شهر فرشته ها

روزي مردي خواب عجيبي ديد. ديد كه رفته پيش فرشته ها و به كارهاي انها نگاه مي كند.

0

سرویس زنگ تفریح به دخت/

هنگام ورود دسته ي بزرگي از فرشتگان را ديد كه سخت مشغول كارند وتند تند نهمه هايي را كه توسط پيكها از زمين مي رسند باز مي كنند و انها را داخل جعبه هايي مي گذارند. مرد از فرشته اي پرسيد: شما داريد چكار مي كنيد؟ فرشته در حالي كه داشت نامه اي را باز مي كرد گفت : اينجا بخش دريافت است و ما دعاها و تقاضاهاي مردم را از خداوند تحويل مي گيريم .

مرد كمي جلوتر رفت . باز دسته ي بزرگي از فرشتگان را ديد كه كاغذ هايي را داخل پاكت مي كنند و انها را توسط پيكهايي به زمين مي فرستند . مرد پرسيد :شماها چكار مي كنيد؟!
يكي از فرشتگان با عجله گفت : اينجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمت هاي خداوند را براي بندگان به زمين مي فرستيم .
مرد كمي جلوتر رفت ويك فرشته را ديد كه بيكار نشسته .
مرد با تعجب از فرشته پرسيد : شما اينجا چه مي كنيد وچرا بيكاريد؟
فرشته جواب داد : اينجا بخش تصديق جواب است . مردمي كه دعاهايشان مستجاب شده بايد جواب بفرستند ولي عده ي بسيار كمي جواب مي دهند .
مرد از فرشته پرسيد :مردم چگونه مي توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد : بسيار ساده فقط كافيست بگويند: خدايا شكر

/ انتهای متن/

درج نظر