بَدا به حال من و تو در عصر 2012
بنازم دنیای مدرن را به همت تکنولوژی و اعتبارات و حساب های ارزی مال هفتاد میلیون آدم را می توان چپاول کرد آن هم نه چند میلیون ، سه هزار … بقیه اش را شنیده اید که دیگر …
سرویس ما و زندگی به دخت/
خوشا به حال پدرانمان! خوشا به سعادت پدر بزرگ های مان! خوشا به آخرت پدر بزرگ پدر بزرگ های مان!
بَدا به حال من و تو در عصر 2012.
پای کامپیوتر صفحات اینترنت را بالا و پایین می کردم که به قول رفیق مان فکری شدم!
قلم و کاغذ برداشتم و حساب کتاب ، که ای دل غافل با حساب سر انگشتی احتمال عاقبت به خیری ما نسبت به هر نسل قبل از خودمان بد رقم اعشار می خورد.
بیا این ورق کاغذها را بگیر شما هم نگاهی بنداز بلکه غلط و غلوط باشد ان شاء ا…
200 سال پیش اگر دزد بودیم و قصد مال دیگران را می کردیم باید از دیواری بالا می رفتیم ، قفلی می شکستیم و … تا چندر غاز گیرمان می آمد . سر آخر هم اگر قصد توبه داشتیم حسابش را با یک نفر باید صاف می کردیم و و السلام. اما بنازم دنیای مدرن را به همت تکنولوژی و اعتبارات و حساب های ارزی مال هفتاد میلیون آدم را می توان چپاول کرد آن هم نه چند میلیون ، سه هزار … بقیه اش را شنیده اید که دیگر حالمان متحول شده است به گمانم.
حالا به نظرتان می شود از هفتاد میلیون و اندی انسان رضایت گرفت؟!! بس است برای عاقبت به خیری شان همین یک فقره خلاف این چند نفر دزد.
200 سال پیش عمراً ننه بزرگ ما نمی توانست در یک روز تنها با یک گوشی تلفن از صبح تا عصر اقلاً غیبت نصف فامیل را بکند، دو سه تا زندگی به هم بزند ، زیر و روی چند خانواده را بکشد بیرون و …
200 سال پیش محال بود بازیگری بتواند برود آن ور آب های خلیج همیشه فارس خودمان اشتباهاً!؟ لباس هایش را جلوی دوربین های تلویزیون (نامی) بکَند و به ساعت نکشیده این ور آب عریانی خودش را به چند میلیون نفر عرضه کند.
200 سال پیش اگر جوانی می خواست شیطنتی بکند فوقش دم تیر کوچه ای می ایستاد ، زنجیری می چرخاند، تیکه ای می پراند ، کافه ای می رفت و… لااقل هر جوان و نوجوانی دسترسی آسان به هر کار ناصوابی را نداشت . چشم چرانی هم سخت بود برای خودش.
اما عصر 2012 را برایتان بگویم که هر طفل و خردسال و نوجوان و جوانی می تواند با پول لقمه مدرسه اش از بقالی محله یک خط تلفن بخرد و 20 و چند ساعت وقت آزاد داشته باشد برای مردم آزاری، هرزگی و چرندیات. به گمانت اگر غلط است با پول خرد ته جیبت یک سیم کارت دوقولوی … را از روزنامه فروشی سر کوچه تان بخر و بیانداز درون گوشی ، دکمه روشن را بزن و تماشا کن !!!
خط تلفن همراه نو را که روشن می کنی، اس ام اس و زنگ است که سرازیر می شود.
یکی دنبال پری آرزوهایش می گردد و دیگری معشوقه گمشده اش را طلب می کند.
یکی خیر سرش شب امتحانش است و در خانه دانشجویی گعده گرفته است و دیگری تک زنگ می زند . آن یکی دیگر هم تبلیغات اپیلاسیون چپ و راست حواله می کند.
البته شعارشان گویاست ( هیچ کس تنها نیست). عمراً بخواهی هم نمی توانی تنها بمانی.
خلاصه داستان این شده است که دوستی های تلفنی بیداد می کند، اس ام اس همه چیزمان را به مسخره گرفته است ، نوجوان و جوان مان تا خِرخِره در معرض آلودگی است و پناه بر خدا می شود برد فقط.
شیطان هم از تکنولوژی ساخت دست بشر بی بهره نمانده است برای به زانو در آوردن انسان. به همت اینترنت و مخابرات و تلویزیون و سینما و امواج و … دیگر هیچ گناهی نیست که دور از دسترس و وقت گیر باشد ارتکابش ، شرم هم که مرده است در قلوب مان. چرا که امروز عریانی و هرزگی هم جزئی از مد و تکنولوژی و تفریحات است در دنیای مدرن.
با این حساب و کتاب همه مان تا خِرخِره بدهکاریم در محضر خدا. محاسبه نمی خواهد اصلاً نان و گوشت ( حلال) هم برند شده است و کار خانه ای گیرمان نمی آید دیگر.
عصر 2012 خودمان را بکشیم یک روز یا چند ساعت کمتر گناه کنیم و گرنه ثواب و خیر که نایاب است.
با این وضع لابد یکی دو نسل بعد هم نوه نتیجه های ما وقتی از ما یاد می کنند، اجدادشان را از عرفا و عباد زمان خود می شمارند به جهت همین چند رکعت نمازی که می خوانیم به اجبار.
خوشا به حال آنان که می توانند یک روز کمتر گناه کنند، گنا ببینند، گناه بشنوند و گناه بخورند و …
« و به تحقیق که بسیار سخت است آتش را در کف دست نگه داشتن»
دردائیل/انتهای متن/