تصور جامعه بینالمللی از برابری جنسیتی، حقوق LGBTهاست
در این سند 40 بار از واژه جنسیت (Gender) استفاده شده؛ در حالیکه در ابتدا تلقی کشورها از این واژه، زن و مرد بود اما با در ادامه این واژه را تبدیل به Genderکردند و تمام کوشش خود را انجام دادند تا مفهوم موردنظر خود را بهعنوان مصداق جنسیت بیاورند. همچنین، مفاهیمی مانند تراجنسیها، حقوق باروری، برابری جنسیتی و… را مطرح کردند.
در ابتدای این پنل، علاسوند در سخنانی با موضوع “مفاهیم کشدار در اسناد بینالمللی” بیان داشت: منظور از “مفاهیم کشدار”، مفاهیم تفسیرپذیری هستند که بهکارگیری آنها بهصورت هدفمند صورت میگیرد و یکی از اهداف آن خارج کردن قانون از تعین است. وقتی قانونگذاران میخواهند دست بازتری داشته باشند و کمترین مخالفت و بیشترین اتفاق نظر را جلب کنند، از این مفاهیم استفاده میکنند. این اتفاق بهصورت هوشمندانه رخ میدهد و معمولاً زمانی نزاع در مورد الحاق به سندی پیش آمده که طرف مقابل از ظرفیت مفاهیم تفسیربردار استفاده کرده است و ما هم به سهولت از کنار این مسأله رد شدهایم و محکمکاری حقوقی انجام ندادهایم.
مفهوم شهروندی جهانی و چالشهای آن
عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده خاطرنشان کرد: مرجعیت تفسیر این مفاهیم با کسی است که دست بالاتر را در قانوننویسی دارد. همیشه کشورهای توسعهیافته مطالبهگر هستند و روابط قیممأبانهای با سایر کشورها دارند. یکی از ارکان جامعه بینالملل مردم هستند اما عملاً جز سازمان ملل و دولتها جایی را که مردم در نظام بینالملل نقش داشته باشند نمیشناسیم. یکی از مهمترین مفاهیم در سند 2030 مفهوم شهروندی جهانی است. اتفاقی که بهعنوان نقطه جداکننده تفکرات شرقی و مذهبی با تفکرات غربی است این است که غربیها برنامههایشان را بهصورت پراگماتیستی اجرا و خطمشیهایشان را هم جدید میکنند اما در بین ما ثباتگرایی وجود دارد و به جای گرهزدن صحنه عمل با مفروضات مسلم خود، آسانترین راه را انتخاب میکنیم و دلخوش به تئوریهایمان هستیم.
او افزود: مفهوم شهروندی جهانی مفهوم جدیدی نیست اما به این نتیجه رسیدند که در هزاره سوم نیاز به مفهوم جدیدتری دارند. بحث بر سر این است که ما نیاز به تعریف هویت، مسؤولیتها و حقوق جدید در ارتباط با همه جهان داریم که به معنای نادیدهگرفتن مرزهای ملی و بومی است. بر این اساس هویت باید سیال و منعطف باشد چون برنامه را در میدان عمل اجرا میکند و میخواهد در عمل از افراد شهروندانی برای جهان بسازد و وعده میدهد که با اجرای سند، جهانی دگرگونشده خواهیم داشت. کسی که خطمقدم بحثها در عرصه بینالملل است، وقتی تصوری از مبانی نداشته باشد از این مباحث عبور میکند.
اساساً جهان به دنبال تنوع است یا خیر؟
علاسوند بیان داشت: مفهوم “تنوع” نیز از دیگر مفاهیم مطرحشده در سند 2030 است که از مفاهیم کشدار بهشمار میآید چون وقتی از مردم جهان میخواهند تنوع را بهرسمیت بشناسند درواقع میخواهند بخشی از تنوعات را حذف کنند. در این دیدگاه، مذهب تا وقتی خوب است که نتواند بهعنوان بخشی از کنشگری اجتماعی وارد عمل شود. آنها چهره جریانهای مذهبی را طوری مشوش میکنند که وقتی میگویند باید به سمت آزادی از دین برویم، اجماع جهانی را کسب میکنند. پس باید تکلیفمان را با این موضوع مشخص کنیم که اساساً جهان به دنبال تنوع است یا خیر.
