شهید دادالله شیبانی فرمانده مدافعین حرم به آرزوی دیرینه خود رسید
از همان هنگام طفولیت، اخلاق بسیار خوش آن شهید به حق پیوسته، دربرخورد با همه افراد زبانزد همگان بود. تواضع منحصر به فرد در برخورد با عموم، اخلاص ایشان درانجام عبادات ، رعایت احترام کامل به اعضاء خانواده بخصوص تسلیم محض در برابر پدر ومادر، وعدم تعلق به مادیات و زخارف دنیا را می توان ازشاخص ترین خصال نیکوی آن شهید شاهد برشمرد که تا وقت شهادت هم، با خود بهمراه داشت .
درمیان مومنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند ،صادقانه ایستادند ،بعضی پیمان خودرا به آخر بردند وشربت شهادت را نوشیدند و برخی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی درعهد وپیمان خود نداده اند. (سوره مبارک احزاب آیه 23)
شهداء در قهقۀ مستانه شان عند ربهم یرزقونند واز نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی پروردگارند. امام خمینی (ره)
شهید بزرگوار سردار داداالله شیبانی در سحرگاه روز شنبه اول تیرماه سال 1347 مصادف با 21 ماه مبارک رمضان (سالروز شهادت مولای متقیان حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام) در شهر شیراز وخانواده ای مذهبی ، دردامان مادری متقی ، دیده به جهان گشود. باتوجه به اینکه پدر ایشان به شغل کاسبی مشغول بود، همزمان با گذران ایام طفولیت کمک به پدر راسرلوحه کارهای خود قرارداده بود، چون بعنوان اولین فرزند خانواده و بعد از چندسال تأخیر ، عرصه گیتی را مفتخر به قدوم مبارک خود میکرد، طبعاً دردانه خانواده وخاندان بزرگ خود بود، از طرفی همسایگی منزل شهید با مسجد محله (مسجد حجه ابن الحسن العسکری عج) سبب شدکه از همان بدو طفولیت شیفته و جذب مسجد گردد.
فعال بودن برنامه های فرهنگی، مذهبی و علمی مسجد، قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی ، همچنین اخلاق جذاب و بسیار نیکوی امام جماعت واصحاب آن مسجد، موجب بسط برنامه های فرهنگی در قالب فعالیتهای تفریحی و ورزشی و…. همچنین تأسیس کانون فرهنگی درآن مسجد گردیده بود، همین امر باعث جذب کودکان ، نوجوانان وجوانان زیادی همانند آن شهید گرامی و پرشدن همه اوقات فراغت آنها شده بود، بطوریکه درجریان دفاع مقدس قریب 15 نفر ،از همان نوجوانان وجوانان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
شهید بعنوان اولاد ارشد خانواده ای با 3 برادر ویک خواهر، همانند استوانه ای قوی از ابتدای نوجوانی جهت ایجاد وفاق و همدلی بین اعضاء خانواده اقدام میکرد.
بهرترتیب دوره تحصیلات ابتدائی را در مدرسه حافظ شیراز که در نزدیکی منزلشان بود پشت سر گذراند که باخیزش امت اسلامی درسال 1357 درکلاس چهارم ابتدائی ایشان مصادف گردید.
هرچند آن عزیز همزمان باپیروزی انقلاب اسلامی ، درسن نوجوانی قرارداشت ، اما سابقه مذهبی خانواده ، پیشینه فعالیتهای ایشان درکانون فرهنگی مسجد وحرکت عظیم امت اسلامی ، تأثیر خود را در روح ، روان و سرنوشت ایشان به خوبی برجای گذاشته بود .
تحصیلات راهنمائی را درمدرسه ملاهادی سبزواری همانند همسالان خود می گذراندکه رسماً به عضویت پایگاه مقاومت شهید طهماسبی مسجد محله درآمده و از آن زمان به بعد هیچگاه مسجد و پایگاه مقاومت بسیج را رها نکرد.
از همان هنگام طفولیت، اخلاق بسیار خوش آن شهید به حق پیوسته، دربرخورد با همه افراد زبانزد همگان بود. تواضع منحصر به فرد در برخورد با عموم، اخلاص ایشان درانجام عبادات ، رعایت احترام کامل به اعضاء خانواده بخصوص تسلیم محض در برابر پدر ومادر، وعدم تعلق به مادیات و زخارف دنیا را می توان ازشاخص ترین خصال نیکوی آن شهید شاهد برشمرد که تا وقت شهادت هم، با خود بهمراه داشت .
