زن نو مسلمان غربی : حجاب به ما آرامش و ارزش داد
یک دختر و زن اروپایی، روسی یا امریکایی چه دلیلی دارد برای مسلمان شدن؟ چطور همه چیزهایی که بنظر خیلی از ما آزادی و خوشبختی است، کنار می گذارد و یک نوع دیگر زندگی، روابط و پوشش را انتخاب می کند؟ جواب این سوال را از حرف های خودشان باید پیدا کرد که در مورد دنیای جدیدشان پس از انتخاب اسلام می گویند.
شاید خیلی از ما از یک دختر تازه مسلمان جوامع غربی می پرسیم:
تو که در خانواده و جامعه ای بزرگ شده ای که آزادی که هر چیزی بپوشی و به هر شکلی دیده شوی، تا هر ساعتی با دوستانت در بیرون خانه بمانی و خوش بگذرانی، هر غذایی …هر معاشرتی … بی هیچ مانع و محدودیتی … را تجربه کنی، چطور می شود یکباره همه اینها را کنار می گذاری و می شوی یک آدم دیگر که برای پوشش، رفت و آمد و معاشرت، خوردن و به طور کلی نوع گذران زندگی ات حدود و حریم هایی را قائل می شوی؟ با این که خانواده، جامعه و دوستانت هم “توی جدیدت” را شاید نپذیرند و چه بسا از سوی همه اینها طرد شوی و حتی ممکن است شغلت، جایگاه اجتماعی و … را از دست بدهی.
ظاهرقضیه این است که فقط دین جدیدی را قبول کرده ای ولی در واقع همه چیز زندگی ات تغییر می کند از جمله وضع پوششت و از این بابت بهای سنگینی می پردازی.
چنین تاوان زیادی را پرداختن کار ساده و راحتی نیست. چرا حاضری این بها را بپردازی؟ چه چیزی به دست می اوری که ارزش این همه از دست دادن ها را دارد؟
ارزش من در ذهن من است نه در بدنم
سوفيا کاستروی آرژانتيني درسن ١٧ سالگی مسلمان شده و هم اکنون ٢۸ سال سن دارد. او در مورد نگاهش به ارزش زن در اسلام و غرب می گوید:
” تقریبا شش ماه بعد از ادای شهادتین و مسلمان شدنم، محجبه شدم. در واقع تازه متوجه جایگاه و ارزش زن در اسلام شده بودم. حس میکردم ارزش من بیشتر و بهتر از ارزشی است که غرب به زنان میدهد. در غرب این بدن زن است که اهمیت دارد و به خاطر همین همیشه در تبلیغات کالاها از زنان استفاده میکنند. اما احساس کردم با حجابی که در اسلام خداوند برای زنان واجب کرده است، میتوان به جامعه گفت ارزش من در روح و ذهن من است نه در بدنم!“
حجاب واقعی بالاتر از پوشیدن یک نوع لباس است
لیلا حسین بانویی فرانسوی الاصل است که قبلا یهودی بوده، است. او از چند و چون مسلمانی اش در فرانسه می گوید:
“در فرانسه حجاب کاملا ممنوع است مثلا با پوشیدن روسری، شما نمیتوانید به مدرسه و محل کار بروید و از بسیاری از امور اجتماعی محروم میشوید. برای خانواده من هم بسیار سخت بود که ببینند من تنها به خاطر پوشیدن لباس، زندگیام را به لحاظ اجتماعی به خطر انداخته ام. اولا از نظر آنها اصلا لازم نبود که من مسلمان باشم و بعد هم بنظرشان لزومی نداشت که با پوشیدن روسری، مسلمانی خودم را نشان بدهم و کافی بود که تنها قلبا ایمان داشته باشم. اما برای من حفظ حجاب مهم بود چرا که در قرآن و بسیاری از سنتهای پیامبر به اهمیت حجاب اشاره شده است و من حاضر نبودم که آن را کنار بگذارم ، چرا که حفظ حجاب برای من چیزی بیشتر از صرفا پوشیدن یک نوع لباس است!”
