ما زاده عشق و عشق شد مادر ما

در شعر مولانا شدت دلبستگی مادر به فرزند اسباب محک ایمان او می شود و این دلبستگی حتی موجب ایمان آوردن مادران می گردد. از نگاه او مادر معنای دیگر عشق و تمثیلی است از خداوند و از این رو مولانا برای مادران مقام قدسی قائل می شود.

0

فاطمه قاسم آبادی/

مادر واژه ای است که در بین تمامی ملت ها نماد قداست و فداکاری است. در تمامی فرهنگ ها این موجود موجب برانگیختن احساسات هنرمندان، حس قدردانی عالمان و… می شود. نگاه مولانا به مادر در عین پیچیدگی بسیار زلال و قابل درک است.

یکی از وجوه مشترک  مادر در تمام فرهنگ ها، علاقه و وابستگی است که میان مادر و فرزند است. این حس که می تواند یک زن را از زمین به آسمان و از آسمان به زمین بکشاند، همواره مورد بحث برای همه اقشار جامعه بوده است.

 

مادرم ایمانت را نگه دار!  

شدت دلبستگی و وابستگی مادر به فرزند، گاه محک آزمودن مادر در کفر و ایمان می شود، چنانکه در ماجرای شکنجه شدن مسیحیان توسط وزیر جهود می خوانیم که آتشی عظیم برپا کردند تا مسیحیانی را که در مقابل بت حاضر سجده نکردند، در آتش افکنند. زنی را آوردند و طفل از آغوش او برگرفته در آتش افکندند. ترسید و دل از ایمان برکند و خواست به بت سجده کند.

در همان زمان طفل به سخن در آمد که مادر من اینجا در امان هستم و خوشم، در آتش درآ تا برهان حق را ببینی. بدین گونه مهر فرزند محک ایمان مادر و محل الهام و تفضل الهی واقع گشت و مادر را از اشتباه و کفر حفظ کرد.

 

ایمان آوردن مادر کافر

مولانا در حکایت دیگری هم به ایمان آوردن زن به یمن مادر بودن و به واسطه فرزند وی اشاره کرده است. او می گوید زنی از کافران به قصد امتحان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد حضرتش آمد.

کودک دو ماهه او در آغوشش گویا گشت وبه سخن آمد وبر پیامبری محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت داد. مادر در خشم شد. پیامبر با طفل سخن گفت و سرانجام از بهشت حنوط آمد ـ که نمادی از بوی عالم غیب است ـ و دماغ طفل و مادر آن بو را شنیده و باعث شد تا مادر ایمان آورد.

 

مادر معنای دیگر عشق است

با چنین نگرشی، مبدأ وجود انسان در صورت ذهنی و تصویر خیالی «مادر عشق» نشان داده می شود که شاعر وجود خود را نشأت گرفته از او می داند:

زاده ست مرا مادر عشق از اول

صد رحمت و آفرین بر آن مادر باد

عشق است طریق راه پیغمبر ما

ما زاده عشق و عشق شد مادر ما

امور مثبت دیگری هم که با جانب وجودی انسان ارتباط دارد، با تصویر خیالی مادر ترسیم می گردد و از این طریق «مادر دولت»، «مادر روزه» و «مادر عشرت» در شعر مولانا ظهور می یابد.

 

مادر تمثیلی از خداوند

 مولانا به طریق دیگری هم مادر را تمثیلی از خداوند می داند. وی هنگامی که از مقام اولیاء الله سخن می گوید و فرجام کسانی را که از آنها بدگویی می کنند نشان می دهد، تمثیلی از حس مادری در میان حیوانات می آورد:

 مادر پیل که اگر بچه اش را شکار کنند و بخورند، از شکارچیان انتقام می گیرد.

از پی فرزند، صد فرسنگ راه

او بگردد در حنین و آه آه

آتش و دود آید از خرطوم او

الحذر زان کودک مرحوم او

هر دهان را پیل بویی می کند….

مولانا در ادامه مطلب، حکایت کسانی را می گوید که به سخن ناصحی که ایشان را از شکار بچه فیل حذر می داد، توجهی نکردند و به انتقام مادر فیل گرفتار آمدند. وی سپس حکایت مزبور را به این موضوع ربط می دهد که «اولیا اطفال حقند ای پسر» و کسانی اولیای خداوند را بیازارند و غیبت آنها را کنند، بوی دهانشان آنها را رسوا می کند و خداوند که همچون مادر آن پیل بچه در کمین ایشان است، انتقام آنها را می گیرد:

گوشت ها ی بندگان حق خوری

غیبت ایشان کنی کیفر بری

ها ن که بویای دهانتان خالقست

کی برد جان غیر آن کو صادقست؟…

 

مقام قدسی مادر

در نظر مولانا که البته الهام گرفته از تعالیم آسمانی است، مادر بودن زن صرف نظر از زحماتی که برای بزرگ کردن طفل متحمل می شود ـ نزد خدا مأجور و منظور است. وی از زنی حکایت می کند که فرزندان بسیاری به دنیا آورده بود، اما همه آنها پس از مدت کوتاهی مرده بودند. آن زن نزد خدا فراوان نالید و شبی باغ بهشتی بی نظیری در خواب دید که بر سر در آن نام وی نوشته بود. ندا آمد که این در پاداش جانبازی صادقانه ای است که وی از خود نشان داده است و مرگ فرزندان از آن جهت بوده که وی بیش از پیش روی به خدا آرد. زن مزبور سپس فرزندان مرده خود را یک به یک در باغ یافته، به درگاه حق اعتراف کرد وگفــت

از من گــم شــد از تو گم نشد

بی دو چشم غیب، کس مردم نشـد

/انتهای متن/

درج نظر