انقلاب در بیمارستان

ما که نسل انقلابیم، سالگرد انقلاب که نزدیک می­شود، همه به نحوی روزهایی را به یادآور می­آوریم که انقلابی وجود نداشت و حتی تصور تغییر و تحول در رژیم حکومتی هم برای ما بسیار سخت بود، تا آن­جایی که خاطرات مبارزان را که ورق می­زنی می­بینی که هیچ­کدام صحبتی از پیروزی نداشتند. فقط همّ و غم شان در آگاهی­دادن به مردم بود. اما انقلاب که شد، یک دفعه دیدیم که باید خیلی چیزها عوض شود از جمله بیمارستان های مان…

0
فریبا انیسی/
 
از همان سال های اول انقلاب تصحیح رفتار در بیمارستان ها را مد نظر داشتیم:
 اینکه پرستاران رفتار بهتری با بیمار داشته باشند.
اینکه پزشکان فقط برای پول بیمار نبینند.
 اینکه اگر بیماری پول نداشت از درمان باز نماند.
 اینکه پزشکان زن و مرد در رشته های زنانه و مردانه تفکیک شوند.
چه لزومی دارد به جز در موارد خیلی اضطراری  پزشک مرد متخصص زنان باشد؟ چرا باید متخصص بیهوشی و اعضای اتاق عمل مرد برای بیمار زن حاضر شود و…؟
به خاطر همین بود که پزشکان، بهیاران، پرستاران و حتی امدادگران گروه­های جهادی راه می انداختند و به روستاها می­رفتند، آن­ها دریافتند که بسیاری از بیماری­هایی که در جهان ریشه­کن شده ­بودند، در کشور ما هنوز شایع بود و در حال رشد، مثل جذام، بیماری­های وابسته به موش و…
به خاطر همین  بود که قرار شد پزشکان زن بیشتری آموزش بینند.
قرار شد با طر­ح­های کار در مناطق محروم هم بیماران تحت­پوشش تخصصی قرار بگیرند و هم پزشکان تجربه بیشتری کسب کنند. 
به خاطر همین بود که ماماها و پرستاران بیشتری آموزش دیدند تا در بالابردن درصد جمعیت به پزشک و پرستار موثر باشند و قرار شد جمعیت زنان را زنان درمان کنند.
اما با گذشت سی­سال از انقلاب دوباره اثرات انقلاب بیمارستانی، کمرنگ و در واقع بیرنگ شده ­است.
در بیمارستان­ها حق زیرمیزی پزشکان مسئله­ساز می­شود.
پرستاران برای آراستن سر و صورت حق آرایش می­گیرند.
بهیار مرد موظف به رسیدگی بیمار زن است.
پرستار زن در قبال پاسخ­گویی به همراهان بیمار داد و فریاد راه می­اندازد.
 پزشک مرد برای بیمار زن می­آید در حالی­که پزشک زن در بیمارستان هست.
مراکز بهداشت روستاها بدون پزشک است.
ماماها که خیل عظیمی از آنان بیکار هستند، وظیفه تزریقات و پرستاری را برعهده می­گیرند.
آن قدر توزیع پزشک ناقص است که در شهرهای بزرگ، انباشتگی نیرو دیده می­شود و در روستاها پزشک و بهیاری وجود ندارد و حتی برای بیماری ساده آن ها را به شهرها اعزام می­کنند.
 بر اثر اهمال در تشخیص و درمان، بیماران به انواع دیگری از بیماری دچار می­شوند.
عقرب­گزیدگی و تزریق آمپول اشتباه منجر به از کارافتادن کلیه و دیالیز می­شود،.
 بخیه کودک را می­کشند تا پرداخت هزینه را صفر کنند.
بردن بیمار به اتاق عمل برای عمل غیر ضروری منجر به کما رفتن و مرگ بیمار می شود.
 و…
در هیچ کدام این موارد هم پزشک و پرستار پیگیری قضایی نمی شوند، حتی اگر از طریق شبکه اجتماعی و رسانه جمعی اطلاع رسانی شده باشند. اگر هم دادستان و مدعی العموم وارد صحنه شوند، در پس پرده های زمان و مکان راز محاکمه، قضا و حکم پوشیده می ماند.
سوال این است که در برابر این بی مسئولیتی که شاید ربطی به انقلاب و اسلام ندارد. چه باید کرد؟
سوال دوم این است چگونه باید اصول انسانیت و اسلامیت را در بیمارستان ها وارد کرد؟
فکر می کنم اگر قرار است انقلابی بمانیم، راه و رسمش این نیست. بیمارستان و روابط میان کادردرمان و بیمار نمی تواند این طور باشد. چرا بیمارستان ها مثل  روزهای اول انقلاب و سال های جنگ  ارزش های انسانی و اخلاقی و دینی را در کنار کار حرفه ای در خدمات شان در نظر نمی گیرند؟ آیا واقعا بین این بیمارستان ها با ا ین اوضاع و احوال و انقلابی که کردیم، ربطی هست؟
 
/انتهای متن/
درج نظر