فرانک، مادر فداکار صف اول مبارزه با ضحاک
فرانک از زنان خردمند، شجاع،شکیبا و فداکارشاهنامه است که به یاری نیروهای ماورایی و هم به کمک تدبیر و اندیشه فرزندش را به دور از گزند ضحاک می پرورد و او را آماده نبردی عظیم با او و نابودی سلطنت هزار ساله ی ضحاک می کند.
فاطمه قاسم آبادی/
فرانک یکی از زنان شاهنامه است که از چشم انداز اسطوره و خرد سزاوار بررسی است. فرانک مادر فریدون است. فرانک همسر آبتین بود. مأموران ضحاک آبتین را کشتند و مغز سرش را خوراک ماران ضحاک کردند. فرانک پس از مرگ همسر عهده دار سلامت و پرورش فریدون می شود و در این راه رنج فراوانی تحمل می کند. او ابتدا فرزند را به مرغزار گاو برمایه و پس از آن به البرزکوه می برد.
فرانک فداکاری خود را به یاری نیروهای فراواقعی و تدبیر و اندیشه به انجام می رساند. شجاعت، پایداری و شکیبایی این زن در شاهنامه بی نظیر است. او به شکلی بنیادی و اساسی با ضحاک به نبرد می پردازد و پیروز می شود.
تدبیر وسرعت عمل
فرانک مادر فریدون و همسر آتبین یا آبتین در شاهنامه با صفات «فرخنده»، «پرهنر»، «خردمند» و «پاک مغز» ستوده میشود. این زن چنان هشیار است که همیشه برای حفظ فرزندش فریدون زودتر از ضحاک عمل می کند و قبل از آنکه او حرکتی در جهت نابودی فریدون کند، او را از خطر مرگی که دشمن برایش تدارک دیده میرهاند.
در شاهنامه همواره مردان چه بعنوان پدر و چه همسر بخت همسران و فرزندان شان به حساب میآیند. اما در حماسهی فریدون این فرانک است که بخت فرزندش به حساب میآید.
فردوسی در وصف فرانک اینچنین می سراید:
خردمند مام فریدون چو دید
که بر جفت او بر چنان بد رسید
پر از داغ دل، خسته از روزگار
همی رفت پویان بدان مرغزار
کجا نامور گاو برمایه بود
که بایسته بر تنش پیرایه بود
سست کردن پایه دولت ظلم
فرانک را به تعبیر دیگر می توان تکرار کهن الگوی مادری دانست که با عملکردی کاملاً آفریننده و سازنده در داستان فریدون نمودار می شود و یاریگر مرد درگیر نبرد با انسان کژخردی می شود که پلیدی ذهن، چون ابلیس بر او غلبه می کند و درنهایت او را به بند می کشاند.
تدبیر، خرد و هوش این زن موجبات نابودی سلطنت هزار ساله ی ضحاک بیدادگر را فراهم می کند.
« فرانک همانند گردآفرید سلاح برنمی گیرد… اما با سخنان خویش، فریدون را تحریک می کند تا شورشی را آغاز کند و به ستمکاری های ضحاک پایان دهد».
نماد مقاومت و فداکار
فرانک در شاهنامه نماد زنانی است که همدوش و هم ارز مردان به نحوی شایسته به وظیفه ی خود عمل می کنند و آرام و بی صدا از صحنه ی حماسه کنار می روند. این مادر توانای بخشنده پس از پیروزی فرزند بر کردگار آفرین می خواند، گنج می گشاید و درم می بخشد و آرام از صحنه ی حماسه کناره می گیرد، زیرا خویشکاری او به پایان می رسد:
همی آفرین خواند بر کردگار
بر آن شادمان گردش روزگار
وزان پس همه گنج آراسته
فراز آوریده نهان خواسته
همه گنج ها را گشادن گرفت
نهاده همه رای دادن گرفت
گشادن در گنج را گاه دید
درم خوار شد چون پسر شاه دید
شخصیتی محکم و متفاوت
فرانک زنی مصمم و تواناست که میتواند برای خود و زندگی فرزندش تصمیم بگیرد. او کودکش را از ایران یا بابل به هندوستان میبرد. در واقع فرانک با هشیاری حماسهی فریدون را میسازد و ضحاک را نابود میکند. به این ترتیب میتوان در شاهنامه دید که هشیاری و دلآگاهی زنی، به هزارهی سیاهکاری ضحاک پایان میدهد اگر چه دستش از آستین فرزندش فریدون بیرون میآید.
زن مقدس
او تنها زنی است که در شاهنامه مانند یک پیامبر خبر از آینده میدهد و الهام دریافت می کند. چنین نشان داده می شود که هشیاری و بیداردلی فرانک و سلامت شیر گاوی یگانه، از بزرگ ترین عوامل پیروزبختی فریدون هستند. فرانک سپس فریدون را به کوه البرز در «هندوستان» می برد تا دست ضحاک به او نرسد. به هنگام بردنِ فرزندش، چنین می گوید:
” ببّرم پی از خاک جادوستان
شوم تا سر مرز هندوستان
شوم ناپدید از میان گروه
برم خوب رخ را به البرزکوه”
از این مطلب بر می آید که فرانک زنی مصمم و تواناست که می تواند برای خود و زندگی فرزندش تصمیم بگیرد. او کودکش را از ایران یا بابل به هندوستان می برد.
می توان دید فرانک نه تنها راه البرزکوه را می شناسد، که تنی توانا هم دارد:
بیاورد فرزند را چون نوند
چو مرغان بر آن تیغ کوه بلند
این کوه بلند که گویا قله ای دست نیافتنی در افغانستان یا هند یا نپال باید باشد، محل زندگی «مردی دینی» است، که در قلهی کوه زندگی می کند،کسی است که باید تربیت فریدون را تا زمانی که به بلوغ میرسد و آمادهی رویایی با ضحاک است باید بعهده بگیرد.
مادری برای تمامی دوران ها
فرانک در ادبیات کشور ما نماد مادری است که می بیند ، فهیم است و به موقع عمل می کند و در واقع هم برای وطن، مادر است و هم برای فریدون و جوانانی چون فریدون…
در داستان زندگی فرانک، این زن دلیر در سراسر عمر خود برای تحقق آرمان های مملکتش مبارزه می کند و با در امان نگه داشتن و محافظت فرزندش سرنوشت کشورش را تغییر می دهد.
بیشتر زنان نقش آفرین شاهنامه را زنان محبوب، مقدس و خردمندی تشکیل می دهند که زاینده، پرورنده، آموزنده و نگاهدارنده ی شهریاران و پهلوانان و شاهزادگانند. این زنان در راه تحقق رسالت خود رنج فراوان برده اند.
گاهی مجبور شده اند فرزندشان را از خود دور کنند، گاه به کوه و آب پناه برده اند و گاه به سفیری و دیده بانی تن داده اند و گاهی نیز از آب گذشته اند.
بسیاری از آنان آن قدر توانا و تدبیرگر بوده اند که در بحران و نابسامانی، یا در سرزمین دشمن و یا در دوران سلطه ی شهریاری بیدادگر و خونخوار فرزند خود را از گزند و آسیب حفظ کرده اند.
/انتهای متن/