اسم من با کلاس تره یا اسم تو؟

مادرم می گفت اوایل انقلاب همه می اومدن اسمشونو به زهرا،سمیه،رقیه تغییرمی دادن. اما الان…!

14

سرویس فرهنگی به دخت/

تقریبا صبح زود از خونه راه افتادم؛ گم شدن کارت ملی برام دردسر شده بود.صف ثبت احوال به قدری طولانی بود که رفتم  روی صندلی نشستم.

چند روزی بود که اینجا می اومدم . به اطراف نگاه کردم ، چند تا چهره آشنا دیدم .دختر خانم های جوان و حتی خانم های کمی میانسال…

یکی شون کنارم نشست ؛ نگاش کردم.

– شما هم کارت ملی تون گم شده ؟

– نه بابا اومدم اسممو عوض کنم … می گن باید بری دادگاه.

با خودم گفتم، بنده خدا حتما اسمش خیلی ناجوره.

– دانشجویی؟

– آره،  ولی با این اسمم آبروم پیش دوستام رفته.

با عصبانیت خاصی گفت: دست بابا و مامانم درد نکنه ، برام اسم گذاشتن.

– اسمت چیه؟

یه نگاه دو رو بر کرد و آروم گفت: سکینه.

طوری اسمشو گفت که احساس کردم حالت تهوع گرفته.

– سکینه ؟

– آروم بابا … خیلی برام آبرو مونده… آره ، سکینه … می دونم خیلی ضایع ست، نه؟!

– نه … خیلی هم خوبه .

– همین مونده بود شما مسخره کنید… خب، مسخره کردنم داره دیگه.

– اصلا مسخره نکردم ، معنی اسمت یعنی آرامش… خب ، حالا اومدی اسمتو چی بذاری؟

– اسم نیلوفر رو خیلی دوست دارم اما اسم آرتنوس هم خیلی کلاس داره.

– آرتنوس؟‍!! یعنی چی ؟

– نمی دونم اسم دختر داریوشه یا کوروش شایدم خشایارشاه … از کجا بدونم، مهم اینه که کلاس داره.

نمی دونم داشتم چی جوری بهش نگاه می کردم که با تعجب گفت:

– چی شده ؟ چرا این جوری نگام می کنی؟ توی این دوره زمونه کلاس به این چیزهاست.

با خودش حرف می زد: اگه یکی اومد خواستگاریم چی بگم؟ بگم  اسمم سکینه ست که ازخجالت آب بشم؟ به اندازه کافی مسخره شدم.

بازم داشتم نگاش می کردم،  ولی نمی دونستم باید چی بگم.

یاد حرف مادرم افتادم که اوایل انقلاب همه می اومدن اسم هاشونو به زینب، سمیه، رقیه و فاطمه تغییر می دادن. اما الان چی..

به کاغذهای توی دستش نگاه می کرد… بهم نگاه کرد… فکر کنم یه علامت سوال گنده بالای سرم می دید.

– ببین اوم خانم هایی که توی صف هستن رو می بینی ؟ همشون اومدن اسم هاشونو عوض کنن… اسم یکیشون رقیه ست، اسم اون یکی صدیقه… بعد با خنده و با چشم به خانم میانسالی اشاره کرد و گفت : اون حاج خانم اسمش زریه اومده اسمشو بذاره نازی…

– گفت: البته صف آقایونم اونجاست … ببین چقدر طولانیه…

اصلا دوست نداشتم به هیچ کدومشون نگاه کنم… یه جورایی حالم بد شد.

– بهم گفت: راستی شما ازدواج کردید؟

– با سر اشاره کردم… آره.

– حالا اسم شما چیه؟ می خوام ببینم اسم شما شیک تره یا اسم من که قراره بشه آرتنوس.

با غرور گفتم : اسم من شیک تر و با کلاس تره…اسمم خدیجه ست.

–  واقعا…؟ شوهرت نگفت باید اسمتو عوض کنی؟

–  نه اتفاقا شوهرم هر جا با هم می ریم، بی اینکه کسی بپرسه، با خوشحالی می گه: اسم من محمده و اسم خانمم خدیجه .  و بعد هم  با ذوق و شوق ادامه می ده : به نظر شما جالب نیست ؟

خدیجه فتحی/ انتهای متن/

نمایش نظرات (14)