حجاب آرامش به همراه دارد
فاطمه آناستازیا یِژووا اهل مسکو و فارغ التحصیل رشته فلسفه است. در سال ۱۹۹۶ برای اولین بار با اسلام آشنا شده، در سن ۱۵ سالگی یعنی در سال ۱۹۹۹ شهادتین را گفته و مسلمان شده است. از سال ۲۰۰۴ به بعد هم حجاب را بطور کامل رعایت کرده و آن را قسمتی از زندگیاش می داند.
“خود را بدون حجاب نمیتوانم تصور کنم و با جامعه هم کاری ندارم که چه دستوری برای لباس و پوشش من میدهد. من در مسکو خودم به تولید و انتخاب نوع حجاب و پوششی که میخواهم، اقدام کردم تا هم زیبا باشد و هم حجابم رعایت شود. من فکر میکنم حجاب برای فرد آرامشی به همراه دارد که مردم تشنه این آرامش هستند و سعی میکنند از این آرامش در کنار شما استفاده کنند. به عنوان انسانی که در جامعه فاسد و در خانوادهای که پایه دینی نداشت، بزرگ شدم، به جوانان میگویم که اشتباه فکر میکنند که درآوردن لباس یا برهنگی به معنای آزادی است. اگر فردی به چشم کالا و صرفاً به قصد لذت بردن از جسم ما، به ما نگاهی آلوده داشته باشد، همه این احساس مشترک را داریم که روان و روح ما آزرده می شود. پس با این نگاه، این زن دیگر چه ارزشی میتواند داشته باشد؟ آیا چیزی بیشتر از یک کالاست؟”
پیشنهاد نخست وزیر را رد کردم
امید مریچ جامعه شناس مشهوری در ترکیه است که به گفته ی خودش در اوایل گرایش به اسلام، همیشه به نماز خواندن بیشتر از باحجاب بودن اهمیت می داده، همین طور زینت و آرایش را دوست داشته و چون جایگاه مشخصی در دانشگاه و بین مردم کسب کرده بوده، به ظاهر خود هم بسیار توجه می کرده است. اما حالا اعتقاد او در مورد حجاب متحول شده است:
“زنان با استفاده از حجاب، زیباتر می شوند. مهم تر اینکه فکر می کنم حجاب، زن بودن زن را در رده دوم قرار می دهد. حجاب می خواهد بگوید که زن در درجه اول، انسان است. جالب است بدانید امروز اینقدر حجاب برایم اهمیت دارد که حتی به پیشنهاد مکرر نخست وزیر ترکیه، برای وارد شدن به کارهای سیاسی جواب رد دادم و به او گفتم: آقای اردوغان! من حجاب را انتخاب کردم و سرم را پوشاندم و هیچ وقت هم آن را کنار نخواهم گذاشت و به همین خاطر، هیچ وقت وارد سیاست نخواهم شد؛ زیرا حجاب برای من، از هر پست و مقامی و هر وزارتخانه ای یا مشاوره نخست وزیری، با ارزش تر است.”
به خاطر حجابم تبعیض زیادی دیدم
خانم ارول (سمیه رنجبر) اهل اوکلاهامای آمریکاست، از هیجده سالگی مسلمان شده و الان ٥٥ ساله است. علاقه به تحصیل در رشته ی پرستاری داشته اما به خاطر حجاب نتوانسته در آمریکا وارد دانشگاه شود:
“به خاطر حجابم هم دانشجویان با من برخورد بدی داشتند و هم مسئولان کالج. دلیل مسئولین آموزش هم این بود که میگفتند من با حجاب باعث ناراحتی بیماران میشوم. درکل به خاطر رعایت حجاب تبعیضات زیادی دیدم. در رفت و آمد و در خیابان هم مشکل پیدا میکردم و من را به عنوان یک خارجی میدیدند و گاهی حرفهای زشت به من میزدند. پس از آمدن به ایران هم کسانی بودند که میگفتند شما متولد غرب هستید چرا چادر سر میکنید و با مانتو و روسری بیرون نمیآیید. من هم میگفتم من اینطور خیلی راحتم و حتی در امریکا هم که بودم چادر سر میکردم. حتی شخصی به من گفت که چرا بهشت اینجا را برای خودت جهنم کردهای؟ به او گفتم حجاب داشتن برای من بهشت است.”
