زنان افسرده ترند یا مردان؟
افسردگی یکی از بیماریهای شایع روانی است و شیوع آن در ميان مردم جهان حدود 15 درصد است اين در حالي است که زنان دو برابر بيشتر از مردان به اين بيماري مبتلا ميشوند و در این بین متأسفانه شیوع این بیماری میان زنان ایرانی حدود سه برابر بیشتر از میانگین جهانی است.
سرویس اجتماعی به دخت/
آمارهاي موجود در ایران و جهان نشان ميدهد که به طور میانگین 6 تا 12 درصد از مردان و 16 تا 25 درصد زنان در طول دوران زندگي به افسردگي مبتلا ميشوند، یعنی شاهد اختلاف ۱۱ درصدی شیوع افسردگی در خانمها نسبت به آقایان هستیم که می تواند علل و عوامل متعددی داشته باشد.
متأهلين بيشتر از مجردها
آخرين تحقيقي که در سال 1378 با عنوان بررسي سلامت رواني کشور انجام شده است، نشان ميدهد که 21 درصد از افراد جامعه مجموعهاي از علايم افسردگي را دارند و اختلالات روانپزشکي در 6/13 درصد متأهلان و 1/5 درصد مجردها ديده شده است و تنها 6 درصد از افراد اختلالات رواني دارند. اين موضوع نشان ميدهد برعکس ديگر کشورها در ايران شيوع افسردگي در متأهلين بيشتر از مجردها است.
از سوي ديگر، آمارها حاکي از آن است که 9/25 درصد از زنان و 9/14 درصد از مردان به نحوي دچار اختلالات رواني هستند ؛ اما 6/24 درصد از خانمها و 4/16 درصد از آقايان، اختلال افسردگي دارند و در اين ميان، استان چهارمحال بختياري با 2/51 درصد و استان سيستان و بلوچستان با 8 درصد به ترتيب بيشترين و کمترين خانم افسرده را دارند و البته ميزان افسردگي در خانمهاي خانهدار بيشتر است.
چرا زنها بیشتر افسرده اند؟
افسردگي – اين بيماري مزمن- اختلالي بود که در سال 1990 رتبه چهارم بيماريها در جهان را به خود اختصاص داد و پيشبيني ميشود که در سال 2020 از رتبه چهارم به رتبه دوم (پس از بيماريهاي قلبيعروقي) صعود کند و اين نشانگر اهميت بار افسردگي در عرصه سلامت روان جامعه است.
علل متعددی درابتلای دو برابری زنان به افسردگی در مقایسه با مردان نقش دارند.برخي معتقدند که نوسانات هورموني در زنان ميتواند تاثيري شگرف بر زندگي آنها بگذارد و با توجه به اين تاثير بر زندگي شخصي، اقتصادي و ارتباط آنها با ديگران، ميتوان گفت زنان بيش از مردان در معرض ابتلا به افسردگي هستند. نقش عادت ماهيانه، بارداري، زايمان و يائسگي را نيز نبايد ناديده گرفت.
بعضي نيز معتقدند که خانمها نگاه خوبي به گذشته تلخ خود ندارند و همين ديدگاه در بدبيني آنها به آينده مؤثر است و ميتواند عاملي براي ابتلا به بيماري افسردگي باشد.
علاوه بر عوامل بيولوژيکي، وجود تبعيض ميان دختر و پسر، باورهاي غلط فرهنگي، خانوادگي و اجتماعي، احساس تنهايي، استرس و فشارهاي درون و بيرون خانه، مشکلات مالي، ناکاميهاي متعدد در طول دوران زندگي، بزرگ نمايي شکستها، وراثت، تفاهم نداشتن ميان زوجها، نداشتن خودباوري و خودشناسي خانمها و اعتماد به نفس پايين و گاهي مهارتهاي ضعيف برقراري ارتباط، از جمله عللي هستند که ميتوانند بروز افسردگي را به همراه داشته باشند.
