شهری، دهاتی و …
چرا بعضی ها از الفاظ دهاتی و شهرستانی طوری در گفته ها و نوشته های شان استفاده می کنند که گویی شهری بودن یعنی عین روشنفکری و کار درستی و … و دهاتی بودن یعنی بی سوادی و بی سلیقگی و …؟!
نسیم شهسواری/
به تازگی خواننده کانال خانمی شدم که تقریباً همسنوسال خودم است و میتوان گفت که من و او دغدغههای مشترک بسیاری داریم. این دوست جدید مجازی من قلم شیوایی دارد و همین قلم شیوای او باعث شده است که اعضای کانالش از مرز هزاران نفر هم بگذرد، اکثر مطالبش را دوست دارم و با خیلی از آنها موافقم ولی چند روز پیش در یکی از مطالبش از واژهای استفاده کرده بود که تعجب من را سخت برانگیخت، مسلماً این واژه از همان واژههایی است که معمولاً انسان ها از گذشته خود به همراه دارند و گاهی ناخودآگاه از آنها استفاده میکند، چراکه استفاده آگاهانه از آن واژه برای یک نویسنده حرفهای با سطح سواد و دانش او تقریباً محال به نظر میرسد.
اما آن واژه چه بود؟ «دهاتی».
این دوست جدید از این واژه برای توصیف کسانی استفاده کرده بود که بدسلیقه هستند و حس خوبی نسبت به آنچه در حقیقت هستند، ندارند.
وقتی مانند هزار ویکبار گذشته این واژه را از دهان آدمهای شهرنشین و به قول خودشان متمدن شنیدم، یک سؤال، بار دیگر در ذهنم شکل گرفت که آیا شهرنشین بودن خودبخود یک مزیت است؟ آیا واژه شهری به معنای کار درست بودن، روشنفکر بودن، باسلیقه و بافرهنگ بودن است که در مقابل آن واژه دهاتی به معنای بدسلیقه و کوتهفکر و بیفرهنگ بودن استفاده میشود؟
احتمالاً همه ما تابهحال واژه شهرستانی را از دهان خیلیها در توصیف ساکنین سایر شهرها غیر از تهران شنیدهایم! شهرستان به معنای واحد بخشبندی جغرافیایی است که از استان کوچکتر و از بخش بزرگتر است؛ یعنی هر استان از چندین شهرستان تشکیلشده است و خود تهران نیز از قاعده مستثنا نیست.
ولی چه طور میشود که در ذهن مردم ایران بهخصوص تهرانیها به این صورت شکلگرفته که تنها شهر ایران تهران است و بقیه شهرستان؟!
ثمره همین تفکر است که تهرانیها به ساکنین سایر شهرها فخر میفروشند و شهرهای دیگر به روستاها و شهرهای کوچکتر و … اینگونه میشود که شهرنشینی یک مزیت می شود و محل فخرفروشی و اهل روستا بودن به معنای سطح پایین بودن از همه لحاظ.
آیا همین فخرفروشیهای کورکورانه و همین بینشهای نادرست، بیدلیل و ناآگاهانه در کنار تقسیم ناعادلانه امکانات، ثروت و فرصتهای شغلی و تحصیلی در کشور ما یکی از دلایل افزایش شهرنشینی و مهاجرتهای بیرویه به شهرها نیست؟
در واقع خیلی از مشکلات روستاها به خاطر عدم دسترسی به امکاناتی هست که شهرنشینها دارند و نه به این خاطر که ذاتاً از شهرنشینها کهتر باشند.
خیلی از شهرها و روستاها تاریخ و فرهنگی غنیتر از شهر تهران دارند. آنوقت چه طور است که ساکن تهران بودن خودبخود یک فخر و امتیاز است که با پشت چشم نازک کردن و نگاه از بالا به پایین نسبت به ساکنین و اهالی سایر شهرها نشان داده میشود؟
فی الواقع امتیاز اصلی آدمها به شعور است و آگاهی و مهارت درست زندگی کردن که ممکن است خیلی از شهرنشینها هم از آن بیبهره باشند.
در عوض اگر ساده زیستن و سالم زیستن را هم یک امتیاز برای زندگی آدمها بدانیم، خیلی از روستایی ها از شهری ها جلوترند.
تنها چیزی که مهم است این است که در پشت غبار خاکستری شهرها و کلانشهرها ، انسانیت را گم نکنیم.
/انتهای متن/