درکلاس دوم دبیرستان و همزمان باسنین نوجوانی بود که با گذراندن دوره کوتاه آموزش نظامی درپادگان امام علی (ع) شیراز بهمراه برادر کوچکترش عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شده، و ماهها بعنوان نیروی بسیجی در گردان رزمی ابوذر تیپ 33 المهدی (عج) استان فارس ازخود ، رشادتها نشان داد.
ازاین زمان به بعد بود که دیگر جبهه ها را رها نکرد و ضمن ادامه تحصیل ، درسن 17 سالگی به آرزوی خود که همانا عضویت در جمع سبزپوشان خمینی کبیر(ره) بود، رسید وجبهه های جنوب ، میانی وغرب را از شلمچه و فاو گرفته تا فکه،ایلام،ارتفاعات شمال غرب، سلیمانیه، مأوت ،مهاباد ، بانه، نوسود ، پاوه و… با شجاعت تمام در نوردید.
توکل مطلق او به درگاه ذات ربوبی ، همچنین توسل به ائمه اطهار علیهم السلام و بخصوص ارادت مثال زدنی به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها، با داشتن قامتی رعنا و جثه ای تنومند، از او رزمنده ای رشید وبی هیاهو ساخته بود .
در اینکه ولی فقیه ، نائب امام زمان (عج) است ، کوچکترین تردیدی نداشت ، ازهمین رو، هنگامیکه حضرت روح الله (ره) جام زهر را نوشید وجنگ تحمیلی خاتمه یافت، با امتثال به امر آن یگانه زمانه ، به شیراز بازگشت و تحصیلات ناتمام دبیرستان خود را کامل، و همزمان درکنکور سراسری سال 1368 دانشگاهها شرکت ، و در رشته مهندسی مخابرات دانشگاه امام حسین (ع) تهران پذیرفته شد.
هیچ عاملی او را از تحرک و جنب وجوش وا نمی داشت ، لذا ادامه تحصیلات عالیه، درلباس مقدس پاسداری را، پیشه خود کرد و به تهران نقل مکان نمود .
درهمین سال بود که در اجرای تکلیف شرعی، بادخترخاله خود عقد ازدواج نمود و در سال 1370 هم عروسی کرد ، وحاصل این پیوند مبارک دو فرزند پسر میباشد که اولی (رضا ) دانش آموخته رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه علم وصنعت، ودومی (مجتبی ) درحال طی تحصیلات دبیرستان درمقطع پیش دانشگاهی میباشد.
بعد از انتقال به تهران ، تحصیل وکار را باهم درآمیخت، تااینکه پس از فارغ التحصیلی، در معاونت فاوای ستاد کل سپاه به فعالیتهای شبانه روزی خود ادامه داد.
همزمانی تحصیلات عالیه با کار، از او دانش آموخته ای زبده و مجرب ساخته بود ، بطوریکه درانجام فعالیتهای سازمانی سر از پا نمی شناخت و بنا به اذعان همکاران گرامی او ، تمامی نقاط کشور اسلامی ، شاهد حضور وخدمات منحصر به فرد آن عزیز بوده است .
در انجام کارها و برخورد با نیروها، ضمن رعایت سلسله مراتب نظامی ، رابطه رئیس و مرئوسی مورد نظرش نبود، و همیشه درانجام امور، ابتدا، خودش پیش مقدم می شد، و با فرماندهی اعتقادی که برقلوب نیروهای تحت امر خود داشت، امور را راهبری و مدیریت می کرد.
با خلق نیکو و تواضع وصف ناپذیرش ، نه تنها نیروهای تحت فرماندهی اش ، بلکه هرشخصی در اولین مواجه با او ، جذب وی می شد.
تلاشهای خستگی ناپذیر آن عزیز سفر کرده، موجب آن شد تا بارها و در مقاطع ومدارج مختلف، مکررا مورد تشویق از سوی فرماندهان مافوق خود قرارگیرد، تااینکه فرماندهی یکی از مهمترین بخشهای مربوط به رشته تخصصی ایشان، به وی سپرده شد . اما نکته جالب آنست که هرگاه درمقام و موقعیت فرماندهی هریک ازقسمتها، مورد تشویق مادی قرار می گرفت ، پاداش خود را بین تمامی نیروهای تحت امر تقسیم می کرد و معتقد بود، کاری که مستحق تشویق تشخیص داده شده ، با همکاری تمامی نیروها، محقق شده است .
در رسیدگی به امور معیشتی و خانوادگی نیروهای تحت امر از هیچ کوششی دریغ نمی کرد و آنچه در توان شخصی خود داشت، در طبق اخلاص می گذاشت .