تصور جامعه بینالمللی از برابری جنسیتی، حقوق LGBTهاست
عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده خاطرنشان کرد: مفاهیم دیگری هم در سند وجود دارند که نگاههای افراطی نسبت به جنسیت و هویت جنسی را تشدید میکنند. در این سند 40 بار از واژه جنسیت (Gender) استفاده شده؛ در حالیکه در ابتدا تلقی کشورها از این واژه، زن و مرد بود اما با در ادامه این واژه را تبدیل به Genderکردند و تمام کوشش خود را انجام دادند تا مفهوم موردنظر خود را بهعنوان مصداق جنسیت بیاورند. همچنین، مفاهیمی مانند تراجنسیها، حقوق باروری، برابری جنسیتی و… را مطرح کردند. البته عجیب است که چرا UNWOMEN، یونسکو و… برابری جنسیتی را محدود به LGBTها کردند. UNDP سندی دارد که برابری جنسیتی را بهگونهای تفسیر کرده که شامل حقوق LGBTها میشود. UNDP تصریح میکند که باید نمایندگان دولتها درباره اصلاحات فراگیر جنسیتی از جمله حقوق بهداشتی زنان همجنسباز تشویق شوند.
او در ادامه گفت: تصور جامعه بینالمللی از برابری جنسیتی، حقوق LGBTهاست و جنسیت را به عنوان تنوع تمایلات جنسیتی مطرح کردهاند. در هلند از سال 2011 مفهوم تساوی جنسیتی را با حقوق LGBTها در هم آمیختند. در تایوان نیز برنامه اقدام برای تساوی جنسیتی زنان تصریح میکند که برنامه باید شامل آموزش همجنسبازی زنان و مردان باشند. اصطلاح دیگری که در سند 2030 بهکار رفته کلمه فراگیر یا جامع است. در سندهای یک دهه اخیر این کلمه بسیار تکرار شده و به این موضوع اشاره دارد که حتماً باید بخشی از کوششهایی که در کشورها انجام میگیرد ناظر به LGBTها باشد.
علاسوند خاطرنشان کرد: اصلاح دیگری که در سند بهکار رفته اصطلاح “سایر وضعیت”هاست. این اصطلاح به این منظور بهکار رفته که بتواند مسأله را ناظر به مواردی کند که گروههای مختلف از جمله خانوادهگراها با آن مخالف هستند. گروههای مخالف که معتقدند جریان علم در حوزه زنان بهوسیله جریانهای تند فمینیستی مدیریت میشود درصدند منویات خود را وارد این اسناد کنند و صداهای بلندتری را در مخالفت با توتالیته حاکم در این کشورها به گوش سایر کشورها برسانند. کشورهایی مانند ایران میتوانند مدیریت این جریان را برعهده بگیرند.
