بی عنایات خدا هیچیم هیچ
شاید همه ی ما وقتی در اوج ناامیدیها و امیدواریها دستی به دیوان حافظ مان کشیده ایم و آن را گشوده ایم، این مصرع هشداردهنده را دیده یا شنیده باشیم: راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش.
نسیم شهسواری/
آن روز که زهرا با من تماس گرفت و درباره شکست پروژه جدیدمان حرف زد برای من تبدیل بهروز خاصی شد؛ روزی خاص با کلی تلنگر و هشدار و زنگ خطر تا سرابهای زندگی را بشناسم.
آن روز وقتی زهرا با آبوتاب از سختیهای راه گفت به یاد روزهای نخستینی افتادم که این پروژه جدید را با زهرا شروع کرده بودیم، روزی که آستین بالا زدیم و حسابی روی توانمندیها و هنرهای خودمان حساب باز کردیم.
هیچگاه ماههای نخستین شروع کار را فراموش نمیکنم؛ روزهایی که باانگیزه و سخت کار میکردیم تا به همه ی مخالفان و رقیبان و اطرافیان مان نشان دهیم که چند مَرده حلاجیم.
اما امروز که دنیای واقعیمان با تصورات خوشبینانه ی آن روزها مطابقت نمیکند، امروز که بهزعم خودمان روزهای تلخ شکست خوردگی را تجربه میکنیم، یک شعر دائماً من را به خودم میآورم؛ یک شعر که گویی این روزها بیهدف، در ذهن و فکر اندیشه من جولان نمیدهد:
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
یک مصرع از یک شعر که به من گوشزد میکند با همه ی هنرمندیها، با همه ی داشتهها و تواناییهایم نیاز به داشتن یک تکیهگاه با قدرتمند را. شاید همه ی ما وقتی در اوج ناامیدیها و امیدواریها دستی به دیوان حافظ مان کشیده ایم و آن را گشوده ایم، این مصرع هشداردهنده را دیده یا شنیده باشیم.
اما من، شما و همه ی ما آدمها در مسیرهای رفته و نرفته ی زندگیمان چه قدر معنای واقعی توکل را درک کردهایم؟ آیا خدای ما خدای روزهای مباداست، یا خدایی است در همین نزدیکی که با وجود همه ی داشتهها و تواناییهای مان مدد آخر را از او میگیریم و هرلحظه، هر آن و هر ثانیه را با رخصتی جانانه و اعتمادی عمیق به پشتوانگی او آغاز میکنیم؟
اگر این معنای عمیق توکل را بفهمیم، برای مان روشن می شود تمامی کارهایی را که در زندگی با منیتهای پررنگ مان انجام دادهایم، سرابی بیش نبوده است؛ سرابی که ما را بهتر، قدرتمندتر و تواناتر ازآنچه بودهایم نشانه داده است تا از خدا و توکل و اعتماد به او دور شویم.
آنجاست که می فهمیم تمامی منیتهایی که از ما برای خودمان یک اسطوره بهیادماندنی ساخته است، یک سایه ی مبهم از دنیای بی توکل الهی بوده است.
پس اسیر منیتها، سراب ها و سایه ها نشویم، به سوی نور برویم و با خدا باشیم و خدا را از کناره ی زندگی مان به بطن زندگی مان بیاوریم و واقعا باور کنیم که بی عنایات خدا هیچیم هیچ.
/انتهای متن/