در برپائی مراسمات و مجالس شادی یا سوگواری اهل بیت علیهم السلام و یا مراسمات مذهبی همیشه اهتمام جدی داشت وحتی به قیمت مقروض شدن ، افطاری تولد امام حسن مجتبی (ع) درنیمه ماه مبارک رمضان، دهه محرم وشهادت امام رضا (ع) و … درسطح وسیعی برگزار می کرد.
هنگام بروز نا آرامیهای سوریه و پس ازآن تهدید حریم خیام حسینی (ع) (حرم مطهر حضرت زینب کبری س) توسط گروههای تکفیری ، درپوست خود نمی گنجید، و باوجودیکه از موقعیت کاری بسیار خوبی برخورد بود، خودرا درمقام پاسخگوئی و بازجوئی نزد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها، مشاهده و احساس، وابراز می نمود، که اگر آن حرم نورانی مورد تعرض تکفیریهای معاند و امویان زمانه قرار گیرد، قادر به پاسخگوئی در محضر سیده نساء عالمیان سلام الله علیها نخواهدبود.
از همین رو، دل از زمان و زندگی برکند ودرجهت لبیک به ندای حسین زمان ، نائب الامام حضرت آیت اله العظمی خامنه ای، درسال 1391 بعنوان فرمانده مدافعین حرم عقیله بنی هاشم (س) از اولین پیش تازان اعزام به آن سرزمین مظلوم بود.
با گذشت بیش از یکسال از حضور با برکت خود درآن سرزمین نورانی، و با وجودیکه درآن هنگام ،تعداد بسیار معدودی از شیعیان دلباخته ائمه اطهار علیهم السلام وآن هم در سکوت کامل خبری، مشغول دفاع از آن حریم سبز علوی بودند، بی توقع وبی ادعا از خود شجاعتها و رشادتهای وصف ناپذیری نشان داد، بارها باکفار تکفیری وصهیونیستهای ازخود بی خبر، درگیر شد وحتی در یکی ازدرگیریها ، منجربه مصدومیت وی گردید، اما بازهم سر از پا نشناخته عازم آن سرزمین شد، و توفیق آنرا داشت که در آن فضای مسموم و محاصره ، بارها به زیارت حرم مطهر حضرت زینب کبری و همچنین یادگار سه ساله حضرت اباعبدالله الحسین، حضرت رقیه خاتون علیهم السلام نائل گردد.
در مدت حضور آن عارف وارسته، درآن سرزمین، ضمن آنکه با فعالیتهای شبانه روزی خود، خواب و استراحت نداشت و به امور کاری خود به می پرداخت ، بلکه مسلمانان مظلوم مناطق و روستای مجاور هم از خدمات رفاهی او بهره مند بودند بطوری که بعلت مراودات زیاد با آنها و توزیع کمکهای مالی حتی با تأمین وجه آن از حقوق شخصی خود، بسیاری از اهالی آن مناطق ، وی را کاملاً می شناختند و با او عجین بودند.
در آخرین سفر به ایران که حدود دو هفته قبل از شهادتش بود، از تمامی همکاران وهمسایگان حلالیت طلبید، و وصایا وسفارشات لازمه را به خانواده و فرزندانش کرد و آنگاه که با درخواست فرزند بزرگش مبنی بر نوشتن وصیتنامه اش مواجه شد، در پاسخ گفت:
“همان مطالبی که برایت گفتم، وصیت من است و این را هم تأکید کنم که نه یک رکعت نماز قضا، ونه یک روزه قضا برعهده ام هم نمیباشد…”
وبرای آخرین مرتبه عازم دفاع از آن حرم حیثیتی تشیع سرخ فاطمی شد.
در یکشنبه اول تیرماه 1393 که مصادف با سالروز تولدش بود، گویا نداء ارجعی را به وضوح شنیده بود، با مادر،برادران، فرزندان، خواهر وهمسرش تلفنی تماس گرفت واز همسرش حلالیت طلبید وبه ایشان گفت: (( انشاء الله دیدارمان به قیامت باشد…)) . و در حوالی زوال ظهر روز دوشنبه 2/4/93 (دقیقاً مطابق با تاریخ خاتمه اعتبار کارت ملی اش ) و مقارن با تکمیل سن 46 سالگی، درحالی که بهمراه یکی از همکارانش (شهید حشمت اله سهرابی ) عازم انجام مأموریت بودند، دردام تله انفجاری گروههای تکفیری افتاده ، شربت شهادت را نوشیده وجان خود را فدای دفاع ازحرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (س) کرده ودرجوار شهدای کربلا عندربهم یرزقون شدند و تربت پاکشان تا قیامت مزار عاشقان ، عارفان و دلسوختگان ، ودارالشفای آزادگان گردید.