آیا مادری به حاشیه رفته؟
آیا پیشرفت زنان در کار و تحصیل، پسرفت آنان در ایفای وظایف مادری و همسری را بهدنبال داشته است؟در این زمینه دیدگاه های مختلفی هست و این مقاله پاسخی است به این پرسش از دیدگاهی خاص. شما هم اگر نظری در این زمینه دارید، پاسخ این پرسش را بدهید؛ البته مثل همین مقاله با دلیل و سند باشد بهتر است.
سرویس ما و زندگی به دخت/
زنان امروز، در حوزههای آموزشی و شغلی گامهای بلندی برداشتهاند. بیش از مردان به مراتب تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد میرسند و تقریبا نیمی از مدارک دکترا و فرصتهای شغلی به آنها میرسد. با وجود مثبت بودن این دستاوردها، مایه تاسف است که حرفه و تحصیل باعث شده تا شمار زیادی از زنان، از ارزش و فضیلت پذیرفتن نقش اصلی خود یعنی “مادری”غافل شوند و پیشرفت در تحصیل را مقدم بر نقش “مادری” خود بدانند.
پیشرفت زنان در کار و تحصیل، پسرفت آنان در ایفای وظایف مادری و همسری را بهدنبال داشته است. میل به مصرفگرایی به کار بیشتر و بیشتر زنان دامن زده است. چرخ اقتصاد خانواده با کار کردن تنها یکی از والدین نمیگردد و این امر، زن را در تعارض مداوم با شغل و وظیفهاش -بهعنوان مادر- در برابر فرزندانش قرار میدهد.
گرچه مصرفگرایی و میل زنان به اشتغال در بیرون از خانه -هر دو- مولود تمدن غرباند، ولی این روزها در میان خود این تمدن کسانی پیدا شدهاند که مسئله را آسیبشناسی کردهاند. جسیکا اندرسون -پزشک متخصص و فعال امور زنان در آمریکا- وظیفه اصلی زن را “تربیت بچه” میداند و معتقد است زن در کنار این نقش است که میتواند در بیرون از خانه به فعالیت بپردازد. او در مقالهای بهنام “افتخار مادر بودن” مینویسد: «فرهنگ مصرفی غرب، اصل را بر اشتغال زن در بیرون از خانه گذاشته و ایفای وظیفه مادری را امری حاشیهای و جنبی قلمداد کرده است. این روند موجب فشار روزافزون روحی و روانی بر زنان و مادران جوامع غربی شده است.»
بهغیر از مصرفگرایی، دلایل زیادی را میتوان برای در تعارض قرار گرفتن “ایفای نقش مادری” و “شغل” برشمرد؛ دلایلی همچون کمارزش شمرده شدن “شغل مادری” در خانواده و جامعه. برای اغلب مادران امروز اهمیتِ داشتن فرزندانی موفق بهمراتب کمتر از کسب موقعیتهای اجتماعی است.
“آن سیلویا” نویسنده آمریکایی، در کتاب خود با عنوان “جنگ علیه والدین” مینویسد: «هنگامی که به گذشته برمیگردم و انتظارات دهه 1950 را به یاد میآورم، از اینکه ما فرزندان تا چه اندازه از وقت مادرمان را به خود اختصاص میدادیم، تحت تأثیر قرار میگیرم. او از 26 سالگی -که نخستین فرزندش را به دنیا آورد- تا پنجاه سالگی -که ششمین فرزندش وارد مدرسه شد- بهندرت وقت مییافت که به امور شخصی خود برسد. اما من از صمیم قلب اعتقاد دارم این یک معامله پایاپای واقعی بهسود فرزندان او بوده است. موفقیت شش فرزند مادر من، بدون شک ریشه در این واقعیت دارد که تمام توجه بیشائبه خویش را نثار آنان کرده بود.»
