حقوق زنان از رنسانس تاکنون
در جهانی که زن به عنوان موجودی فرودست از حقوق انسانی هم محروم بود، سیر تحول حقوق زنان تا رسیدن به جایگاه انسانی و حقوق برابر با مرد هدفی بود که هنوز هم به آن نرسیده اند. اگر چه اصولا برابرشدن با مردان هم برای زنان مقصود جالبی بشمار نمی آید.
سرویس اجتماعی به دخت؛ الهام آخوندان/
دوران رنسانس و رفرم
جهان سده های پانزدهم و شانزدهم میلادی را تحولی عظیم در اندیشه تکان داد، این تحول رنسانس بود. در این دوره زن، که تا آن هنگام صرفا الهام بخش اشعار لطیف عاشقانه بود، توانست سهم بیشتتری در زندگی اجتماعی پیدا کند. زن دوره رنسانس شروع به آموختن و نوشتن کرد.
همراه با رنسانس امید بزرگی برای وصول به آزادی در دلها جوانه زد و این اندیشه بوجود آمد که این گشاده نظری نهایتاً به تامین مساوات حقوقی بیشتری میان زنان و مردان منتهی گردد.
زن در فرانسه (قرن هفدهم تا انقلاب)
در قرن هفدهم، زن صاحب قریحه، نقش فعالی در زندگی اجتماعی و ادبی پیدا کرد.
زنان در رویدادهای انقلاب 1789 سهم زیادی داشتند.
ماده یازدهم مصوبه 4 اوت 1789 چنین می گوید: تمامی شهروندان، بدون در نظر گرفتن خاستگاه طبقاتی شان، جنسیت شان، اعم از زن و مرد، مجازند در هر شغلی، اعم از مشاغل کلیسایی، اداری و نظامی پذیرفته شوند و کلیه حرفه ها مشمول این قانون است.
همچنین در این دوره زنان انقلابی و یا سلطنت طلب به زندگی سیاسی روی آوردند.
زن در قرن نوزدهم
زنان دیگر به عنوان انسان های فرودست انگاشته نمی شدند. جنبش های فمینیستی و انسان های روشن بین دیگر نمی توانستند پذیرای قوانینی باشند که حقوق زنان را نادیده بگیرد.
در کشورهای آنگلوساکسون، کانادا و فرانسه از نیمه دوم سده نوزدهم جنبش های فمینیستی که خواهان حق رأی، حق اشتغال و حق آموزش برای زنان بودند، پا به عرصه گذاشتند.
زن در قرن بیستم
در آستانه قرن بیستم در فرانسه، آمریکا، انگلستان و آلمان وضعیت قانونی زن علیرغم عقیده عمومی که گاهی جاهلانه به نظر می آمد، به آرامی تحول پیدا کرد.
هنوز از هدف فاصله زیادی بود و فمینیست ها برای دسترسی به نوعی تساوی حقوقی می بایست مبارزه ای بی امان را ادامه می دادند.
رژیم های دیکتاتوری در آلمان و ایتالیا از سال های 1930 تا پایان جنگ دوم در سال 1945، جنبش های فمینیستی را دارای طبیعتی لیبرال دانستند و آنها را محکوم می کردند. بدین ترتیب این نهضت ها در این کشورها سیر قهقرایی پیمود.
آسیا و امریکای لاتین
تحرکات فمینیستی به خاور دور هم تسری یافت. در سال 1868، پس از به سلطنت رسیدن دوباره سلسله مجی در ژاپن، این کشور وارد مرحله تجدد شد.
زنان کارگر و روستایی با اندیشه های فمینیستی که زنان طبقه بورژوای ژاپن، مرتبط با جهان خارج، به آنان منتقل می کردند، آشنا شدند.
در آمریکای لاتین که زیر ستم دیکتاتورها به سر می برد، وضعیت نامساوی زنان با مردان همچنان ادامه داشت، زیرا بدین سان از تعداد مخالفان خودکامگان کاسته می گردید.
انقلاب روسیه و انقلاب چین به زنان حقوقی را تفویض کرد که قبلا ازآن محروم بودند.
سر انجام در نیمه دوم سده بیستم در بعضی کشورها مساوات حقوقی میان زن و مرد بصورت یک واقعیت اجتماعی و قانونی در آمد.
تاریخچه حقوق زن – قسمت اول
زن در نگاه یونان و روم باستان
/انتهای متن/