یونسکو و فعالیتهای آموزشی این نهاد
او با اشاره به بستر تاریخی، فرهنگی و اجتماعی اسناد بینالمللی بیان داشت: ابتدا باید از یونسکو شروع کنیم که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. در مقدمه اساسنامه یونسکو آمده که جنگ جهانی دوم به دلیل تخطی از برخی اصول دموکراتیک رخ داد و برای فراگیری صلح در جهان ترویج دموکراسی را مفروض گرفته است. باید ببینیم که آیا چنین تفسیری درست است؟ اگر مسأله این است، مبتنی بر کدام اندیشه دموکراتیک این اصول زیر پا گذاشته شده است؟ یونسکو تا پایان جنگ سرد اقدام فراگیری در جهان نداشت چون مناسبات قدرت اجازه نمیداد اما از دهه 1990 ایده آموزش برای همه مطرح شد و از سال 1990 تا 2000 مجموعهای از اجلاسهای مشورتی شکل گرفت که منجر به چارچوب عمل داکار شد.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: کمیسیون آموزش و پرورش یونسکو در سال 1996 گزارشی با عنوان آموزش و پرورش در قرن 21 ارایه کرد. در این گزارش در مورد آسیا آمده بود که عناصر منفی در سنتهای فرهنگی آسیایی مانع توسعه آموزشی هستند. بعد هم MDG در همافزایی با سند داکار در 2015 کار خود را بهصورت جدی آغاز کرد و تمرکز خود را بر آموزش قرار داد. سال 2000 از طرف یونسکو تقاضا برای آموزش این سند در ایران وجود داشت و سندی به نام آموزش برای همه تدوین شد که تمرکز آن بیشتر بر گسترش و فراگیری آموزش بود و مسایلی مانند تساوی جنسیتی مربوط به پوشش تحصیلی در آن دیده شده بود. از 2000 تا 2015 اجراییشدن این اسناد به اهداف خود نرسید و دستاندرکاران ناراضی بودند اما به جای تحلیل این عدم موفقیت، گفتند سختتر بگیریم و جهات محتوایی و ارزشی سند گسترش یافت. براساس گزارشها و برآوردهای کلی یونسکو 30 درصد از برنامه “آموزش برای همه” محقق شد و درصدی از کشورها اصلاً این برنامه را اجرا نکردند.
سند 2030 سندی خنثی نیست/ بیتوجهی به تبار واژههای مطرح در سند
لطیفی ضمن بیان این مطلب که نمیتوان یکسانسازی کلی در حوزه ارزشها داشت، گفت: به جای درسگرفتن از این تجربه 15 ساله، تأکید بر جهات ارزشی و گسترش و فراگیری بیشتر مطرح شد. این سند ابزاری خنثی نیست که هر کشوری براساس فرهنگ خودش به راحتی آن را اجرا کند بلکه کاملاً آمیخته با ارزشهاست و نمیتوانیم بگوییم آن را براساس ارزشهای خودمان اجرایی میکنیم. متأسفانه به تبار واژههای مطرح در سند توجه کافی نشده و سند دارای ادبیاتی است که حتی در ترویج دموکراسی مورد مناقشه است. در برخی بندها ادبیاتی که مطرح است زمینه را برای شکلگیری آموزش و پرورشی آماده میکند که منتظر است ببیند چه زمینه کاری در بازار کار شکل میگیرد تا بهصورت چالاک نیروی کار آن بازار کار را فراهم کند.
او افزود: حتی از منظر غربی امکانپذیر بودن تحقق این مفاهیم و مطلوبیت تحقق آنها محل تردید و سؤال است. در این وضعیت با چه توجیه و تحلیل علمی باید نسبت به چیزی که نمیدانیم چیست و بر چه مبنا و اساسی شکل گرفته، نظر مثبت داشته باشیم؟
پارسانیا سخنران بعدی این نشست بود که طی سخنانی اظهار داشت: میتوان در مواجهه با اسناد بینالمللی سه نوع برخورد داشت. اول تقلید محض یا مواجهه ماشینی، دوم انتقال گزینشی براساس نیازسنجی در نظام آموزشی خودمان و مورد آخر انتقال مولد یعنی نسبت به اسناد آموزشی نگاه منتقدانه داشته باشیم و آن را برای حل مسایل خودمان منبع الهام قرار دهیم. این روش، مواجهه خلاقانه با تجارب سایر کشورهاست و معمولاً اساتید آموزش و پرورش تطبیقی نوع سوم را توصیه میکنند.