اگر تمام اتریش را به من بدهید…
دکتر ادیت ماریا بائر، در سال ۱۹۵۷ م. در شهر سوتل اتریش در یک خانواده مسیحی معتقد، به دنیا آمد. او در سال۱۹۸۰ م برای کسب مدرک پزشکی مشغول تحصیل در دانشگاه وین شد و در سال ۱۹۸۳ م .موفق به اخذ مدرک پزشکی شد و در شهر وین مطب دایر نمود. او در همین دوران با یکی از دانشجویان ایرانی مقیم اتریش ( آقای اسماعیل یحیایی )ازدواج کرد.
آقای یحیایی همسر خانم دکتر ادیت ماریا هوف بائر (فاطمه یحیایی)، در مورد پایبندی قوی همسرش به حجاب می گوید:
“رفتار فاطمه آن گونه بود که مرا به غیرت و تعصب در دینم وادار نمود. بسیار ساکت و کم حرف و مظهر کامل صداقت بود. بعد از مسلمان شدنش هیچ کس او را بی حجاب ندید. حتی زمانی که دکتر فاطمه در یکی از بیمارستان های اتریش قصد استخدام داشت، از ایشان می خواهند که هنگام کار روسری خود را بردارد، ولی ایشان با اینکه حقوق بالایی به ایشان می دادند، از استخدام در بیمارستان منصرف شدند و در جواب مدیریت بیمارستان گقته بود: «من مسلمانم و به خاطر اعتقادم زنده هستم، اگر تمام اتریش را به من بدهید من حاضر نیستم یک تار مویم را به شما نشان بدهم.”
بازارچه هامبورگ و سؤال آن زن محجبه
خانم تانیا پولینگ هم یک دختر ۲۲ ساله آلمانی الاصل و ساکن هامبورگ ، ماجرای اسلام آوردن و محجبه شدنش را این طور تعریف می کند:
“یک روز با یک خانم مسلمان محجّبه در بازارچه شهر هامبورگ برخورد کردم، در آن موقع من هم مثل هر دختر جوان و مغرور آلمانی سعی کردم حجاب آن خانم را به مسخره بگیرم. به آن خانم محجبه گفتم: «این چه وضع بیمارگونه ای است که خودت را پوشانده ای؟» او در جوابم با قاطعیت گفت: «این چه طرز بیمارگونه ای است که خودت را برهنه کرده ای؟!» او تلاش کرد به من ثابت کند که پوشش و حفظ حیا و عفت دقیقا نشانه سلامت روحی و تعادل روان و موجب امنیت اجتماعی زنان است و برهنگی، درست خلاف فطرت و شخصیت انسانی زن می باشد. مدتی گذشت و ذهن من، استدلال و منطق مسلمانان را نتوانست رها کند و اندک اندک اندیشه و روحم تسلیم افکار و عقاید اسلامی شد و مسلمان و با حجاب شدم.”
عکس العمل خانواده ام مثبت بود
صبرینا بوکی بانوی تازه مسلمان دیگریست که در یک خانواده کاتولیک مذهب پرورش یافته. به گفته ی خودش مادربزرگ بسیار مذهبی ای داشته که از کودکی همیشه همراه او در آئین های مسیحی و دعا خوانی شرکت می کرده. پس از فوت مادربزرگش تحولاتی در جستجوی معنا و حقیقت زندگی برایش ایجاد می شود و تازه اینجا بوده که به مطالعه ادیان مختلف به ویژه اسلام روی می آورد.
“همیشه حجاب زنان مسلمان برایم عجیب بود. فکر میکردم که این حجاب باعث محرومیت زنان از حقوقشان میشود همانطور که افراد زیادی چنین تفکری دارند. ولی بعداً متوجه شدم که حجاب باعث مصونیت زنان از بسیاری از آسیب ها میشود و آزادی آنها را از هوسهای آلوده دیگران در پی دارد. خوشحالم که عکس العمل خانوادهام نیز نسبت به تغییر دینم مثبت بود، چرا که آنها می دیدند من به خدا نزدیک تر شدهام و رفتارهایم تغییر کرده و بهتر شده ام. مثلا من به پوشیدن لباسهای مناسب و حجاب اسلامی مقید شدم و از رفتن به پارتیهای شبانه خودداری کردم. حتی نوع تغذیه من نیز متفاوت شد چون بسیاری از غذاها دیگر برایم حلال نبود.”
منبع: سایت رهیافته ها/انتهای متن/