افسردگی پس از زایمان یکی از رایج ترین احساس هایی است که اغلب زنان بعد از تولد نوزاد در خود حس می کنند. اختلالات افسردگی، نوسانات خلقی و هیجان های مکرر و استرس آور این دوران کاملاً طبیعی و عادی و البته موقت است. هر چند برای برخی از زنان علائم قدری پایدارتر، جدی تر و طولانی تر است اما معمولاً بین 6 – 3 هفته بعد از زایمان به تدریج کاهش می یابد و به ندرت طولانی مدت (برای مثال یک سال) می شود.
سندرم پیش از قاعدگی و یا همان افسردگی ناشی از پریودهای ماهیانه نیز یکی دیگر از افسردگی های رایج در بین زنان است که معمولاً در بین روزهای 10- 7 پریود به طور کوتاه مدت ظاهر می شود. علت اصلی این نوسان خلقی ترشح هورمون های زنانه است که موجب برهم خوردن تعادل خلق و خوی آنها می شود.این سندرم در 7 – 5 درصد زنان مشاهده می شود و دارای علائم بسیار گوناگونی است. در برخی به صورت بی حوصلگی، خلق پایین و گرفتگی و در برخی دیگر همراه با دردهای جسمانی (مثل سردردهای شدید میگرنی) گزارش می شود.
افسردگی های فصلی نیز گاهی به صورت غمگینی، ناامیدی و در خود فرورفتگی گروهی از زنان را به خود مبتلا می کند.
پژوهشگران بر این باورند که تغییرات هورمونی و بیوشیمیایی مغز در بدن برخی زنان در فصل زمستان موجب بروز اختلال افسردگی در آنان می شود که به تدریج نیز با پایان فصل زمستان و آغاز فصل بهار از بین می رود. این افراد بیش از سایرین در معرض ابتلا به افسردگی بالینی هستند.
بیاعتنایی به ارزشهای اخلاقی
دکتر امان ا… قرایی مقدم ،روانپزشک، اظهار می کند:استرسهای ناشی از عوامل محیطی، مشکلات اجتماعی و خانوادگی، تعصبات خاص فرهنگی و نبود شرایط تفریحی مناسب از عوامل تشدید کننده افسردگی زنان و حتی مردان است.
وی می افزاید: ناهماهنگی بین ارزشهای اجتماعی و ارزشهای حرفهای زنان شاغل میتواند عامل دیگری در تشدید افسردگی آنها باشد. همچنین بیاعتنایی به ارزشهای اخلاقی در خانواده در افزایش ابتلای زنان به افسردگی مؤثر است؛ چرا که اگر در محیط خانواده آرامش، صمیمیت و تفاهم بیشتری بین زن و مرد باشد و به ارزشهای اخلاقی بیاعتنایی نشود، میزان ابتلا به افسردگی کاهش می یابد.
این روانپزشک خاطرنشان می کند: افسردگی زنان را نباید نادیده گرفت، چرا که فرزند سالم از خانواده سالم حاصل میشود و با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند و بدون آنها نهاد خانواده در معرض آسیب قرار میگیرد، پس توجه به سلامتی آنان مقوله مهمی است که باید به آن توجه شود.
دکتر احمدعلي نوربالا، روانپزشک و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران، می گوید: علائم افسردگي در خانمها چندان با آقايان متفاوت نيست، اما بهطور کلي ميتوان گفت علائم افسردگي در خانمها اغلب به شکل نداشتن انرژي، احساس گناه و بيارزشي، خستگي، آشفتگي در خواب و کابوسهاي شبانه، کاهش وزن، نداشتن نشاط و اميد به آينده، گريه، بيتوجهي به ظاهر، کنارهگيري از جامعه و تمايل به تنهايي، کاهش ميل جنسي، ضعف شديد و فکر مرگ و خودکشي و انجام آن ديده ميشود.
