من طلاق می خوام
ماری سرتق وقت و بی وقت هوار می شد هرجایی که عمه گوهر تاج الملوک رحل اقامت افکنده بود. نه اینکه عمه تازه از سفر فرنگ برگشته بالاخره کلی حرف وحدیث دارد که به درد دخترهایی که دلشان برای فرنگ می تپد می خورد!
سرویس ما و زندگی به دخت/
ماری همچین آرام و سر به زیر تو جمع شرکت می کرد طوری که سوری جون که دوباره به هوای تیمسار به ایران برگشته دلش سوخت و به او پیشنهاد داد تا دفعه بعد با هم سری بزنند به اون ور آب. ماری آهی کشید که دل هر تنابنده ای برایش کباب شد وسری تکان داد که یعنی نه!
ما که داشتیم شاخ در می آوردیم.
– دختره خل و چل معلومه داری چی میگی؟
نیلا بلا گفت و خیره ماند به دهان ماری.
ماری که انگار منتظر فرصت بود گفت: آره معلومه، من الان در حال گرفتن بزرگترین تصمیم زندگی ام هستم. بروم آن ور آب که چه بشود؟
– تصمیم زندگیت را که شش ماه پیش گرفتی؟
– منظورم تصمیم دوم زندگیم است؟
ما مثل فنرهایی که در رفته باشیم همه با هم بلند شدیم ومثل وزغ خیره ماندیم به صورت ماری سرتق.
– کدوم تصمیم؟
– ارشد قبول شدی؟
– عروسی تو هتل یا در باغ…؟
– کار شوهرت عوض شده؟
ماری ناگهان بلند شد وگفت: نه… سرم را بردید؟ من طلاق می خوام.
عمه که داشت به ما نگاه می کرد گفت: چه غلط ها! عروس رقصیدن بلد نیست، میگه زمین کجه؟ شوهر داری بلد نیستی رفتی سراغ طلاق… عجب روحیه رزمی داری تو سرتق!
سوری جون با ملایمت گفت: عزیزم!دوران عقد دورانی است كه روابط عاطفی بین شما و همسرت شكل می گیرد و به اوج خود می رسد. دراین دوران باهم انس می گیرید، یکدیگر را می شناسید و قلق های همدیگر را تا حدود زیادی پیدا می کنید. دوران عقد در واقع دورانی است که شما به لطف نزدیک تر شدنتان به همسر خود، شناختی از او به دست می آورید که شاید هیچ کس دیگر نتواند تا این حد او را بشناسد و این البته صرف نظر از لذتی است که از با هم بودن نصیب تان می شود.
– آخه اون می خواهد هرچه زودتر با هم ازدواج کنیم!
– خوب، بهتر زودتر سر خونه و زندگی تان می روید. شنیدم کارش تو شهرستان درست شده، تو هم برو پیش اون از تنهایی در بیایید.
– اما…؟
عمه گوهر گفت: اما چی؟
– می گوید در شرایطی نیستم که بتوان مراسم ازدواج بگیرم. بدون مراسم هم نمی شود. بیا فعلاً همین طوری …
چشم های سوری جون با خنده ای مبهم خیره ماند و گفت: این که انگاری زیادی زرنگه، نچاد یه وقت…
نیلا گفت: رابطه جنسی در دوران عقد تعاریف خاص خودش را دارد. شما شرعاً همسر هستید و اگر یک رابطه کامل با هم داشته باشید که تو باردار شوی، باز هم شرعاً و قانوناً کسی نمی تواند به شما خرده بگیرد. اما آنچه در این میان شک و تردید به وجود می آورد، عرف است.
– با عرف چه کار باید کرد؟
عمه گوهر با اخم گفت: در مقابل عرف نباید جبهه گرفت. همیشه آن چیزی که از قدیم باب بوده اشتباه نیست. بلکه ملاحظات دوران است که بر اساس تجربه رعایت می شود.
نیلا ادامه داد: شما و همسرتان بعد از عقد شرعاً زن و شوهر هستید، اما زن و شوهری که زندگی مشترکتان را هنوز آغار نکرده اید و وابسته به پدر و مادرتان هستید. این یعنی شما باید برخی از چهارچوب های زندگی دوران تجرد را همچنان حفظ کنید.این چهارچوب ها می گوید که شما باید در دوران عقد از فرصت محرمیت و نزدیک تر شدنتان برای شناخت بیشتر استفاده کنید. در این بین باید عاطفه میان شما تقویت شود و شما را با روحیات هم بیشتر آشنا کند اما این حد، اگر نادیده گرفته شود و رابطه جنسی کاملی شکل گیرد، شما قدرت تصمیم گیری در آینده را از دست خواهید داد.
ماری داشت اشکش در می آمد.
سوری جون گفت: مشکل فقط تغییرات جسمی که برای شما اتفاق می افتد نیست؛ یک رابطه جنسی کامل، شما را پابند یکدیگر می کند، احساس تعهد می آورد، وابسته می کند و باعث می شود در جایی که باید تفکر منطقی داشته باشید، احساسی تصمیم بگیرید. چه طوری ؟ شاید شما احساس کنید که همسر آینده تان دقیقاً آن طور نیست که فکر می کردید و زندگی با او می تواند باعث بدبختی شما شود. در چنین شرایطی، رابطه جنسی شما را در فاز وابستگی عاطفی قرار می دهد و تصمیم گیری بر اساس منطق و جدایی برایتان دشوار می شود. به همین دلیل است که می گویند روابط جنسی کامل خود را به زمانی موكول كنید كه باهم زندگی مشترك را آغاز کرده اید و به صورت مستقل جدا از پدر و مادر خود زندگی می كنید.
اما در مقابل قرار نیست تو از همسرت دوری کنی و رابطه ات را با او در حد رابطه خواهر و برادری نگه داری. حفظ رابطه شما، نیاز به نزدیک تر شدنتان دارد و این حاصل نمی شود، مگر وقتی که شما به یکدیگر عشق بورزید. بسیاری از مشكلات و اختلالاتی كه در دوران عقد به وجود می آید، ناشی از عدم آگاهی زوجین به برقراری روابط درست جنسی است.
عمه گوهر گفت: هر چیزی وقتی دارد. من از این چیز ها که اینها گفتند بلد نیستم. من می گویم عرف هم قانونی است که باید رعایت شود. اگر شوهرت نمی تواند مراسم بگیرد عیبی ندارد برو سر خونه وزندگیت یک میهمانی ساده فقط برای اینکه فامیل با شوهرت آشنا بشوند. تا وقتی تو را با او در خیابان دیدند نگویند این یارو کیه بازو به بازوی تو راه می رود. یک سور کافیه؟
– اون قبول نمی کنه، می گه ما آبروداریم، اما شرایط جور نیست. فعلاً با هم باشیم تا …
– نه؟!…
این را عمه گفت با چنان فریادی که آب تو دلمون یخ زد.
– فردا پس فردا می روید پیش مادرتو و مادر اون! … ( با نگاهی به ما ادامه داد) تو برنامه هاتون منو حذف کنید بچه ها، کار دارم… !
همه با دلخوری سر تکون دادیم. اما هنوز مات اشک های چشم ماری بودیم.
/انتهای متن/