مواجهه آموزش و پرورش ایران با سایر نظامهای آموزشی
این پژوهشگر در رابطه با مواجهه آموزش و پرورش ایران با سایر نظامهای آموزشی خاطرنشان کرد: در آغاز مدرنیته اولین مواجهه نظام آموزشی کشورمان با غرب را عباسمیرزا داشت که مبهوت تکنولوژی فرانسویها شد و این سؤال برای او شکل گرفت که آنها چگونه استعدادهای خود را شکوفا کردند. به همین دلیل آموزشگرانی را از فرانسه به کشور ما آورد و عدهای را از کشورمان برای تحصیل به فرانسه اعزام کرد. عباسمیرزا بررسی نقادانهای انجام نداد تا متوجه شود به چه بخشی از دانش نیاز داریم. حتی در دارالفنون هم روح تقلیدگرایی حاکم بود.
پارسانیا بیان داشت: البته مواجهه حسن رشدیه با این مسأله متفاوت بود. او به بیروت رفت و آموزشهای مدرن را یاد گرفت و در ایران مدارس جدیدی ساخت که به لحاظ سبک ظاهری و روشهای آموزش متأثر از مدارس مدرن بود اما در محتوای آموزشی محتواهایی همچون آموزش قرآن و صرف و نحو وجود داشت. درواقع مواجهه حسن رشدیه مواجههای گزینشی بود اما نگاه انتقادی درباره اصول و مبانی تعلیم و تربیت غربی نداشت.
یکی از تقاط قوت سند تحول بنیادین آموزش و پرورش برخورداری از مبانی نظری است
او با اشاره به اینکه بیشترین تقلیدگرایی نظام آموزشی ایران در دوره پهلوی اول بود، عنوان داشت: در آن دوره بیحجابی در مدارس اجباری شد، آموزشهای دینی حذف شد و از آنجایی که برای تربیت کارمند نیاز به مدارس رسمی بود، سازوکار رسمی توسط کارشناسان فرانسوی طراحی شد؛ بهطوری که دبیرستانهای ما متأثر از آن دوران است. در دوران پهلوی دوم هم آموزشها بیشتر آمریکایی شد. با وقوع انقلاب تحول در عرصههای گوناگون از جمله آموزش و پرورش ضرورت داشت چون ساختار و محتوای آموزشی آن دوره وارداتی و مربوط به غرب قدیم بود. از این جهت سند تغییر بنیادین آموزش و پرورش در سال ۶۷ به تصویب رسید اما به دلایل نامعلوم اجرایی نشد. لذا دوباره سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال ۹۰ به تصویب رسید که یکی از نقاط قوت این سند برخورداری از مبانی نظری است و بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت نوشته شده است.
یکی از خلأهای تحلیلی سند 2030 فرار از تحلیلهای سیاسی است
این پژوهشگر تصریح کرد: وقتی مبانی نظری و راهکار داشته باشیم، دستمان در مقابله با اسناد بینالمللی پر است. یکی از خلأهای تحلیلی سند 2030 فرار از تحلیلهای سیاسی است؛ این در حالیست که در جهان امروز رقابت کشورها سازنده نیست و حتی برخاسته از دشمنی است به گونهای که میخواهند ما را حذف کنند و ما باید در تحلیلهایمان این موضوع را لحاظ کنیم. اگر میخواهیم مواجهه انتقادی و خلاقانه داشته باشیم، به چارچوب تحلیلی نیاز داریم و باید مبانی فلسفی و زیرساختهای خود را مشخص کنیم.
سخنران آخر این پنل حجتالاسلاموالمسلمین زیبایینژاد بود که طی سخنانی گفت: دعوای ما بر سر 2030 نیست بلکه بر سر اعلامیه جهانی حقوق بشر است. اگر در 2030 بر آزادی جنسی همجنسگرایان تأکید میشود، در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز به این مسائل توجه شده است. میگویند بخشهای مثبت سند 2030 را بگیریم و بخشهای منفی آن را رها کنیم اما من میخواهم بگویند این سند بخش خوبی ندارد چون اجزاء در شبکه معانی درک و فهم میشود و مفاد این سند پیچ و مهرههای یک نظام معرفتی هستند و تا زمانیکه در آن چارچوب قرار دارند نمیتوان کاری انجام داد.