دکتر نوربالا در خصوص سن ابتلا زنان به افسردگی می گوید: به طور معمول، سن 35 تا 45 سالگي را براي اين بيماران در نظر ميگيرند اما به طور ميانگين، سن 40 سال مدنظر است. البته متاسفانه اين بيماري مزمن بنا به دلايل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و … در جوانان رو به افزايش است و نميتوان افسردگي را مربوط به قشر خاصي از خانمها دانست زيرا هيچ فردي از اين بيماري مصون نيست.
این روانپزشک معتقد است که هر گونه احساس ضعف بدني، بيحوصلگي، نداشتن نشاط و به طور کلي علايم افسردگي را نميتوانيم به اين بيماري نسبت دهيم چون بعضي از بيماريها، براي مثال آنفلوآنزا نيز علايمي مانند افسردگي دارد اما اگر اين علايم بيش از سه هفته ادامه پيدا کند، ميتوان از آن به عنوان افسردگي در خانمها نام برد. براي مثال، افسردگي در طول دوره عادت ماهيانه، پس از يائسگي و افسردگي پس از زايمان اغلب به درمان چنداني نياز ندارد اما اگر علايم بهبود پيدا نکند بايد به فکر درمان بود.
فشار روحی مضاعفی به زنان
دکتر قاسم قاضی، روانشناس نیز معتقد است: زنان به علت حساسیتهای بالا، زود رنج بودن، عاطفه شدید و توجه زیاد به جزئیات ، بیشتر درمعرض احساسات و هیجانات منفی و بالاخره افسردگی هستند.
دکتر قاضی می گوید: از دیگر عواملی که زنان را به سمت افسردگی سوق میدهد، میتوان به استرس و فشارهاییکه در بیرون از محیط خانه تحمل میکنند، اشاره کرد. زیرا امروزه به علت هماهنگ نبودن وظایف همسری با وظایف مادری از یک سو و اشتغال زنان از سوی دیگر، فشار روحی مضاعفی به آنها وارد میشود.
رفتارهای بد خانواده
دکتر سیما فردوسی،روانشناس و کارشناس مسائل تربیتی با بیان اینکه زنان شاغل به علت گذراندن زندگی سرشار از فشاردر معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند، می گوید: قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت، نداشتن مشارکت اجتماعی و کمبود مراکز تفریحی از جمله علل بروز افسردگی در میان زنان خانهدار است.
وی با بیان این که مطابق تحقیقات انجمن روانشناسی ایران، میزان افسردگی زنان ایرانی بین سه تا چهار برابر بیش از حد معمول است می افزاید: در برخی استان های کشور به دلیل رفتارهای بد خانواده و سنتی برخورد کردن با زنان، میزان افسردگی بیشتر است. وقتی زن باید با حداقل درآمد شوهر مدیریت خانه را به نحو احسن انجام دهد و هرگونه رفتاری را از سوی شوهر و یا فرزندان و اطرافیان را تحمل کند و سنگ صبور همه باشد، در مقابل، کسی به حرف او گوش ندهد، معلوم است که افسردگی در بین این قشر بیشتر می شود.
افسردگی و زنان خانه دار
قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت و نداشتن مشارکت اجتماعی از علل بروز افسردگی میان این زنان است.
دکتر فردوسی معتقد است : زنانی که زیر خط فقر زندگی می کنند و به تنهایی با مشکلات می جنگند ، بیشتر در معرض آسیب های افسردگی قرار دارند. بسیاری از زنان سرپرست خانوار که به دلایل متعددی مثل مهاجرت شوهر، زندانی شدن یا از کار افتادگی او، طلاق، سرپرستی خانواده را به عهده گرفته اند، آسیب پذیرترین قشر اجتماع محسوب می شوند. دو عامل در افزایش فقر در میان زنان سرپرست خانوار مؤثر است: یکی محدودیت مشارکت آنان در مشاغل رسمی و پردرآمد ، دوم فقدان تأمین اجتماعی فراگیر و در نهایت بسیاری از این شرایط دست به دست هم داده و به رنج این زنان می افزاید.
