سرویس فرهنگی به دخت/
گفتم: خستهام…
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله[1]
از رحمت خدا نا امید نشوید.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره…
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه[2]
خدا حائل است بین انسان و قلبش!
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم!
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید[3]
ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم.
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
مرا یاد کنید تا یاد شما باشم [4].
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا[5]
چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشد .
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله[6]
کارهایی که گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند .
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک… یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم[7]
شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشد .
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل… اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم[8]
خدا نسبت به همهی مردم – نسبت به همه – مهربان است .
گفتم: دلم گرفته…
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا[9]
مردم به چه دل خوش کردند؟! باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند .
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین[10]
خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد.
گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره [11]
بعضی از مردم خدا رو فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا میکنند و اگه بلایی سرشان بیاید تا امتحان شوند، رو ی گردان می شوند. خودشان ددر دنیا و آخرت ضرر میکنند.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم!
گفتی: فانی قریب [12]
من که نزدیکم .
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال[13]
هر صبح و عصر، پروردگارت را پیش خود، با خوف و تضرع و با صدای آهسته یاد کن .
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم[14]
دوست ندارید خدا ببخشد شما را؟
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی…
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه [15]
پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید.
گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندهه هایش قبول میکند؟[16]
گفتم: دیگه روی توبه ندارم!
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب[17]
ولی خدا عزیز و داناست. او آمرزندهی گناه است و پذیرندهی توبه.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا[18]
خدا همهی گناهها رو میبخشه .
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله[19]
به جز خدا کیست که گناهان را ببخشد؟
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! … توبه میکنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین[20]
خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی را که پاک هستند دوست دارد.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک (خدایا غیر تو که را دارم)
گفتی: الیس الله بکاف عبده[21]
خدا برای بندهاش کافی نیست؟
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما[22]
ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی است که خودش و فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است.
[1] زمر/۵۳
[2] انفال/۲۴
[3] ق/۱۶
[4] بقره/۱۵۲
[5] احزاب/۶۳
[6] یونس/۱۰۹
[7] بقره/۲۱۶
[8] بقره/۱۴۳
[9] یونس/۵۸
[10] آل عمران/۱۵۹
[11] حج/۱۱
[12] بقره/۱۸۶
[13] اعراف/۲۰۵
[14] نور/۲۲
[15] هود/۹۰
[16] توبه/۱۰۴
[17] غافر/۲-۳
[18] زمر/۵۳
[19] آل عمران/۱۳۵
[20] بقره/۲۲۲
[21] زمر/۳۶
[22] احزاب/۴۱-۴۳
/انتهای متن/