تعارضات تربیت لیبرالیستی و تفکر دینی
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده خاطرنشان کرد: رسالت اصلی نظام جامع تعلیم و تربیت چیست؟ آیا میخواهند بچهها را آماده ورود به جامعه کنند؟ واقعیت نظام تربیت ایجاد عقلانیت و حساسیت جدید است. عقلانیت یعنی چارچوبی که در آن جهان را فهم میکنیم و نگرش و باور جدیدی به ما میدهد. کارکرد دیگر تعلیم و تربیت این است که گرایشها و محبتهای جدیدی برای ما بسازد. از نظام تربیت دینی این موضوع بیرون میآیند که محبت الهی و تنفر نسبت به کفر ایجاد کنند. با نظام تربیتی جدیدی مواجه هستیم که 2030 پیشنهاد میدهد و کلیدواژه اصلی آن شهروندی جهانی است و با ادبیات لیبرالیستی گره خورده است.
او عنوان داشت: دال مرکزی لیبرالیسم، شادکامی فردی و لذت است و میگوید همه چیز باید در خدمت تمایلات فردی من باشد و حاکمیت نمیتواند قیدی بر تمایلات فردی من بزند. در منشور ملل متحد هم این مفاهیم جایابی شده است. در ماده 19 اعلامیه حقوق بشر به حق آزادی عقیده بدون مزاحمت و آزادی جریان اطلاعرسانی اشاره شده است. بر این اساس بچهها در هر سنی حق دارند در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل جنسی اطلاعات داشته باشند. لیبرالیسم بر پیشفرض نسبیت اخلاقی مبتنی است؛ یعنی ارزشهای اخلاقی مابهازای ثابت ندارند و برساخته اجتماعی هستند. به این ترتیب مفاهیمی مانند غیرت و عفت یک روز خوب و یک روز بد هستند و بستگی به انتخاب افراد دارد و نباید انتخاب خود را به فرزندان تحمیل کنیم.
زیبایینژاد افزود: ماده 26 اعلامیه حقوق بشر اشاره میکند که آموزش و پرورش باید حافظ همین آزادیهای اساسی و ترویج کننده حقوق بشر باشد. در نسبیت اخلاقی چیز خوب و بد وجود ندارد و شما باید دگرپذیر باشید و نظام آموزشی باید تمایزات را بپذیرد. تمایز دینی هم نباید به هیچوجه وجود داشته باشد. نظام تربیتی ما امروز هم بیسر و صدا تا حدی همین آموزههای لیبرال را ترویج میکند. اگر سند 2030 کاملاً حاکم شود، مشکلی برای کتاب دینی و قرآن ایجاد نمیکند اما مشروط بر این است که آیه قرآن در آن عقلانیت خاص تفسیر شود و آن را در زمینه عقلانی دیگری معنا میکنند.
برابری اشارهشده در این سند فراتر از برابری جنسیتی است
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده تصریح کرد: ما در عقلانیت سند 2030 شهروند جهانی میخواهیم متناسب با فضای تنوع لحظهای دنیا تا لحظه به لحظه با دنیای جدید و شرایط جدید آن همراهی داشته باشد. سند تحول آموزش و پرورش ما در بخش نظری باید ریشه در شجره طیبه و تولی و تبری داشته باشد که در بستر زمان نمود پیدا میکند. در سند 2030 به تغییرات و تحولات توجه شده اما در سند ملی داخل کشور بومیسازی اتفاق نیفتاده و در حد تغییرات جزیی بوده است. ما در سند 2030 که حوزه خاصبودگیهایمان است تحت ولایت نهادهای بینالمللی رفتیم. درست است که در دنیای اضطرار زندگی میکنیم اما به این معنی نیست که با دست خودمان، خودمان را نابود کنیم. برابری اشارهشده در این سند فراتر از برابری جنسیتی است و به برابری دینی و اخلاقی نیز اشاره دارد.