وی با بیان این که علاوه بر زنان سرپرست خانوار رقم افسردگی در میان زنان خانه دار رو به افزایش است، می گوید: احساس تنهایی ، ترک خانه توسط فرزندان ، کار بدون دستمزد، فقر اقتصادی ، بها ندادن به ارزش اقتصادی و اجتماعی در جامعه، قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت، نداشتن مشارکت اجتماعی، کمبود مراکز تفریحی، بالا بودن هزینهها جهت تفریح و پرکردن اوقات فراغت از جمله علل بروز افسردگی در میان زنان خانهدار است.
خشونت
دکتر فردوسی اظهار می کند: خشونت می تواند همه زنان را در هر سن، نژاد و طبقه اجتماعی قربانی کند، اما طبق یافته های پژوهش ها، این نوع سوء رفتار با عوامل مالی و پایگاه اقتصادی افراد رابطه مستقیم دارد. زنان خانه دار یا مشغول به کارهای کم درآمد در مقابل خشونت خانگی آسیب پذیرتر هستند ودر زمره قربانیان خاموش خشونت خانگی محسوب می شوند.
به گفته وی تحقیقات نشان می دهد که خشونت و آزارهای جنسی در خانه یا در محیط کار علیه زنان بیماریهای زنانه یا افسردگی را به ارمغان میآورد.
دکتر انور صمدي راد، جامعه شناس نیز عواملي نظير نبود تامين اجتماعي فراگير، احساس تنهايي، ترک خانه توسط فرزندان، کار بدون دستمزد، فقر اقتصادي، قدرناشناسي نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت، نداشتن مشارکت اجتماعي، کمبود مراکز تفريحي، بالا بودن هزينه ها براي تفريح و پر کردن اوقات فراغت را از مهم ترين دلايل افسردگي در ميان زنان خانه دار ذکر مي کند.
تأثیر افسردگی بر فرزندان
هم چنين به گفته دکتر سيدهادي معتمدنژاد، روان پزشک تعداد زيادي از زنان علاوه بر اين که مادر هستند، شاغل مي باشند و اين خود سبب ايجاد آسيب هاي روحي و جسمي مي شود و اين امر بر فرزندان آن ها نيز تأثير مي گذارد.
وي آورده است که از سويي بسياري از مشاغل بيمه دارند اما زنان خانه دار بيمه نيستند و از پشتوانه مالي بهره اي ندارند و تا زمان توسعه کشور و حل مشکلات نمي توان به رفع افسردگي در آنان اميدوار بود. اغلب زنان افسرده انرژي کافي براي مطالعه، آموزش، يادگيري و حتي ورزش ندارند که اين امر منجر به افت عملکرد آن ها مي شود.
بر اساس این گزارش یک زن بی نشاط و غیر شاداب نمی تواند در فعالیت های زندگی به خوبی عمل کند و با فرزندان و همسر خود ارتباط مناسب داشته باشد.
فرزندان تحت تأثیر این حالات روحی مادر تفکر منفی پیدا خواهند کرد و نظام فکری آنها مبتنی بر بدبینی رشد می یابد. شروع بسیاری از اختلافات خانوادگی و جدایی ها از ناراحتی و بی نشاطی و شاید هم افسردگی زنان و دختران باشد.
در هر حال افسردگی به هر دلیلی که در یک زن یا دختر ایجاد می شود، دارای تأثیراتی در بعد خانواده و اجتماع خواهد بود.باید توجه داشت که یک زن افسرده نمیتواند فعالیتهای زندگی خود را بخوبی انجام دهد و با فرزندان و همسر خود ارتباط مناسب داشته باشد.
