اعتماد بنفس نداشته باش
حتماً برای شما هم پیش اومده که مثلاً یکی از همکلاسی ها یا دوست تون میره به فازِمنفی، وای، دست بردارم نیست .
سرویس ما و زندگی به دخت/
حتما دیدین که گاهی وقتی کسی رفت تو فاز منفی، هر چی شما و بقیه تلاش می کنید، فایده ای نداره. هر چی می گین که “نازنین، عزیز دل، خواهر، باور کن اینطورهام نیست، همه چی سیاه نیست، انرژی منفی نفرست، اثر میذاره ها!” اما رفیق شما که ناامیدی گوشه دلش خونه کرده، گوشش به این حرفا بدهکار نیست. عینک سیاه به چشماشه و شما اگر به خودتون و دوست تون علاقه دارید. باید عینک بدبینی شو ازش بگیرین و و دور بندازید، وگرنه بی اعتمادی و نا امیدی و ترسش رو همه و شما هم تأثیر می گذاره. منتها گاهی بهتره که برعکس بهش بگین، یعنی بهش بگین اعتمادبنفس نداشته باش! شاید بهتر اثر داشته باشه.
اما نهایتا بهتره که ببینیم که این نا امیدی و بی اعتمادی ها از کجا سرچشمه می گیرد؟
وقتی فکر می کنید نمی تونید
عاقلانه اینه که در مورد اموری که تحت کنترل ماست نگران باشیم و یادمون باشه فقط از این اموره که باز خواست می شیم.
درضمن یادمون باشه هر کاری انجام می دهیم، به صحیح ترین شیوه باشه و نتیجه کار رو بسپریم به خدای قدرتمند و دانا.
گاهی شاید احساس کنید از عهده بعضی کارها برنمی آیید. همیشه فوری بعد این حس از خودتون بپرسید: آیا من همه استعدادهام می شناسم؟
راستی استعدادهایی که از خود سراغ داریم چند درصد از همه استعدادهاییه که به ما هدیه شده و هنوز به شکوفایی نرسیده ؟ من همه توانایی هامو می شناسم؟(به قول حاج آقا قرائتی وقتی گرگ دنبال تون کنه، در اوج خستگی تازه می فهمید چقدر می توانید بدوید)
از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
“كسى كه دوست دارد گرامىترين مردم باشد بايد، بپرهيزد خداى عز و جل را و كسى كه دوست دارد پرهيزكارترين مردم باشد، پس بايد توكلبه خدا داشته باشد و كسى كه دوست دارد كه داراترين مردم باشد، پس بايد به آنچه كه در پيش خداى عز و جل است، اطمينانش بيشتر باشد از آنچه كه در دست خودش هست.[1]( یک نمونه از چیزهایی که دردست خودمونه استعدادهاییه که در خودمون شناختیم.)
به کی تکیه کنیم؟
بله ، اگر من تمام امید و اطمینانم به امور ظاهری باشد، اصلاً تکیه گاهی نیست که بشه بهش اعتمادکرد. هیچ آدم عاقلی به یه پارچه آویزون یا پرده ی پارچه ای تکیه نمی کنه، مگرمطمئن بشه که پشتش دیوار محکمی است.
و ببینید چه زیبا امیر المؤمنین روشن نموده که چگونه بایدبه خدا اعتماد داشت.
” راست نيست ايمان و گرويدن بنده تا اطمينانش به آنچه در دست (توانایى) خداوند سبحان است، بيشتر باشد به آنچه در دست خويش دارد . اعتمادش در روزى و بهره خود به عطا و بخشش خدا بيشتر باشد از اعتماد به مال و دارایى كه در دست دارد. چون آنچه در دست دارد، ممكن است از بين برود و آنچه نزد خداست، هميشه باقى و برقرار است”.[2]