سردي من، در قدمت گرم باد

مژده وصل می‌داد. انتظار پایان یافت و بازگشت پرستوها، سخنی بود که هر پیر و جوانی ورد زبان خودکرده بود. پاییز اسارت و بهار آزادی.
و خاطرات این بهار آزادی با شاعرانه دل‌نشین عليرضا دهرويه[1] زیباتر می‌شود.

0

آزادگان آمدند، همان‌طور که رفته بودند؛ دلیر و مقاوم، نستوه و استوار، امیدوار و دلاور. آمدند با همان صلابت همیشگی، همان‌طور که دیروز رفته بودند. امروز که آمدند، بوی اسپند و دود، بوی عطر خاطرات و بوی مهربانی و انتظار فضای دل‌ها را سرشار از شور و شعف کرد.

حس غریبی بود. عشق خودنمایی می‌کرد. اقاقیا به استقبال آمده و آفتابگردان صورت خود را به خورشید سپرده بود. نسیم، مژده وصل می‌داد. انتظار پایان یافت و بازگشت پرستوها، سخنی بود که هر پیر و جوانی ورد زبان خودکرده بود. پاییز اسارت و بهار آزادی.

و خاطرات این بهار آزادی با شاعرانه دل‌نشین عليرضا دهرويه زیباتر می‌شود.

آ مدي و بوي قفس می‌دهی
زخم تنت را به که پس می‌دهی؟
آمده‌ای حنجره‌ات مال ما
زخم تنت نوبر آمال ما

 

آمدنت آمدني بوده است
رنگ نگاهت چمني بوده است
راست بگو با که کجا بوده‌ای؟
گرم ملاقات خدا بوده‌ای؟
آمدي و حرف قفس می‌زنی؟
تند زدي بال و نفس می‌زنی
خاطره کنج قفس تازه کن
صبر کن، آهسته، نفس تازه کن
خاک پر از عطر بهاري شده
چشم و دلم آینه‌کاری شده
سردي من، در قدمت گرم باد
من سرو پاگوش، دمت گرم باد!

 

 

[1] عليرضا دهرويه متولد 1350 و ساكن شهرستان قائم‌شهر است؛ «آسمان می‌زند زیر آواز»، «انقلاب یک‌نفره» و … از کتاب‌های قابل‌توجه و تحسین او است. او اکنون به تدریس «زبان و ادبیات فارسی» در دبیرستان‌های شیرگاه مشغول است. دهرویه در رباعی و غزل نامی تأثیرگذار است. او به جهت علاقه‌ای است که به «قیصر امین پور» «سروش نوجوان» داشته است؛ به شعر نوجوان توجه ویژه‌ای دارد و حضور فعال و پویایی در کنگره‌ها و نشست‌های ادبی داشته است. دهرویه در جلسات شعر استان خراسان با «محمدکاظم کاظمی» آشنا شد و یکی دو جلسه هم در جلسات ایشان شرکت نموده که به گفته خودش این هم‌نشینی نقش مهمی در پیشرفت دنیای شعر او داشته است و پس‌ازاین آشنایی و از حدود سال 69 ارتباطات و همکاری‌های او با دنیای مطبوعات و نشریات آغاز شد.

/انتهای متن/

 

درج نظر