نبود شادی در جامعه
فرید براتی، روانشناس نبود شادی در جامعه را یکی از دلایل اجتماعی بروز افسردگی برشمرده و معتقد است: مشخص نبودن حدود در فعالیتهای اجتماعی، نبود ساعات تفریحی مناسب، مسائل خانوادگی مثل نوع تربیت افراد، نبود دلبستگی بین اعضای خانواده كه حمایت لازم را از فرزندان از بین میبرد ، باعث بروز افسردگی ناشی از حدود اجتماعی میشود.
وی با اشاره به تحقیقات اخیر در حوزه روانشناسی میافزاید: فقدان معنا با افسردگی ارتباط نزدیكی دارد. نبود معنا و هدف در زندگی و اعتقاد نداشتن به موضوعی فراتر از خود باعث میشود آدمها احساس كمبود كرده و مبتلا به افسردگی شوند.
دنیای پست مدرن
دنیای پست مدرن ویژگیهایی با خود دارد كه این ویژگیها با افسردگی هم گونی نشان میدهد. دنیای پست مدرن دنیای نا امیدی، شفاف نبودن مرزها، به هم ریختگی حدود روابط اجتماعی، دنیای عدم پایبندی به اخلاقیات، دنیای اضطرابها است و همه اینها در افسردگی نقش دارد. براتی معتقد است افسردگی پیش از آنكه یك بیماری بیولوژیك باشد ناشی از مسائل اجتماعی است.
بر اساس تحقیقات جهانی در سال ۲۰۱۵ بار افسردگی و اختلالات خلقی میتواند در رتبه اول یا دوم جهانی قرار گیرد كه این خود اهمیت زیادی دارد بهویژه برای جوامعی كه از این بیماری ضربه میخورند.
دلمردگی، افسردگی نیست
براتی میگوید: خیلی از ناراحتیهایی كه در برخی افراد وجود دارد و ما با عنوان افسردگی میشناسیم و به آن«انگ» افسردگی میزنیم به واقع افسردگی نیست. افسردگی به معنای كلمه نیست و شامل دلمردگی و كم انگیزگی است خیلی از افراد افسردگی به معنای دقیق كلمه ندارند.
اصغر كیهان نیا، روانپزشك در رابطه با علل بروز افسردگی میگوید: گاهی یك اتفاق یا رخداد سنگین میتواند برای فرد افسردگی به دنبال داشته باشد مثل فوت عزیزی، گرفتاری سخت، مشكل عاطفی و غیره. نوعی از دیگر افسردگیها ناشی از طلاق است كه تأثیر زیادی دارد و بعد از مطلقه شدن مرد یا زن خلأ عاطفی به دنبال دارد و فرد رابه افسردگی میرساند گاهی شرایط روز اجتماعی مثل بیكاری میتواند افسردگی ایجاد كند .
عوامل اجتماعی
وی معتقد است: عوامل اجتماعی كه در افسردگی دخالت دارند قطع ارتباط عاطفی انسانها با هم ونیز قطع ارتباط انسانی مردم با مسئولان را شامل میشود این در شرایطی رخ میدهد كه بیاعتمادی رخ میدهد و مردم احساس میكنند كه دولت و مسئولان حامی آنها نیستند و احساس بیهودگی كرده و دچار افسردگی میشوند و ممكن است منجر به مهاجرت و قطع ارتباط افراد با جامعه شود و نوعی اعتراض است.
کیهان نیا با بیان اینكه دوران یائسگی در بانوان دوران مستعدی در افسردگی است میافزاید:در دوران یائسگی بسیاری از خانمها دچار افسردگی میشوند که یأس، نا امیدی و بیآیندگی از علائم آن در زنان است .
او در رابطه با دلیل افزایش افسردگی بین زنان نسبت به مردان میگوید: علت این امر آن است كه مردان امكان خروج از خانه و فعالیتهای اجتماعی بیشتری نسبت به زنان دارند و محدودیت كمتری در مقایسه با زنان دارند.
ادامه دارد
محمدزاده/انتهای متن/