستی راستی عروسی راه بیاندازد. این بود که عمله و اکره راه انداخت که بله برون بگیرد. مثل همیشه عمه گوهر پای ثابت چنین جمع هایی را اول همه دعوت کرد. قرار شد صبح مراسم خانواده نزدیکان دور هم جمع شوند وصحبت کنند. حرف هایشان را یکی کنند تا جلوی فامیل نومزد ماری، همچین وزین و سنگین بنشینند که حرف یکی باشه و همهمه نشود تا فامیل آن ها از فرصت سوء استفاده کنند و از مبلغ بکاهند.
عمه گوهر تاج الملوک اول سخنرانی غرایی کرد در باب این که: «مهریه پشتوانه دختر و مایه فخر او جلوی فامیله و اگر کم باشد آنوقت جواب عمه و خاله و غیره و غیره را چه کسی خواهد داد؟ دهان مردم را چه چیزی میبندد؟ اصلاً مگر دخترای دم بخت امروزی چی کم دارن که مهریه کمتر داشته باشن؟…»
بزرگ وکوچک جمع سر تکان می دادند و تأیید می کردند. تا اینکه عمه گوهر گفت: باید با یک نقشه حساب شده عمل کنیم. میرزا نصرت گفت: بهتره همان اول یک قیمتی بدیم دهن اینها را سرویس کنیم.
خاله تاجی گفت: نه باید با پنبه سر برید، طبق یک نقشه حساب شده مهریه را سه بخش کنیم. پول وسکه و زمین…
ماری بیچاره گفت: مگر بنگاه خرید وفروشه که هی صحبت از قیمت و معامله می کنید. من می خواهم عروسی کنم. مهریه پشتوانه زندگیه، هدیه ای است که داماد می دهد به عروس من باب شروع آشنایی و زندگی م…
عمه گوهر پرید تو حرفش که: خوبه، خوبه تو دیگه این حرف ها را باور نکن. مهریه زنجیریه که باید با آن داماد را چهار میخه کرد. باید از آن به نحو احسنت استفاده کرد تا هوس طلاق و زن دوم و… از این چیزها نکند… پیشنهاد تاجی جون خوبه… من پیشنهاد می کنم 1361 سکه به سال تولد ماری، دو دونگ از هر خونه ای که خرید و معادل20 میلیون تومان اثاث خانه…
– خب او هم بهانه می آورد که خونه بخریم چرا؟ پول را بزنیم به سرمایه مان تو بازار، آن وقت ماری هر سال سرگردون بنگاه می شه ها که آقا خونه اجاره ای می خواهیم. سکه هم فقط تا 110 تایش عندالمطالبه است و بقیه عندالاستطاعه است.یعنی که اگر نداشت بدهد، زندان وحکم جلب و… ندارد وطرف راست راست راه می رود و به ریش ما می خندد.
– اثاث خونه هم بسته به رسمه، بعضی تخت وکمد می دهند و بعضی رختخواب و…تو هر اثاث کشی هم خراب می شود. تازه اگر تا چند سال چیزی از آن باقی بماند. چون به بهانه اثاث کشی هر چه زودتر تبدیل به پول شود، البته مفید تر است…
عمه گوهر براق شد سمت آمیز خیر الله و هوشنگ قرقی و بهرام که: معلوم است شما طرف کی هستید؟
– عمه جان شنیدی: کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. کلاه ها را کنارش گذاشت وخوابید.وقتی بیدار شد. متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد.در حال فکر کردن سرش را خاراند، دید که میمون ها همین کار را کردند. کلاه را ازسرش برداشت، دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. این کار را کرد. میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند.او هم کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد..پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش را تعریف کرد. سالها بعد او هم کلاه فروش شد.یک روز که او از همان جنگل می گذشت،همان قضیه برایش اتفاق افتاد. سرش را خاراند،.. کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کارها را کردند. بعد کلاهش راروی زمین انداخت، ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری…!
مطمئن باشید همان طور که ما دور هم نشسته ایم، آن ها هم دور هم نشسته اند و دارند نقشه می کشند تا ما را نقره داغ کنند.
عمه گوهر متفکرانه گفت: پس باید فکر دیگری کرد؟
– مثلاً چه فکری؟
– راهپیمایی، تحصن، اجتماع قانونی، این چه وضعیتی است؟ مسئولان محترم دائم جاروجنجال تبلیغاتی راه میاندازند که در این کشور همهچیز با کمال آرامش دارد پیش میرود و ملالی نیست جز گرانی محدود در یکی دو تا کالا. در حالی که قحطی و نگرانی موجود میباشد، خیلی هم موجود میباشد!! بله قحطی در مملکت موجود میباشد! آن هم نه از این قحطیها که مثلاً با تحریم بوجود آمده باشد یا آنکه همینجوری شایعه باشد!… قحطی شوهر و زوج !! هر چه دختر دمبخت در این مملکت است، نگرانی ازدواج دارد. هر موردی هم که پیدا میشود، یا زیر بار مهریههای سنگین نمیرود، یا آنکه اصولاً آنقدر مفلس است که در تعاریف استاندارد یک خواستگار نمیگنجد!
جامعه بانوان این مملکت، خصوصاً دختران دم بخت باید از مسئولان همیشه در صحنه خواهشمند باشد که نرخ هرچی را که افزایش میدهند، قیمت سکه را بالا نبرند یا اگر بالا میبرند، آقاپسرها را مجبور کنند که از گرانی قیمت سکه و نرخ مهریهها نترسند! اصلاً یک قانونی تصویب کنند با این مضمون که هر دامادی، اگر از ازدواج و مهریه بالا و قیمت بالای سکه طلا دچار وحشت شدو جا زد، باید تیرباران شود! باور کنید این قانون نهتنها مشکل کمبود زوج و شوهر را حل میکند، بلکه سبب افزایش میزان ازدواج و پیوند قلبها و رونق مشاغل مرتبط با عروسی و در نتیجه حل معضل بیکاری و در نهایت ریشهکن شدن اعتیاد و خلاصه سبب محو تمام معضلات موجود در جامعه میشود! حالا اگر یک ذره احساس مسئولیت در دل مسئولان مملکت وجود دارد، باید قیمت سکه را کاهش داده و یک جمعیت میلیونی شامل دختران دم بخت را، از نگرانی برهانند!… وگرنه 110 سکه که نمی شود مهریه…/انتهای متن/