آبغوره گیری شیرین

عمه گوهر پا روی پا انداخته بود. مات نگاه می کرد به دستگاه آبغوره گیری خانواده به نام شیرین که معلوم نبود چرا وجدان خفته اش بیدار شده بود وافتاده بود روی فاز گریه. ..

0

سرویس ما و زندگی به دخت/

داشت مفصل جریان بازدنش را تعریف می کرد. من، ماری سرتق و نیلا بلا  قایم شده بودیم بین دو تا در اتاق و می خواستیم سر در بیاوریم از جریان دستگاه آبغوره گیری. اما فایده نداشت. همچین ریز ریز حرف می زد که ما نتوانستیم چیزی سر در بیاوریم.

شیرین تلافی همه سکوت چند ساله را در آورده بود. معمولاً تو خودش بود. با دخترها کاری نداشت. ارتباطش هم با دیگران از طریق چت و وبگردی بود.

–        تو بچه بازی هایت زیاده. مثل بچه ها دور خودت می چرخی، سرت گیج می رود و می افتی.تا دیر نشده از این کارهایت دست بردار.

عمه گفت  وبلند شد. شیرین با دهان باز نگاهش می کرد. گریه اش بند آمده بود و مات زل زد به جای خالی عمه. نیلا زود پرید جای خالی عمه نشست وگفت: جون شیرین شله بگو چی شده؟

شیرین چینی به دماغ عمل کرده اش انداخت و گفت: از تو بزرگتر، تو این کار مانده اند. تو که جای خود داری جوجه!

–        مگر دردت چیه؟

نیلا وگفت و سرش را برگرداند سمت ما دو تا. شیرین چیزی نگفت. ماری من منی کرد وگفت: راستی با اون پسر مهندسه چه کار کردی؟

–        بهش آدرس جزیره لی لی پوت ها را دادم. کوتوله اونجا کارش بیشتر راه می افتاد تا پیش من.

–        با اون حسابداره چی؟

–        روانی، هر چی قرص آلپروزولام، فلوکستین ونورونریپتلین تو داروخانه ها بود چپو می کرد ومی گفت من سالمم.

–        تو این ها را از کجا می شناسی؟

–        بعد از فوت بابا خودم مدتی مصرف می کردم.

–        آن وقت روانی نشدی؟

–        خوبه تو هم…. همه کمبود اعتماد به نفس دارند من زیادی اعتماد به نفس!

–        آن وقت چه می کنی؟

–        مادر آزاری در حدی که به گریه بیفتد. پدر آزاری در حدی که به سکته بیفتد. دختر آزاری در حدی که دشمن خونی ام شوند. پسر آزاری در حدی که به … خوردن بیفتند.

–        خب، چه خودش را تحویل می گیرد؟! حالا چرا زدی جاده خاکی و گریه زاری راه انداختی؟

–        تازگی ها از خودم خسته شدم می خواهم تغییر کنم، ولی نمی توانم؟

–        من که می گویم به راهکار اعتماد به نفس عمل کن، ولی برعکس!

–        یعنی چه طوری؟

–        شاید تو هم در زندگی شرایطی را تجربه کرده ای که خود کم بینی و احترام به نفس پایین، مشکلات ناخواسته ای را برایت بوجود آورده. عزت نفس و داشتن احساس خوب نسبت به خود، از جمله مواردیه که خیلی افراد در زندگی در آرزوی رسیدن به آن هستند.

–        حالا چطوری به این عزت نفس باید رسید؟

–        قدم اول شناخت موقعیت ها و شرایط مشکل سازه. یعنی در مورد موقعیت هایی که احترام به نفس را پایین می آورند، فکر کنید. این موقعیت ها  می تواند  یک بحران در منزل یا محل کار، یک چالش با کسی که ارتباط نزدیک با شما دارد مانند همسر و یا همکار ، یک تغییر در جریان زندگی مانند از دست دادن شغل و یا فرار فرزند از خانه باشد.