زمانی که تمام هنجارهای اجتماعی، زن را بهسوی نقش دیگری غیر از مادری سوق میدهند، این باور در ذهن زن شکل میگیرد که اگر عمر خود را صرف کاری غیر از تحصیل و بیرون از خانه کند، باخته است.
دنیای امروز بر این باور است که برای زنان، نگهداری از کودکان دیگران را شغل محسوب میکند؛ اما نگهداری از کودکان خودشان در منزل را نه! ذهن زن اینگونه شکل میگیرد که چرا باید جوانی، طراوت و در واقع تمام عمر خود را صرف فرزندی کند که -اگر به دید مادی به آن بنگریم- فایدهای غیر از صرف وقت و هزینه برای او ندارد؟ در فرهنگ آمریکایی فرزندآوری چیزی جز یک فعالیت ضد اقتصادی نیست! گلوریا آلبریشت نویسنده کتاب جنجالی “خانههای ویرانشده، اخلاق فمنیستی، اشتغال زنان و خیانت به ارزشهای خانوادگی” در این کتاب نشان میدهد که مردم آمریکا به فرزند بهعنوان یک امر هزینهبر و مزاحم نگاه میکنند.
اما «مشخصه اصلی یک زن مادر بودن و همسر بودن است». این گفته هنری ماکوو از فعالان حوزه زنان در سوئد است. او که از زندگی زناشویی خود کاملا احساس رضایت میکند، معتقد است: زن به “عشق به همسر و فرزندانش” بشدت نیازمند است.
علاقهای که مادر به بچه خود دارد، بالاتر از همه علایق است. به خاطر همین است که بچهها بیش از هر کسی -استاد، معلم و پدر- تحت تأثیر مادرند.
“ترودی” نمونه زیبایی از این تأثیر است. او مادر دختری بهنام “تیلر” است. این زن که در زمان بارداری از همسرش جدا شده بود، از خدا میخواهد که گناهانش را بیامرزد و عهد میکند که اگر صاحب فرزند خوب و سالمی شود، او را وقف خدا کند و از دستورات الهی پیروی کند. ترودی میگوید: «مسئولیت سنگینی بر دوشم نهاده شده بود؛ اما به لطف خدا در این راه ثابت قدم بودم و خدا مسیر را برایم هموار کرد.» او که ویراستار مجله بود، تلاش میکرد برنامهاش را بهگونهای تنظیم کند که پیش از رسیدن دخترش از مدرسه، در خانه باشد. در واقع، برای ترودی، “تیلر” همواره در اولویت بود. حتی کاهش درآمد شدیدی که ترودی بهخاطر کم کردن کارش متحمل میشد، نمیتوانست او را از وقتی که برای بودن با دخترش میگذاشت منصرف کند.
سرمایه زمانی و معنوی که “ترودی” برای دخترش گذاشته، بیثمر نبوده است. دختر 15 ساله او در سمینار “خویشتنداری ” برای جمع 180 نفری از دختران و پسران سخنرانی میکند و میگوید: «اصلا فریب پسرانی را که میگویند “خوشتیپی” نمیخورم. چون مادرم نیز همین حرف را به من میزند.» او توضیح میدهد که «اگر کسی در داخل خانه تحسین شود، دیگر با چنین تعریف و تمجیدهای دروغین اغفال نمیشود.»
داستان این مادر غیرمسلمان که احتمالا چیز زیادی درباره دستورات اسلامی و تأثیر افکار و دعای مادر در هنگام بارداری هم نمیداند، بسیار شبیه قصه مادر حضرت مریم است: «چون همسر عمران گفت: “پروردگارا آنچه در شکم خود دارم، نذر تو کردم تا آزادشده [از مشاغل دنیا و پرستشگر] تو باشد. پس از من بپذیر که تو خود شنوای دانایی” پس پروردگارش مریم را با حسن قبول پذیرا شد و او را نیکو بار آورد.»(1)
پینوشت: (1) سوره آل عمران، آیات 36 و 37
ساره قدسی/انتهای متن/