درحاشیهماندگان و سند 2030/ هیچ مفهومی مانند برابری جنسیتی در تضاد با خانواده نیست
او اظهار داشت: یکی از مفاهیم مندرج در سند، عبارت “درحاشیهماندگان” است و گفته شده آموزش و پرورش باید به افراد عادی و درحاشیهماندگان به صورت مساوی آموزش ارائه دهد. این درحاشیهماندگان افرادی مانند همجنسگراها و… هستند. یکی از اشکالات 2030 این است که در آن هیچ توجهی به خانواده نشده است. باید توجه داشت که هیچ مفهومی مانند برابری جنسیتی در تضاد با خانواده نیست. زن و مرد هر دو باید تحت یک سیستم تربیت شوند یا پسران برای مرد شدن و دختران برای زن شدن تربیت شوند؟ برابری جنسیتی باعث میشود زنان فرصت حضور در بازار کار پیدا کنند چون سرمایهداری نیاز به نیروی کار دارد. شاخص دیگری که مطرح میشود افزایش درصد حضور زنان در عرصههای مدیریتی است. بر این اساس این فرض پذیرفته میشود که نقشهای مادری و همسری برای زن اولویت ندارد چون در این صورت حضور او در جامعه محدود میشود.
رویکرد اصلی ما تقویت خویشتنداری جنسی است
زیبایینژاد خاطرنشان کرد: مسائلی مانند عفت، خویشتنداری و حجاب در پارادایم لیبرال مفاهیمی مناقشهبرانگیز هستند؛ در حالیکه در پارادایم مقابل این مفاهیم بهعنوان مفاهیمی ارزشمند تلقی میشوند. آموزش جنسی در پارادایم فردگرایی بر تسلط بر بدن تأکید دارد؛ در حالیکه در پارادایم ما پیشفرض آموزش جنسی این است که من امانت خدا هستم و حق ندارم هر بلایی سر خودم بیاورم. در پارادایم فردی، رضایت جنسی حق است لذا زنا و همجنسگرایی مشکلی ندارد اما چیزی که با آن مقابله میشود تجاوز است. هدف ما در تربیت جنسی، تهذیب فردی و اجتماعی، نشاط جنسی مشروع و محافظت از بیماریها و مزاحمتهاست رویکرد اصلی ما هم تقویت خویشتنداری جنسی است.
رییس مرکز تحقیقات زن و خانواده گفت: میگویند باید واقعبین باشیم چون برخی تحقیقات نشان میدهند که درصدد روابط جنسی بین دانشآموزان بسیار بالا رفته است من نمیخواهم این مسأله را نفی یا تأیید کنم اما به موردی اشاره خواهم کرد. بیست سال پیش مقالهای خواندم که مؤسسه کینزی در دهه پنجاه در آمریکا مطالعاتی انجام داده بود و گفته بود واقعیت جامعه ما چیزی نیست که شما میگویید و آماری از وضعیت سکس ارائه داده بود و گفته بود باید نگرش جدیدتری داشته باشید و قوانین مداراجویانهتری وضع کنید. این تحقیقات منجر به اصلاح قوانین مدنی در حمایت از آزادیهای جنسی شد. اما ۵۰ سال بعد مؤسسه کینزی گفت خود کینز این آمار را ساخته تا انقلاب جنسی بهوجود آورد.
او افزود: در جامعه ما هم نگرانیهایی وجود دارد و من نمیخواهم آمارهایی که ارائه میشود را تأیید یا رد کنم. میگویند حالا که نمیتوانیم شرایط را بهتر کنیم باید به بچههایی که ممکن است عامل بیماریهای مقاربتی باشند آموزش بهداشت جنسی ارائه دهیم. ما میگوییم اگر برایمان احراز شد که این بچهها مبتلا هستند و نمیتوانیم آنها را تربیت کنیم دفع ضرر لازم است اما اگر این آموزشها باعث از بین رفتن ترس سایر دانشآموزان و رو آوردن آنها به این مسایل شود چه باید بکنیم؟
/انتهای متن/