–        قدم دوم؟

–        قدم دوم اینکه از افکار و اعتقادات خودت در رابطه با این موقعیت ها باخبر شوی. یعنی وقتی شرایط و موقعیت های مشکل ساز را شناختی، به تفکر خود در مورد آنها دقت کنی. ببین در این شرایط به خود چه می گویی؟ تفسیرت از این موقعیت ها چیست؟ تفکرت در این شرایط ممکن است مثبت، منفی و یا خنثی باشد. ممکن است  در این شرایط منطقی عمل کنی و یا بر پایه یک سری واقعیت ها و دلایل و اعتقادات اشتباه فکر کنی؛ و یا بالعکس.

–        قدم سوم هم داره؟

–        البته، قدم سوم هم مبارزه با افکار منفی و نادرست است.

برداشت اولیه تو. از یک موقعیت ممکن است تنها راه نگاه به آن شرایط خاص نباشد، بنابراین باید در درستی افکارت تامل بیشتری کنی. از خود بپرس: آیا نگاهم با منطق و واقعیت سازگار هست؟

البته گاهی اوقات تشخیص بی دقتی ها در تفکر مشکل است. بیشتر افراد یک تفکر قدیمی و ثابت درباره خود و زندگی شان دارند. این اعتقادات از نظر آنها می تواند نرمال و کاملا منطبق بر واقعیت باشد؛ در حالی که بیشتر آنها ممکن است تنها یک ایده یا احساس باشند.

نیلا بلا دنبال حرف ماری را گرفت وگفت: در این میان بعضی الگوهای فکری هم در ذهن افراد ممکن است باعث تضعیف عزت نفس شود که باید به آنها دقت کرد؛ الگوهایی مثل :

 تفکر همه یا هیچ: در این حالت تو همه چیز را خوبِ مطلق یا بدِ مطلق می بینی. مثلا به خود می گویی: « اگر من در این کار موفق نشوم، کاملاً شکست خورده ام..! ». عادت به چنین تفکری صحیح نیست. بهتر است همه جوانب یک پیروزی و یا شکست را در نظر داشت.

نیمه خالی لیوان : با این نوع فکر تو تنها جنبه های منفی یک موقعیت را می بینی و تنها بر روی آنها متمرکز می شوی که این باعث می شود نگاهت به یک شخص یا موقعیت کاملا از مسیر درست منحرف شود. به عنوان مثال به خود می گویی: « چون من در ارائه آن گزارش اشتباه کردم، حالا همه فکر می کنند که من برای این کار مناسب نیستم. ». بدبینی بدترین آفت عزت نفس است.

تبدیل دستاوردهای مثبت به منفی: در این حالت تو با کوچک شمردن تجربه های مثبت و دستاوردهای مفید خود، آنها را انکار می کنی. به عنوان مثال به خود می گویی: « فقط به این خاطر که امتحان آسانی بود، توانستم موفق باشم! ». در اینگونه مواقع احترام به نفس را در خود می کُشی.

نتیجه گیری منفی بدون داشتن دلایل کافی : ممکن است گاهی اوقات بدون داشتن مدارک و شواهد کافی در یک شرایط خاص یک نتیجه گیری منفی کنی. مثلا به خود بگویی: « دوست من هنوز جواب ایمیلم را نداده؛ پس حتما هنوز هم از من ناراحت است! ». در صورتی که ممکن است دوستت در چند روز گذشته موفق به مرور ایمیل هایش نشده باشد. شاید بهتر است به جای توسل به افکار منفی، کمی صبورتر باشی.

اشتباه گرفتن احساسات با واقعیت ها : در این حالت تو احساسات یا عقاید خود را با واقعیت ها اشتباه می گیری. مثلا به خود می گویی: « من احساس می کنم شکست خورده ام، پس حتما همینطور است! »

دست کم گرفتن خود: با این الگوی فکری خود را کمتر از آنچه که هستی دیده و ارزش های خود را دست کم می گیری. این ممکن است مثلا ناشی از چندین بار اشتباه کردن در یک موقعیت خاص باشد. به عنوان مثال به خود می گویی: « لیاقت من بیش از این نیست! ». بهتر است کمی تجدید نظر کنی.

–        خوب چگونه من بر عکس کار کنم؟من همیشه احساس می کنم پیروزم، …

عمه گوهر دوباره برگشت تو اتاق و گفت: لازم نیست به خودت فشار بیاوری. یک سری فعالیت هایی است که همه باید انجام بدهند. باید افکار و عقاید خود را تعدیل کنید. حالا زمانی است که باید افکار منفی و نادرست را با افکار سازنده و دقیق جایگزین کنید. برای این کار می توانید از این روش ها کمک بگیرید:

1 – از عبارات امید بخش استفاده کنید

نسبت به خود با مهربانی رفتار کنید و همواره خود را تشویق نمایید. یادتان باشد که اگر بخواهید به بدبینی خود نسبت به یک موقعیت خاص میدان دهید، ممکن است به واقعیت بپیوندد. به عنوان مثال اگر دائم به این فکر کنید که ارائه شما بخوبی برگزار نخواهد شد، ممکن است واقعا همین اتفاق بیفتد. سعی کنید جملات امیدبخش به خود بگویید. مثلا به خود بگویید: « با اینکه موقعیت سختی است، اما من از پس آن بر می آیم ».

2 – خود را ببخشید

همواره به یاد داشته باشید که همه انسان ها ممکن است در زندگی خود اشتباه کنند. این اشتباهات هیچگاه همیشگی و مختص فرد خاصی نیست. اگر دچار اشتباه شدید به خود بگوئید: « درست است که من اشتباه کردم اما این اشتباه دلیل بر بد بودن من نیست. »

3 – از عبارات باید و نباید اجتناب کنید

اگر ذهن شما پر از جملات باید و نباید باشد، ممکن است منجر به این شود که انتظارات و توقعات غیرمنطقی از خود و دیگران داشته باشید. آزاد کردن ذهن از این عبارات باعث می شود انتظارات منطقی تر و نزدیک تر به واقعیت، از خود و دیگران داشته باشیم.

4 – بر روی جنبه های مثبت زندگی خود متمرکز شوید

توانایی های خود را در برخورد با موقعیت های چالش برانگیز در زندگی به یاد آورید و همواره به موفقیت ها و قسمت های خوب زندگی خود فکر کنید.

5 – با افکار پریشان کننده جور دیگر برخورد کنید

بجای اینکه با افکار منفی، منفی برخورد کنید، از آنها کمک بگیرید تا به الگوهای جدید و سالم تری در زندگی خود دست یابید. از خود بپرسید: « برای بهتر کردن شرایط چگونه باید عمل کرد؟»

6 – خود را تشویق کنید

بخاطر هر نکته مثبتی که در یک موقعیت خاص می بینید، خود را تشویق کنید. به عنوان مثال به خود بگویید: « گر چه بنظر می رسد ارائه من عالی نبوده اما حضار با طرح پرسش، تا پایان جلسه مطالب را دنبال کردند. این نشون میده که موفق عمل کرده ام و به هدفم رسیده ام. »

این قدم ها ممکن است در نگاه اول دشوار بنظر برسند. اما با تمرین بتدریج آسان تر خواهند شد. هنگامی که شما شروع به شناسایی افکار و عقاید تخریب کننده احترام به نفس در خود کنید، قادر خواهید بود عملا آنها را تشخیص داده و در جهت مبارزه با آنها گام بردارید. بدین ترتیب موفق به دریافتن ارزشهای خود به عنوان یک انسان می شوید. هنگامی که عزت نفس در شما تقویت شود، اعتماد به نفس شما نیز افزایش یافته و به تدریج احساس بهتری نسبت به خود و زندگی پیدا خواهید کرد.

من و ماری و نیلا مات مانده بودیم تو صورت عمه که این حرف ها را از کجا در آورد یک هو از آستینش…

فریبا انیسی/انتهای متن/

درج نظر